کاری ندارم
کجایی
و چه میکنی،
بی عشق سر مکن
که دلت
پیر میشود....
#قیصرامینپور
🏴 @ZEINABIHA2
🌱مگہ میشہ غبار زائران حسین
(ع) بہ تن کسی بشینہ و
جوازبهشترونگیره
📸 تصویر جارو زدن مسیر زوار اربعین حسینی توسط شهید #مهدی_نوروزی
#سالروز_شهادت | #مرد_میدان
🥀 #مابچہهاۍمادرِپهلوشکستہایم
🏴 @ZEINABIHA2
زینبی ها
یوزارسیف #قسمت_5 همونطور که غرق افکارم بودم به طرف کمد رفتم وچادرنمازم را گذاشتم داخلش که با صدای
یوزارسیف
#قسمت6
با سروصدا از مامان که داخل اشپزخانه مشغول تدارک شام بود ,خداحافظی کردم وگفتم:مامی طبق دستورشما باسمیه قرار گذاشتیم بریم خرید چادر,برگشتنی هم میریم مسجد برای دعای کمیل,نگران نشی هااا
مامان بوسه ای از گونه ام چید وگفت:برو به سلامت,سفارش نکنم هاا پارچه ی خوبی بگیر ,قیمتش مهم نیست,لطیف باشه وسبک ,درضمن مسجد رفتی التماس دعا,احتمالا بابات هم بیاد مسجد...
بوسه ای به صورت مادرم,بهترین مادر دنیا زدم,چادرم را انداختم سرم وباوقار ومتانت وارد کوچه شدم...
چون خونه سمیه داخل کوچه ی پایینی بود ,قرارمون را گذاشته بودیم سرکوچه ی ما جلوی نانوایی سنگک که از قضا چسپیده به خونه حاج محمد هم بود..
سریع خودم را به سرکوچه رساندم,خبری از سمیه نبود,همونطور که سرم را ازاینور وانور کش میدادم که ببینم سمیه به چشمم میاد یانه,از گوشه ی چشم نگاهی به واحد بالای خونه ی حاج محمد انداختم...پنجره اش باز بود وپرده ی توری سفیدی از پنجره بیرون افتاده بود وباوزش باد رقص کنان ,صحنه ای قشنگی را پدید اورده بود,داشتم با خودم فکر میکردم ,یعنی الان یوزارسیف خونه است ومعلوم داره چه کارمیکنه؟؟
که ناگاه با صدای,شترق وهمزمان سوزش شانه ام به سمت عقب برگشتم...
درحالیکه لبه ی چادرم را به دندان میگرفتم,زدم توسر سمیه وگفتم,خدا لعنتت نکنه دختر,سکته ام دادی...کی تواز این دیوونه بازیهات دست برمیداری,خدامیدونه؟
سمیه با حالتی که خالی از,شیطنت نبود گفت:هی هی..چکارداشتی میکردی؟فرافکنی موقوف خودم دیدم طرف را درسته با چشمات قورت دادی……
با تعجب گفتم:طرف؟؟چی میگی دیوونه من منتظر توبودم..
وسمیه بااشاره به پنجره گفت:اره جون خودت,یوزارسیف بیچاره شانس اورده پشت دیوار بود وگرنه الان چیزی ازش نمونده بود...
با خنده زدم رودستش وگفتم:کافر همه رابه کیش خود پندارد...پرحرفی موقوف,راه بیافت بریم که کلی وقتم را تلف کردی ودربین شوخی وخنده ,درحالیکه دوباره زیرچشمی نگاهی به پنجره میکردم ,به طرف خیابان اصلی راه افتادیم..
ادامه دارد...
باقلم ط حسینی
⚠️کپی حرام است✖️ وپیگرد قانونی والهی دارد.✖️
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#سلام_امام_زمانم 🦋•°
چون میسر نیست دیدار تو
دیدن جز به خواب!
پس چرا بیداری از خواب
عدم دادی مرا...؟!
#صبحتون_مهدوی 🌤
🥀 #مابچہهاۍمادرِپهلوشکستہایم
🏴 @ZEINABIHA2
✨حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند:
اگر آنچه را که ما اهل بیت دستور داده ایم عمل کنی و از آنچه نهی کرده ایم خودداری نمایی تو از شیعیان ما هستی و گرنه ، خیر.
📚تفسیر الامام حسن عسکری صفحه ۳۲۰
🥀 #مابچہهاۍمادرِپهلوشکستہایم
🏴 @ZEINABIHA2
🕊 #خانطومان یعنی :
مرزِ بین ماندن و رفتـــن ...!
یعنی :
گذاشتن و گـــذشتن ...!
یعنی :
غربتِ رزمندگانِ یگان
#فاتحین ، #فاطمیون ،
#زینبیون ...!
یعنی :
طنین صدای مظلومانه
لبیک یا زینب ...!
🕊 #خانطومان یعنی :
اقامه ی نمــــاز ِ عشق
با وضوی خون ...!
یعنی :
ما رأیت الّا جمیـلا ...!
🕊 #خانطومان یعنی :
حجله گاهِ #عباس_آبیاری
#مجید_قربانخانی
#عباس_آسمیه
🕊 #خانطومان یعنی :
کربلای #محمد_آژند
سکوی پرواز ِ#محمد_اینانلو
بابُ الشهادة #مهدی_حیدری
معراجِ #میثم_نظری
🕊 #خانطومان یعنی :
میقات #مرتضی_کریمی
#حسین_امیدواری
#علیرضا_مرادی
🕊 #خانطومان یعنی :
آخرین صدای بیسیم
#علی_آقاعبداللهی
🕊 #خانطومان یعنی :
یادآوری آخرین نگاه
#رضا_عباسی
🕊 #خانطومان یعنی :
مظلومیت و گمنامی
#مصطفی_چگینی
#امیرعلی_محمدیان
🕊 #خانطومان یعنی :
پیکرهای ارباًاربا ...!
یعنی :
نینوا ، کـربـلـا ...!
🕊 #خانطومان یعنی :
مادران چشم به راه
همسران دلسوخته
کودکان دلتنگ ...!
🕊 #خانطومان یعنی :
حسرت ، آه ...!
🗓سالروز شهادت 13 شهید خانطومان
🌷یاد شهدا با ذکر صلوات
🥀 #مابچہهاۍمادرِپهلوشکستہایم
🏴 @ZEINABIHA2
mohamadhosseinpouyanfar-@yaa_hossein.mp3
5.74M
🥀 مدیونم به دعای کسی...
🎤محمدحسین_پویانفر
#احساسی
◾️ایام_فاطمیه
🏴 @ZEINABIHA2
🔴 برگهای برنده اصلاح طلبان برای فریب ملت در انتخابات ۱۴۰۰ :
۱ _ فضای مجازی : تلگرام و اینستاگرام
۲ _ ظرفیت بزرگ سلبریتی ها
۳ _ شبکه های ماهواره ای خارج نشین فارسی
۴ _ ترور شخصیت کاندیدهای انقلابی و اصولگرا
۵ _ ایجاد ترس در دل مردم از آمدن نیروهای انقلابی
۶ _ پول پاشی گسترده و تبلیغات پر حجم .
۷ _ استفاده از شعارهای جذاب برای دهه هفتاد و هشتادی ها ، مثل آزادی .
۸ _ عوامفریبی و دادن آدرسهای غلط به مردم .
۹ _ شیرین کردن دهن مردم ، با پایین آوردن نرخ دلار در ماههای پایانی دولت روحانی و کاهش قیمت اجناس.
۱۰ - بکارگیری تاکتیک های عملیات روانی و بهره گیری از شگردهای غیر اخلاقی مثل: دروغ ، شایعه ، تهمت
و......
⛔ اصلاح طلبان را دست کم نگیرید . آنها بدنه اجتماعی گسترده و فعالی در قشر متوسط جامعه دارند. ⛔ گرفتن دولت از آنها کار سختی است. آنها در سال ۸۸ برای گرفتن دولت ، کشور را هشت ماه به آتش کشیدند. ⛔
روشنگری کنید.
ذهن مردم را آگاه کنید.
تا خرداد ۱۴۰۰ فرصت زیادی نیست.
@zeinabiha2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حضرتآقا 🌱✨
جوان ها
امروزه در
فضاۍ مجازۍ
فعال هستن ؛
فضاۍ مجازۍ
مۍتواند
ابزارۍ باشد
براۍ زدن توۍ
#دهن_دشمنان 📱👊🏻
🥀 #مابچہهاۍمادرِپهلوشکستہایم
🏴 @ZEINABIHA2
#معبودبےهمتاۍمن 🦋✨
الَّذِۍ ٵَطعَمَهُم مِن جوعٍ
و آمَنَهُم مِن خَوفٍ
من همانم کہ وقتے میترسے
بہ تو آرامش و امنیت مےدهم!
[سورهقریش/آیہ4]
🥀 #مابچہهاۍمادرِپهلوشکستہایم
🏴 @ZEINABIHA2
زینبی ها
یوزارسیف #قسمت6 با سروصدا از مامان که داخل اشپزخانه مشغول تدارک شام بود ,خداحافظی کردم وگفتم:ما
یوزارسیف
#قسمت7
من وسمیه عادت داشتیم بیشتر راه را پیاده میرفتیم اخه به قول سمیه,لذتی که درپیاده روی و دیدن ویترین های مغازه هاست در سوار ماشین شدن نیست حتی اگه ماشینت بوگاتی باشه....
درحین رفتن صحبت از تعزیه روز عاشورا شد ودرحالیکه ازیاداوریش احساساتم به غلیان افتاده بود به سمیه گفتم:یه چی میگم مسخره ام نکنی هاا,من فکر میکنم این یوزارسیف مثل ما ادما نیست,یعنی نه اینکه ادم نباشه,احساس میکنم اینقدرمعنوی هست که متعلق به این دنیای خاکی نمیتونه باشه...
سمیه که همیشه همه چی را به مسخره میگرفت,پقی زد زیر خنده وگفت:ارام ارام,پیاده شو باهم بریم هااا,فک کنم از عالم عرفان ,قدم گذاشتی توعالم جنون ودیوانگی....
من که خیلی خورده بود توذوقم ,برای اینکه لجش را دربیارم گفتم:توهم که ادم نیستی,اصلا نمیذاری کسی باهات جدی ,درددل کنه همه چی را یه طنز تمییز از توش درمیاری,میخواستم یه چی برات بگم ,که الان نمیگم ودرستی هم میخواستم راجب اون خوابم بگم...
سمیه دوباره نیشش بازشدوگفت:تونگو اما نگران نباش به بازار نرسیده از زیر زبونت ,سمیه خانم ورپریده ,خیلی نامحسوس میکشه بیرون...
ودقیقا همین طور هم شد,وقتی جلو ویترین چادر فروشی ایستادیم ,چهره ی اشک الود خودم را توایینه ی مغازه دیدم واین یعنی ,سمیه پرده از خوابم برداشته...
وارد پارچه فروشی شدیم وبعداز کلی بالا وپایین کردن طاقه های پارچه,بالاخره یکی را پسندیدم,سمیه رو به فروشنده کرد وگفت:پس لطف کنید همین را کادو کنید,نه اینکه میخوام برا مادرشوهرم ببرم تا خود عزیزی کنم,یه کادو شکیل کنید که برق از چشماش بپره...فروشنده ی بیچاره هم غافل از اینکه در فیلم سمیه هست چشم محکمی گفت ومشغول کادو کردن شد...این کارا سمیه برام تازگی نداشت ,اگه این کارنمیکرد تعجب میکردم,پارچه کادوشده را سمیه برداشت,نگاهی به ساعتم کردم چیزی تا اذان مغرب باقی نمونده بود,به سمیه گفتم ...زووود باید به مسجد برسیم..
سمیه لبهاش را روهم فشرد وگفت تازه وضو هم نداریم ,سریع به سمت ورودی بازار رفتیم ویه تاکسی صدا زدم. ..
ادامه دارد...
نویسنده.....ط,حسینی
⚠️کپی حرام است✖️ وپیگرد قانونی والهی دارد.✖️
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
#شیخرجبعلیخیاط 🌱✨
چشمت به نامحرم میافتد؛
اگر خوشت نیاید که مریضی!🤒
اما اگر خوشت آمد؛
فوراً چشمت را ببند و سرت
را پایین بینداز و بگو:
#یا_خیر_حبیب_و_محبوب
یعنی:
خدایا من تو را میخواهم؛
اینها چیه؟!
اینها دوست داشتنی نیستند!💔
هر چه که نپاید دلبستگی؛ نشاید :)🌱
🥀 #مابچہهاۍمادرِپهلوشکستہایم
🏴 @ZEINABIHA2
زینبی ها
✨خطبه فدکیه قسمت نهم فَجَعَلَ اللَّـهُ الْایمانَ تَطْهیراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ، وَ الصَّلاةَ تَنْ
✨خطبه فدکیه قسمت دهم
وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ، وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَةِ،وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ، وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتیجابِ الْاَجْرِ.
☝🏻و اطاعت ما خاندان را برای نظم یافتن ملتها، و امامتمان را برای رهایی از تفرقه،
🗡و جهاد را برای عزت اسلام، و صبر را برای کمک در به دست آوردن پاداش قرار داد.
✅وَ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلِحَةً لِلْعامَّةِ، وَ بِرَّ الْوالِدَینِ وِقایةً مِنَ السَّخَطِ، وَ صِلَةَ الْاَرْحامِ مَنْساءً فِی الْعُمْرِ وَ مَنْماةً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصاصَ حِقْناً لِلدِّماءِ، وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضاً لِلْمَغْفِرَةِ، وَ تَوْفِیةَ الْمَكائیلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییراً لِلْبَخْسِ.
👈🏻و امر به معروف را برای مصلحت جامعه،
💕و نیکی به پدر و مادر را برای رهایی از غضب الهی،
💠و صله ارحام را برای طولانی شدن عمر و افزایش جمعیت،
😡و قصاص را وسیله حفظ خونها،
🔰و وفای به نذر را برای در معرض مغفرت الهی قرار گرفتن،
⚖و دقت در کیل و وزن را برای رفع کمفروشی مقرر فرمود.
🥀 #مابچہهاۍمادرِپهلوشکستہایم
🏴 @ZEINABIHA2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹اثر عجیب یک آه
🔸 استاد پناهیان
@zeinabiha2
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
🔹تلنگری زیبا برای همه ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید، باران رحمت الهی است
که به زمین خشک جانها، حیات دوباره میدهد.
عشق شهید، عشق حقیقی است
که با هیچ چیز عوض نخواهد شد :)🌱
🕊 شهید مصطفیٰ احمدی روشن
🗓سالروز شهادت
🥀 #مابچہهاۍمادرِپهلوشکستہایم
🏴 @ZEINABIHA2
زینبی ها
شهید، باران رحمت الهی است که به زمین خشک جانها، حیات دوباره میدهد. عشق شهید، عشق حقیقی است که با هی
[•°🍃🥀°•]
«اللهُمَّ صَلِّ عَلے فاطِمَةَ وَ اَبیها و بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلْمُکَ»
شبتوننورانےبهنگاه حضرتفاطمه"س"
یادتون نره با وضو بخوابید
التماس دعا 🤲📿
🥀 #مابچہهاۍمادرِپهلوشکستہایم
🏴 @ZEINABIHA2
زینبی ها
یوزارسیف #قسمت7 من وسمیه عادت داشتیم بیشتر راه را پیاده میرفتیم اخه به قول سمیه,لذتی که درپیاده ر
یوزارسیف
#قسمت8
در مسجد هل هلکی پیاده شدیم,کرایه را دادم وبه سمیه گفتم:وقت گذشته...حالا بااین کادو چه جوری,بریم وضوخانه...,بزار من برم بزارمش یه جا تومسجد بعدش ,باهم میریم وضو.بگیریم ,نگاهم به سمیه افتاد وکاملا برق شیطنتی در چشماش میدرخشید وبه جایی خیره شده بود,رد نگاهش را گرفتم....وای یه جور سست شدم,یوزارسیف با تسبیحی به دست وسر پایین به سمت در ورودی اقایون حرکت میکرد,سمیه دست من را گرفت وپارچه کادو شده هم محکم به بغلش چسپوند درحالیکه من را دنبال خودش میکشوند گفت:صبرکن,نمخواد بری,بزاریش مسجد یه فکر بهتر دارم,تا به خودم بیام,سمیه من را جلو یوزارسیف برده بود وبا صدایی معصومانه گفت:سلام حاج اقا,ببخشید یه زحمتی داشتم...
پشتم مدام داغ میشد ویخ میکرد ,خدای من این دیوونه چکار میخواست بکنه...
یوزارسیف درحالیکه سرش پایین بود گفت:بفرمایید خواهرم,امرتون؟
وسمیه با جدیت ادامه داد:راستش..راستش ما یه بیمار روانی داریم,براش یه پارچه خریدیم ونیت کردیم امشب,شما دعای کمیل را که میخونید یه فوتی هم به این پارچه کنید,شاید باعث شفا شده وکادو را داد طرف حاج اقا....
وای وای وای....داشتم از,شرم اب میشدم
یوزارسیف دستهاش را بالا اورد وسمیه کادو را در دستش قرار داد...
وای ,اصلا دوست نداشتم که سمیه ,یوزارسیف هم فیلم کنه,برا همین با لکنت گفتم: سس سلام ببخشید حاج اقا...دوستم اشتباه متوجه شده,من خودم دعا را به این پارچه میخونم.
ناگهان حاج اقا اهسته سرش را بالا اورد ونیم نگاهی بهم انداخت که انگار با همین نگاهش یه هرم تودلم پیچید ودوباره سرش راپایین انداخت وگفت:نه مشکلی نیست من براتون میخونم,فقط اخر جلسه دعا,فراموش نکنید بیاید تحویل بگیرید وبااین حرف,التماس دعایی گفت داخل شد...
سمیه که میدانست الان به شدت از دستش,عصبانی ام درچشم بهم زدنی خودش را به وضوخانه انداخت ومن مبهوت از احساساتی تازه وتازه تر برجای خودم باقی موندم...
ادامه دارد...
📝 نویسنده....ط,حسینی
⚠️کپی حرام است✖️ وپیگرد قانونی والهی دارد.✖️
🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
زینبی ها
یوزارسیف #قسمت8 در مسجد هل هلکی پیاده شدیم,کرایه را دادم وبه سمیه گفتم:وقت گذشته...حالا بااین کاد
[•°🍃🥀°•]
«اللهُمَّ صَلِّ عَلے فاطِمَةَ وَ اَبیها و بَعْلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ الْمُسْتَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلْمُکَ»
شبتوننورانےبهنگاه حضرتفاطمه"س"
یادتون نره با وضو بخوابید
التماس دعا 🤲📿
🥀 #مابچہهاۍمادرِپهلوشکستہایم
🏴 @ZEINABIHA2