eitaa logo
کانال زروند،ملکان کدکن
348 دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
13.9هزار ویدیو
159 فایل
با سلام این کانال متعلق به کدکنی های عزیز جهت معرفی آداب ورسوم مشاهیر و اطلاعیه ها می باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آگهی ترحیم شهر کدکن
هدایت شده از آگهی ترحیم شهر کدکن
هدایت شده از آگهی ترحیم شهر کدکن
هدایت شده از آگهی ترحیم شهر کدکن
mosabeghe namaz 04.mp3
5.85M
. ❣مسابقه یاد یاران❣ روایت چهارم: او انس عجیبی با نماز داشت و این روحیه را به نیروهای تحت امرش تسری می داد قرار بود تستی موشکی را در فضای باز تست کنیم. موقع تست باران گرفت. به او گفتم: بگذاریمش برای بعد. او مخالفت کرد و گفت: این تست باید الان انجام بگیرد حتی اگر نتیجه اش منفی باشد. اتفاقا نتیجه تست مثبت شد. بچه ها از خوشحالی همدیگر را در آغوش هم گرفتند. او مثل عادت همیشگی اش شروع کرد به خواندن دو رکعت نماز شکر. بعد از نماز شروع کرد برای بچه ها سخنرانی کردن. توی ذهنم بود که حتما می خواهد از پاداش نیروها برای شان بگوید؛ اما مطلب دیگری گفت: «بچه ها حالا که این تست با موفقیت انجام شده یعنی خدا به ما نگاه کرده و به ما نظر دارد. پس بیاییم از این به بعد به همدیگر قول دهیم نمازمان را اول وقت بخوانیم.». برای ما می گفت و گرنه نماز او همیشه اول وقت بود سوال چهارم: پاسخ دهید این شخصیت شهید نامش چیست؟ الف)شهید طهرانی مقدم ب)شهید شهریاری پاسخ صحیح را به همراه ذکر نام و نام خانوادگی و شهرستان به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۰۸۸۸۸ تا ساعت ۲۴ همان روز ارسال نمایید. ‌https://eitaa.com/namaz_khorasan_razavi 🔸به ده نفر از شرکت کنندگان مسابقه که مشخصات و پاسخ های صحیح خود را به آیدی روابط عمومی مرکز افق امامزاده عبدالله ابن موسی الکاظم(ع) باغشهر کدکن به آدرس 🆔 @Moolkoadmin ارسال نمایند نیز به قید قرعه هدایایی بعد از پایان مسابقه تقدیم می گردد. 🌅 مرکز افق کدکن https://eitaa.com/ofoghkadkan
هدایت شده از کانال نوای عاشقان
به نام خدا ─┅═🍃🌺🍃═┅─ عالَم شـد از نام علی اکبر ، پر از شور دامان لیـلا شـد از این مولود ، پر نور دورِ سـرِ گهـواره اش قــرآن بخوانید تا چشـم بد از شِبـه پیغمبر شود دور 📝رقیه سعیدی(کیمیا) @navaye_asheghaan
12.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شفا گرفتن دکترالهی قمشه‌ای از لسان مبارک مقام معظم رهبری خفظه الله 🌹🌹 🤲 سیدعباس سعادتمند
هدایت شده از هزار راه نرفتــــ❤️‍🩹ـــه
🤍✨🤍 ✨🤍 🤍 كشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر میكرد. تا اینكہ یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد. اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند. اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد. هنگام درو از همسایه‌هایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد. اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانه‌اش برد و گفت: «خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همه اش مال تو!» از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند. باز رو كرد به خدا و گفت: «ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندم‌ها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم!» سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند. وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نیاز میكرد كه: «خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه گندم‌ها را در راہ تو بدهم!!» همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانه‌ای رسید. خرها را راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندم‌ها و خرها را یكجا برد. مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد: «های های خدا! گندم‌ها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟» هرکه را باشد طمع اَلکَن(لکنت زبان شود با طمع کی چشم و دل روشن شود پیش چشم او خیال جاہ و زر، همچنان باشد که موی اندر بصر! جز مگر مستی که از حق پر بوَد گر چه بِدْهی گنجها، او حُر بود 📚مولانا مثنوی معنوی @hezar_rah_narafte🍃🌹
هدایت شده از هزار راه نرفتــــ❤️‍🩹ـــه
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو قرعه امروز به نام من و فردا دگری می خورد تیر اجل بر پر و بال من و تو مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی گیرم که کل جهان باشد از آن من و تو.... هر مرد شتربان اویس قرنی نیست هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد هر احمد و محمود رسول مدنی نیست بر مرده دلان پند مده خویش میازار زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست جایی که برادر به برادر نکند رحم بیگانه برای تو برادر شدنی نییست @hezar_rah_narafte🍃🌹
هدایت شده از هزار راه نرفتــــ❤️‍🩹ـــه
🤍✨🤍 ✨🤍 🤍 💥حکایت حمال تبریزی در خیابان شمس تبریزی شهر تبریز زیارتگاهی وجود دارد که به قبر حمال معروف است. فرد بیسوادی در تبریز زندگی میکرد و تمام عمر خود را در بازار به حمالی و بارکشی می گذراند تا از این راه رزق حلالی بدست آورد. یک روز که مثل همیشه در کوچه پس کوچه های شلوغ بازار مشغول حمل بار بود، برای آنکه نفسی تازه کند، بارش را روی زمین می گذارد و کمر راست می کند. صدایی توجه اش را جلب می کند؛ میبیند بچه ای روی پشت بام مشغول بازی است و مادرش مدام بچه را دعوا میکند که ورجه وورجه نکن، می افتی! در همان لحظه بچه به لبه بام نزدیک می شود و ناغافل پایش سر میخورد و به پایین پرت میشود. مادر جیغی میکشد و مردم خیره میمانند. حمال پیر فریاد میزند "نگهش دار"! کودک میان آسمان و زمین معلق میماند، پیرمرد نزدیک می شود، به آرامی او را میگیرد و به مادرش تحویل میدهد. جمعیتی که شاهد این واقعه بودند همه دور او جمع میشوند و هر کس از او سوالی میپرسد: یکی میگوید تو امام زمانی، دیگری میگوید حضرت خضر است، کسانی هم میگویند جادوگری بلد است و سحر کرده. حمال که دوباره به سختی بارش را بر دوش میگذارد، خطاب به همه کسانی که هاج و واج مانده و هر یک به گونه ای واقعه را تفسیر می کنند، به آرامی و خونسردی می گوید: " خیر، من نه امام زمانم، نه حضرت خضر و نه جادوگر، من همان حمالی هستم که پنجاه شصت سال است در این بازار میشناسید. من کار خارق العاده ای نکردم، بلکه ماجرا این است که یک عمر هر چه خدا فرموده بود، من اطاعت کردم، یکبار من از خدا خواستم، او اجابت کرد. اما مردم این واقعه را بر سر زبان‌ها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد و قبرش زیارتگاه مردم تبریز شد. تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند @hezar_rah_narafte🍃🌹