حمید داودآبادی نوشت:
انار خوران #شب_یلدا !
اصلا جبهه همه چیزش متفاوت بوده!
حتی انارخوری در شب یلدا !
در این شبهای سرد که دور کرسی ، آهان ببخشید اشتباه گفتم: دور مودم و وای فای نشستیم و هرکدام سرمان به دوستان مجازی خودمون گرمه، یاد اونا بخیر که بدون اینکه بدونیم یا بهمون پیامک بدن، یا توی شبکه های مجازی عکس سلفی "من و ترکش یهویی" بذارن! توی سخت ترین و سردترین و زیر آتش خمپاره، یاد ما بودند!
یادشون بخیر
شادی اونایی که رفتند و سلامتی اونایی که هنوز هستند و میسوزند و میسازند، تا عاقبت بخیر بشن! صلوات
@zeinabiha2
۳۰ آذر ماه سالروز یلدای خونین کرمانشاه با ۱۵۰ شهید و ۴۹۰ مجروح / بمباران خوشهای سال ۶۵ توسط رژیم بعث عراق .
يكي از تلخ ترين حوادث دوران دفاع مقدس حادثه شب يلدای خونين شهر كرمانشاه است. زماني كه در 30 آذر 1365 مردم شهر بر اساس رسم ديرينه مشغول خريد و تهيه ملزومات شب يلدا بودند تا در جمع خانواده شب خاطره انگيزي را سپري کنند، ددمنشان رژيم بعث عراق با تهاجم بوسيله ده ها فروند هواپيما در دو نوبت و در ساعات 12 و 30 و 16 و 45 دقیقه مراكز خريد مردم و مناطق مسكونی مختلفی از شهر كرمانشاه را مورد آماج بمب های خوشه ای قرار دادند.
@zeinabiha2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️
آخه مگه امام زمان غیرازماها کیو داره؟
#امام_زمان
#کوتاهوشنیدنی😔
❣ #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ ❣
❣#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک ❣
❣#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ❣
#اَللهُمَعجِلالوَلیِکاَلفرج😭🤲
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
🌷🕊🏴🌷🕊🏴🌷
@zeinabiha2
پای یلدای دلت یواشکی زمزمه کن
زیر لب یادی از نور دل فاطمه کن
چشماتو ذخیره کن و سوره والعصر بخون
یه دعا بر ظهور پسر فاطمه کن 🤲♥️
یلدای مهدوی 🥰
#یلدا
#مجنون_المهدی
#مجنونالحسین
@zeinabiha2
شب یـلداسٺ..
گفتیـم چند خطے بنویسیـم..
چند واژه شاعر شویم..
چند دقیقه اے احوال دنیا را بے خیال شویـم :)!
عجب دنیاییـست!
پلڪـے به هم زدیـم و گذشت.. :)!
دقیقـه ها...ساعت ها..روز ها.. ماه ها..
دلمـان بند همیـن پاییـز بود..
ڪه چمدان بسٺه به چشممانمان خیرهـ شده است..
میـداند دلـمان دلتنگش میشود..
دلتنـگ احوالـش..
لبخندی بر گوشه ے لبش نشاندهـ..
شالگـردن نارنجے اش را به دور گردنش پیچیدهـ..
خانه اے اجاره ڪردهـ است در دور دست ها..
میدانم ڪه باز میایـد :)!
او همیشه مارا از وجودش خیال جمع ڪرده است.. :)!
حال این انبـوه دلتنگے هایمان را به چه ڪسے بسپاریم؟!
چه ڪسے قرار است با بے قرارے هایمان ببارد..
پاییـز!دلمان به بودنت قرص بود!
شاید بتوانیم..بباریـم..دووم بیاوریم..
ولے تو بودے قرار بے قرارے هایمان.. :)!
از زمین و زمان ڪه خسٺه میشدیم..
دلمان شڪسته ڪع میشد...
باریدن هایـمان را به گردن تو می انداختـیم!
ڪه پاییـز است...
دلگیـر است این شبـها..
پاییز!ولے دروغ میگفتیـم!
تو فقط میفهمیدے،حال این دلـرا..
برایمان میزدے زیر آواز..،آتـش روشن میڪردے..
بغلمـان میڪردے..
حال با زمستان چه ڪنیـم؟!
او یـخ زده است!
سفید بر تـن میڪند.. و سڪـوت اختیار..
پاییز!سڪوت زمستان دقمان میدهـد!
تو میدانے روایتش را اما هیـچ نگفتے!
یادت باشد پاییز!
بـهار مے آید.. :)!
قول داده اسٺ..از دیوانگے هایش برایـمان بیاورد..
گـفته است با تو آشناست!
آرے؟!راست مے گوید؟
بـهار است دیگـر..ڪم از دیوانگے هاے تو ندارد..!
با تابستان چه ڪنیم؟!
باور ڪن از دست این تابستان دیگر حتما دق میڪنیم..
ما شب هاے بلند را دوست داریم...
اما تابستان دلش آبتنے میخواهد :)!
باز خوب است رفتنت یلداسٺ :)!
پاییـز رفتنت بر خلاف تمام رفٺـن ها زیباسٺ..
احوال نابمان را باتو ،در صندوقچه همیشگے میگزارم..
وزمستان را با احوالم با احوالش آغاز میڪنم!
به قول مشتے حسن:
الهے به امید ٺو :))!
•♥️🌱•
± چشم دلم به سمت حرم باز میشود
با یک سلام روز من آغاز میشود✨🌿
#صبحٺون_امام_رضایێ ⛅️
#چهارشنبههایامامرضایی🦋