🔘هیچ وقت دیر نیست ...
💠داستان مسیر یک مهاجر _ علی بِن صالح نجیب
(Ali Ben Saleh Najib)
💢 #ملاقات_با_علی
💥من ( پاپلی یزدی) در آغاز علی را غیرحضوری و از راه دور میشناختم. از طریق مقالهها و کتابهایش. #پژوهشهای او بیشتر در زمینهی نقش اقتصادی #مهاجران در سوئد است. علاوه بر استادی دانشگاه ، مشاور اقتصادی چند شرکت سوئدی نیز هست. یکی از کتاب های او با عنوان IMMIGRANTSMALL
BUSINESSES IN UPPSAIA
نظرم را به خودش جلب کرده بود. دخترم ( هماپاپلییزدی) در اوپسالای سوئد #دانشجوی مقطع دکتری در رشته بیولوژی ژنتیکی است. در نوروز ۱۳۹۲ برای دیدنش به اوپسالا رفتم.
💥کمرم درد میکرد ، دیسک کمرم عود کرده بود.دیسکی که مجبورم کرد جراحی شوم. لنگان لنگان به دانشگاه اوپسالارفتم. به بخش جغرافیا مراجعه کردم.اتاق پروفسور #علیبنصالحنجیب را پیدا کردم . در اتاقش نبود، استادان در سالن کوچکِ پذیرایی گروه مشغول صرف قهوه بودند. از یکی از استادان احوال پرفسور علی نجیب را پرسیدم. گفت علی #بازنشسته شده است و هفته ای دو سه روز بیشتر به دانشگاه نمیآید. شماره تلفن علی را به من داد.
💥همان جا به علی تلفن و خودم را معرفی کردم "یک #استادایرانی که کتاب و چند مقالهی او را مطالعه کرده است ." از او پرسیدم مایل است همدیگر را ببینیم؟ خیلی خوشحال شد و گفت تا پانزده دقیقهی دیگر میآید. سپس از من خواست گوشی تلفن را به یکی از همکارانش بدهم . تلفن را به یکی از استادان دادم. سفارش کرد از من پذیرایی کنند.
💥یک استاد پرتغالی الاصل از منپرسید :" چای میخورید یا قهوه؟..." سفارش چای دادم.
مکان ویژه استادان ، به یک سالن پذیرایی شباهت داشت. روی میز وسط سالن ، انواع میوه قرار داده شده بود. ابتدا فکر کردم قرار است آنجا مراسمی برگزار شود ؛ ولی بعد فهمیدم این داستانِ همهی گروههای علمی دانشگاه سوئد است. پس از پذیرایی، مختصری آشنایی با چند استاد حاصل شد. #پرفسور علی بن صالح نجیب ، نفسزنان خود را رساند .از خانهاش تا دانشگاه را با #دوچرخه پدال زده بود. سردی هوای سوئد اخلاق گرم او را تغییر نداده بود. هنوز گرمای صحراهای حومه شهر زاگ (ZAG)در جنوب مراکش را در رفتار و گفتارش میتوانستی حس کنی . در لحن صدایش گرمای خورشید صحرا موج میزد. اخلاق #چادرنشینانمهماننواز را داشت. من از زندگی او هیچ نمیدانم. او هم مرا نمیشناسد. در کمتر از ۱۵ دقیقه گویی پنجاه سال است مرا میشناسد. ابتدا بحث #علمی را شروع میکنیم. من از نقش #مهاجراندراقتصادسوئد میپرسم او از طرحها و مقالهها و کتابهایی که نوشته است ، صحبت میکند. حدود ساعت چهار بعدازظهر میپرسد: "میخواهی دانشگاه اوپسالا را نشانت دهم؟" با شنیدن پاسخ مثبت من ، بخش هایی از دانشگاه را نشانم میدهد.
💥دانشگاه اوپسالا متمرکز نیست. ساختمانهایی متعدد در دامنه های شمالی شهر ، متعلق به دانشگاه است. بخشی از آن را قبلا دیده بودم. مرا به ساختمان اصلی دانشگاه میبرد. آمفیتئاتر و نقاشیهای سقفهای بلند را نشانم میدهد.
💥مرا به #کلیسایاعظمشهر میبرد. در کلیسا با هم به آرامگاه #لینه میرویم. لینه مشهور را میگویم.
بعد از بازدید کلیسا ، با هم به یک کافه میرویم ؛کافهای شیک با قوری و فنجانهای چینی اعلا و شکلات های کمنظیر ، پیشخدمت بسیار مودب است. گُلهگُله افراد دور میز نشستهاند. صحبت میکنند ، بحث میکنند و میخندند. از وقتی که میگذارند و پولی که میدهند ، لذت میبرند.
💥از پنجره کافه ، رودخانه کوچک اوپسالا دیده میشود. برج کلیسای اعظم اوپسالا نیز هویداست. برجی بلند با آجرهای اُخرایی . وقتی به سرویس پذیرایی کافه نگاه میکنم ، لذت میبرم . قوری و فنجان و نعلبکی چینی ، به رنگ آبی و سفید است. لباس پیشخدمت ها را که میبینم لذت میبرم . وقتی به یخ رودخانه که در حال آب شدن است نگاه میکنم ، لذت میبرم . وقتی به سیمای این استاد #متولدکویر و صحرا نیز که مینگرم ، لذت دوچندان میبرم. همهی افراد پیرامونم در آرامش به سر میبرند. محیط اطراف هم آرام است. هیچ کس برای دیگری پرونده نمیسازد . این #پروندهسازی عمق فاجعه فرهنگ ماست. باید کاری کرد که پروندهسازی بیارزش شود . فقط در #آزادی است که پرونده سازی ارزشی نخواهد داشت. وقتی چیزی ارزش نداشت ، خودبهخود از بین میرود. چقدر از غیبت ها و تهمت های ما به نیت پرونده سازی است ؟ خداوند نیز از پروندهسازان #بیزار است . به همین خاطر #دروغ ، #تهمت ، #غیبت و #افترا را به شدت نهی کرده است. وقتی آزادی باشد ، چه دروغی باید گفت؟ اصلا چرا دروغ باید گفت ؟ چرا چیزی را پنهان باید کرد؟ در آزادی انسان درون و ذات خود را به همگان اعلام میکند. وقتی آزادی باشد ، غیبت معنا پیدا نمیکند. این بحث را در جای دیگر بیشتر توضیح خواهم داد.
👇👇
🔘هیچ وقت دیر نیست ...
💠قسمت پایانی مسیر یک مهاجر _ علی بِن صالح نجیب
(Ali Ben Saleh Najib)
💢بخوانید ادامه داستان #ملاقات_با_علی
🍂از دولت سوئد راضی هستید. همکاران و دانشگاهیانتان را مردمانی شریف و پرتلاش میدانید. سوال اصلیام این است که شما #هویت خود را چه تعریف میکنید؟ هویت شما چیست ؟ علی بِن صالح ۴۵ دقیقه به این پرسش من پاسخ و توضیح داد و سخنانش را چنین خلاصه کرد که: "من محصول مشترک #تمدنهای اسلامی_مسیحی و زندگی سنتی و مدرن و پُست مدرن هستم. تلاش میکنم نقاط مثبت همه تمدنها و نگرشها را در خود جمع کنم . هنوز متاثر از تعلیمات مادربزرگم،صبحهای خیلی زود و قبل از آفتاب بیدار میشوم . هنوز شعار آن بزرگمرد عرب که ۱۴۰۰ سال پیش گفت (نماز از خواب بهتر است) در ذهنم است.
🍁مادربزرگم از مادربزرگان خود آموخته بود و به من منتقل کرد. ولی من نتوانستم این فرهنگ را به فرزندانم منتقل کنم . من فرهنگ مهربانی ، گرم و صمیمی بودن مردم مراکش را در خود نگه داشتم . من فرهنگ #صلحدوستی و #آزاداندیشی مردمان سوئد را آموختم .
این فرهنگ ها را در خود دارم "
🍂پرفسور علی درست میگفت. آمیزهای بود از فرهنگ اسلامیِ مراکشی و فرهنگ آزاد اندیشی سوئدی . فرهنگ مهربانی و مهماندوستی چادرنشینانصحرا و فرهنگ تشریفاتی سوئدیها . او نمونهی بارزی بود از مردمی مسلمان با #سعهصدر عارفان اسلامی و جهانبینی سوئدی . او خیراندیشی اسلامی_مراکشی را با کار خیر و خردمندانهی سوئدی همراه داشت.
🍁از جنگ طلبی ، جنگ افروزی و هرگونه شعار جنگ طلبانه دوری میجُست و میجوید. او معتقد است برای تمام مشکلات جهانی میتوان از راه #مذاکره راهحل یافت.
🍂علی بِن صالحِ نجیب دارای هویتی است که جهان امروز تشنهی آن است . او خود را مردی جهانی میداند. او از چهارچوب همهی مرزهای جغرافیایی، زبانی و اعتقادی گذر کرده است. او #فرهنگصلح را برای تمام جهان میخواهد . پایدار باشد ! او قبل از هرچیز یک انسان است. او نه مراکشی است و نه سوئدی. او مردی جهانی است. همه ما جهانی بودن در وجودمان است. بیاید همه مردمان همه عالم را دوست بداریم.
🍁آن روز من یک مثقال #زعفران به علی هدیه دادم. آخرین حرف علی را در آن لحظه فراموش نمیکنم . او گفت :"من همیشه به مهاجرانی که به سوئد میآیند میگویم #هیچوقتدیرنیست. همیشه و در هر سنی میتوانید شروع کنید."
🍂 بعد اضافه کرد: " البته، امکانات سوئد هم به مهاجران فرصتهایی را میدهد که بینظیر است ؛ فرصت هایی که آفتاب و خورشید و گرمای صحرا به آدم نمیدهد. فرصتهایی که کشورهایی مثل مراکش به مردمانش نه میدهد و نه میتوانند بدهند. میگوید همهی #طبیعتها مهربان هستند ؛ چه آفتاب سوزان و شنهای صحرای آفریقا و چه برف و یخبندان و سرمای سوئد . آدمها باید با هم مهربان باشند . " میپرسم : "شما حدود پنجاه سال است که در سوئد هستید..." سرش را به نشانه تایید پایین میآورد و میگوید : " درست است امسال پنجاه سال است که در سوئد هستم." میپرسم: "به نظر شما علت اصلی توسعه در سوئد چیست؟"
🍁ایستاده مشغول صحبت هستیم.
در همین بین همسرش با او تماس میگیرد. میگوید همسرش منتظر اوست و باید به منزل برگردد. لحظهی خداحافظی است. میگوید : " تمام دلایل توسعه سوئد در چند کلمه خلاصه شده است : #آزادی ، #دموکراسی، #عدالتاجتماعی ، #مشارکتمردمی ، #جهانبینیصحیح و #سعهصدر . سوئد توسعهی خود را در توسعهی کشورهای دیگر میداند نه در تخریب آنها . بدون این اصول ، سوئد صدبار از جنوب مراکش و از صحرای آفریقا عقب افتادهتر میشود". او آرزو میکند که همه آدم های روی زمین دارای ساختار مدیریتی صحیح و حکومت متکی به آزادی و عدالت و سعه صدر باشند. علی از خدا میخواهد در روی زمین آزادی و عدالت و سعهصدر برقرار گردد. میخواهد که مردم دارای اخلاق نیکو و عاری از حسادت باشند.
🍂حرفهای علی مرا به فکر فرو میبرد. روزهای بعد به کتابخانه دانشگاه اوپسالا مراجعه میکنم . از اینترنت کمک میگیرم و از خانم مهندس حمیده نژادی یاری میجویم. از مرکز آمار و اطلاعات سوئد استفاده میکنم. متوجه میشوم در طول ۳۰ سال، از ۱۹۸۱ تا ۲۰۱۱، از هر چهارنفر مهاجر ساده ای که به سوئد مهاجرت کردهاست ، یک نفر به تحصیلات و یا مشاغل بالا و یا تجارت بالا دست یافتهاست. چند ماه بعد ۲۲ روز در فرانسه بودم. تمام همت و وقتم را در " مرکز تحقیقات علمی فرانسه " (C.N.R.S )صرف این موضوع کردم تا بدانم چند درصد از مهاجران سادهای که به فرانسه وارد شدهاند، در طول ۳۰ سال به پیشرفت هایی در حد فرانسویهای سطح بالا دست یافتهاند ؟
👇👇👇