eitaa logo
کانال زروند،ملکان کدکن
348 دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
13.9هزار ویدیو
159 فایل
با سلام این کانال متعلق به کدکنی های عزیز جهت معرفی آداب ورسوم مشاهیر و اطلاعیه ها می باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
بازنویسی داستانی از الهی‌نامه‌ی عطار یا دل می‌سوزد یا خانه🦋🦋🦋 آتشی سوزنده، در بازار بغداد افتاد و قیامتی برخاست. پیر زالی دردمند و دیوانه، عصازنان می‌آمد و به سوی خانه‌ی خود در بازار می‌رفت. یکی گفت: ای دیوانه، پیشتر مرو که آتش در خانه‌ات افتاده است. گفت: دیوانه، خود تویی. گم شو که خدا، خانه‌ی من نمی‌سوزد. دیدند آتش، جهانی را سوخته بود و خانه‌ی او را، زیانی نرسیده بود. گفتند: ای زال، این راز از کجا می‌دانستی؟ گفت: او از دل و خانه، یکی را بیشتر نمی‌سوزد. چون دلم سوخته است، پس خانه‌ام نمی‌سوزد. چنین گفت آن گه آن زال فروتن که یا خانه بسوزد یا دلِ من چو سوخت از غم دل دیوانه‌ای را نخواهد سوخت آخر خانه‌ای را طنز و رمز در الهی‌نامه، بهروز ثروتیان، چاپ سوم، انتشارات سوره‌ی مهر، ۱۳۹۰، ص ۱۵۵ و ۱۵۶.
بازنویسی داستانی از الهی‌نامه‌ی عطار صدقه به نیازمندان یکی از بزرگان دین می‌گفت: واقعاً من لذّت می‌برم از این که عمری به درویشان صدقه داده‌ام و هیچ کس، صدقه دادن مرا ندیده است. چون این نکته بر زبان راند، هاتف غیب، ندا در داد که: اگر تو کامل بودی، خود نیز آن صدقه دادن نمی‌دیدی و بر زبان نمی‌آوردی و بر یاد نگاه نمی‌داشتی. که تو باید اگر صاحب‌یقینی که آن صدقه اگر دادی، نبینی طنز و رمز در الهی‌نامه، بهروز ثروتیان، ص ۲۶۹.
بازنویسی داستانی از الهی‌نامه‌ی عطار گنجشک و مرد مردی گنجشکی گرفت. گنجشک به او گفت: از این سر و گردن من، برای تو چیزی نمی‌رسد؛ اما اگر آزادم کنی، سه حرف سودمند برایت می‌آموزم و آن گاه، یکی بر دست تو می‌گویم و یکی بر سر آن درخت و سومی بر سر آن کوه. مرد گفت: اولین پند تو چیست؟ گفت: هر آن چیزی را که از دست بدهی، هرچند بسیار عزیز باشد، بر آن غم مخور. مرد، گنجشک را رها کرد و او بر شاخ درخت پرید و گفت: اگر سخن محال شنیدی، آن را باور مکن. و از آن جا بر سر کوه پرید و گفت: ای بدبخت، اگر مرا رها نمی‌کردی، از فقر نجات می‌یافتی؛ چون دو گوهر قیمتی، در شکم من بود که وزن هر یکی بیست مثقال بود. دلِ مرد، از حسرت خون شد و گفت: آن سومی را بگو. گفت: تو ذرّه‌ای هوش نداری که دو حرف نخستین را به این زودی فراموش کردی. مگر به تو نگفتم بر رفته، حسرت مخور و سخن محال را باور مکن؟ تو بر رفته، حسرت خوردی و بر محال، باور کردی. چگونه ممکن است بیست مثقال گوهر در درون من باشد؛ در حالی که من خود، دو سه مثقال بیشتر وزن ندارم. طنز و رمز در الهی‌نامه، دکتر ثروتیان، ص ۲۰۴ و ۲۰۵.
هدایت شده از شاعرانه
«🌸💚🌸6روز تا بزرگترین عید 🌸💚🌸» 💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚 کسی را که باشد به دل مهر حیدر شود سرخ رو در دو گیتی به آور فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی بر این زادم و هم بر این بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم ز مشرق تا به مغرب گر امام است امیرالمؤمنین حیدر تمام است 💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚•💚 📜 @sheraneh_eitaa