🔴 واکنش تهیه کننده گاندو۲ به اظهارات ربیعی: اگر همه واقعیت پروندهها را به تصویر میکشیدیم آقایان جرات سربلند کردن نداشتند
♦️گاندو۲ دقیقا برا حفظ امنیت ملی ساخته شده تا کسی کشور را به حراج نگذارد
@zeinabiha2
13.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
○•🌱
#استورۍ💚
تَوَلُدتمُبارَک..؛💔•
@zeinabiha2
سلام آقای خوبی ها
#مهــدےجان
تو عیانــے
هم چو خورشیدِ فروزان ،
چشمِ ما قابل نباشــد
کہ ببیند روی زیبای تو را ...
🔸اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسینع
@zeinabiha2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
○•🌱
🎥 #کلیپ_صوت_مهدوی
💽 نیاز ما به امام و اهل بیت ، مثل نیاز یک تشنه به آب است ...
🎤 #استاد_رائفی_پور
🖥 ببینید و نشر دهید 📡
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
@zeinabiha2
زینبی ها
#قسمت78 یوزارسیف سمیه با سلامی انرژی بخش دستم را گرفت وداخل حیاط خانه شان کشاند ومثل همیشه خودش ر
#قسمت79
یوزارسیف
با لحنی که خالی از شیطنت هم نبود گفتم:چیه ماتت برده؟اگه دختر خوبی باشی قول میدم که تو هم تومراسم خواستگاری حضور داشته باشی,تازه خودتم که میگی هیجان انگیزه وسرشار از هیجان میشی,هااا البته با وجود من وصدالبته رفیقت مرضیه خوش میگذره...
با صدایی عصبانی لیوان شربت را محکم کوبید روی میز جلوم ,خودش را انداخت روصندلی کنارم وگفت:هیجان بخوره تو سر من واون داماد یالغوز.....
خندم گرفت وگفتم:از کی تا حالا علیرضا شده یالغوز وماخبر نداشتیم,من که میدونم توهمچی بگی نگی ازش خوشت میامد,من توچشات اون عشقه را میدیدم هااا...
با دستای لرزون لیوان شربتی را که برا من درست کرده بود برداشت ویک نفس بالاکشید وگفت:حرف تو دهن من نزار من کی از این پسره ی سبک سر خوشم اومده وزد زیر گریه...
دلم براش سوخت وگفتم:پس حیف ,من فکر میکردم دوسش داری,اخه به من سپرده بودن زیر زبونت را برم اگه مزه دهنت خوب بود ,بیان خواستگاریت...
سمیه با دهان باز ,خیره نگاهم میکرد وباورش نمیشد من مامور بودم ازش خواستگاری کنم....اولش پلک نمیزد اما یکباره مثل ادمهایی که برق میگرتشان از جاش بلند شد وبه طرفم حمله کرد ومنم ناخوداگاه مثل دزدی که از دست پلیس فرار میکنه ,پا به فرار گذاشتم
سمیه همینطور به دنبالم میومد گفت:دختره ی ور پریده من را سرکار میزاری؟!
اره من علیرضا را دوست دارم همون طور که تو یوزارسیف را دوست داشتی,آی خدا بنازم به تقدیرت....
زدم زیر خنده وسرجام ایستادم وهمونطور که نفس نفس میزدم گفتم:دختر یه کم سنگین باش,یه کم پخته تر رفتار کن,یه کم نازی افاده ای بیا ,واخ واخ دختر واینهمه سبببک.....
سمیه امد طرفم دست انداخت گردنم وسروصورتم را غرق بوسه کرد وهمینطور که تواغوش هم از,خنده ریسه میرفتیم با صدای مرجان خانم ,مادر سمیه که میگفت:عه چه خبرتونه شما همین دیروز پیش هم بودین ,چه خبرتونه که مثل کسایی که صدساله همدیگه را ندیدن رفتار میکنید...به خود امدیم...
ادامه دارد
📚نویسنده،ط_حسینی
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
شب جمعه است بیا حال مرا بهتـــر کن
فکر دلواپســـی قلب من مضطــــــر کن
این شب جمعه اگر مقصد تو کرببلاست
نزد ارباب دعـــــــایی به من نوکـــر کن
#شب_جمعه_ست_هوایت_نکنم_میمیرم
#شبتونحسینی
@zeinabiha2