eitaa logo
زینبی ها
4.2هزار دنبال‌کننده
10.5هزار عکس
3.5هزار ویدیو
194 فایل
ما نسل ظهوریم اگر برخیزیم... _من!🍃 @zeinabiha22 _شرایط🥀 @Hh1400h _حرفتو ناشناس بزن... https://harfeto.timefriend.net/16847855722639 اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
#دل را به خدا بسپار❤️ @zeinabiha2
#دفتر🗒 @zeinabiha2
#فانتزی @zeinabiha2
#دخترونه-حسینی🏴 @zeinabiha2
❤️Love❤️ @zeinabiha2
#فسقل👶 @zeinabiha2
#پسرونه-یاعلی @zeinabiha2
#طنز😂 @zeinabiha2
#دخترونه-حسینی🏴 @zeinabiha2
😊😍😊 @zeinabiha2
#بک گراند☺️ @zeinabiha2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴۱۷روز تا 🎬 نماهنگ احساسی بسیار زیبا 🎼 من یه نوکرِ در به درم! چند ساله همش منتظرم اسمم در بیاد؛ برم حرم… 🎙 @zeinabiha2
🌸 ﷽ 🌸 🌸🍃🌺🍃🌸 ... سپس مثل این چیزی به خاطرش رسیده باشد، میان بغض غریبانه اش لبخندی زد و همچنان که موبایلش را از جیبش بیرون می آورد، گفت:" راستی عکسشون رو تو گوشیم دارم. از روی آلبوم عکس گرفتم." و با گفتن" بیا ببین!" صفحه موبایل مشکی رنگش را مقابل چشمان مشتاقم گرفت. تصویر زن و مرد جوانی که کنار رودخانه روی تخته سنگی نشسته و با لبخندی به یادماندنی به لنز دوربین چشم دوخته بودند. با این که تشخیص شباهت او به پدر و مادرش در این عکس کوچک و قدیمی که کیفیت خوبی هم نداشت، چندان ساده نبود، ولی مهربانی چشمان مادر و آرامش صورت پدرش بیشترین چیز هایی بودند که تصویر مجید را مقابل چشمانم زنده می کردند. با نگاهی که نغمه دلتنگی اش را به خوبی احساس می کردم، به تصویر پدر و مادرش خیره شد و گفت:" عزیز می گفت این عکس رو یک ماه بعد از ازدواجشون گرفتن. کنار رودخونه جاجرود." سپس آه دردناکی کشید و زیر لب زمزمه کرد:" یعنی دو سال قبل از این که اون اتفاق بیفته..." از حال و هوای غمگینی که همه وجودش را گرفته بود، حجم سنگین غصه روی دلم ماند و بغض غریبی گلویم را گرفت. انگار هیچ کدام نمی توانستیم کلامی بگوییم که غرق سکوت پر از غم و اندوه مان، مسیر منتهی به دریا را با قدم هایی آهسته طی می کردیم که به ساحل گرم و زیبای خلیج فارس رسیدیم. سبد را از این دست به آن دستش داد، با نگاهش روی ساحل چرخی زد و مثل این که بوی دلربای دریا حالش را خوش کرده باشد، با مهربانی پرسید:" خب الهه جان! دوست داری کجا بنشینیم؟" در هوای گرم شب های پایانی فصل بهار، نفس عمیقی کشیدم و با لبخندی پاسخ دادم:" نمی دونم، همه جاش قشنگه!" که نگاهم به قسمت خلوتی افتاد و با اشاره دست گفتم:" اونجا خلوته! بریم اونجا." حصیر نارنجی رنگمان را روی ماسه هایی که هنوز از تابش تیز آفتاب روز گرم بودند، پهن کردیم و رو به دریا روی حصیر نشستیم. زیبایی بی نظیر خلیج فارس چشمانمان را خیره کرده و جادوی پژواک غلطیدن امواج با ابهتش، گوش هایمان را سحر می کرد. ✍🌺🍃🌸🍃🌺🍃 🍃ادامہ دارد.... ✍🏻 ✍لطفا فقط با ذکر و کپی شود... ╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮ ✒ @chaadorihhaaa ╰┅•°•°•°•°═ঊ
🌸 ﷽ 🌸 🌺🍃🌸🍃🌺 .... شب ساحل، آنقدر شورانگیز و رویایی بود که حتی با همدیگر هم حرفی نمی زدیم و تنها به خط محو پیوند دریا و آسمان نظاره می کردیم که مجید سر حرف را باز کرد:" الهه جان! دوست دارم برام حرف بزنی!" با این کلامش رو گرداندم و به چشمانش نگاه کردم که تلاطم احساسش کم از خروش خلیح فارس نداشت و با لبخندی پرسیدم:" خب دوست داری از چی حرف بزنم؟" در جواب لبخندم، صورت او هم به خنده ای ملیح باز شد و گفت:" از خودت بگو...بگو دوست داری من برات چی کار کنم؟" و شنیدن این جمله سخاوتمندانه همان و بی تاب شدن دل من همان! ای کاش می شد و زبانم قدرت بیان پیدا می کرد و می گفتم که دلم می خواهد دست از مذهب تشیع بردارد و به مذهب اهل تسنن درآید که مذهب عامه مسلمانان است. اما در همین مدت کوتاه زندگی مشترکمان، دلبستگی عمیقش به تشیع را به خوبی حس کرده و می دانستم که طرح چنین درخواستی، دوباره بر بلور زلال عشقمان خش می اندازد که سکوتم طولانی شد و دل مجید را لرزاند:" الهه جان! چی می خوای بگی که انقدر فکر می کنی؟" به آرامی خندیدم و با گفتن" هیچی!" سرم را پایین انداخته و با این کارم دلش را بی تاب تر کردم. از روی حصیر بلند شد، با پای برهنه روی ماسه های نرم و نمناک ساحل مقابلم نشست و با صدایی که از بارش احساسش تر شده بود، پرسید:" الهه جان! نمی خوای با من حرف بزنی؟ نمی خوای حرف دلت رو به من بگی؟" آهنگ صدایش، ندای نگاهش و حتی نغمه نفس هایش، آنقدر عاشقانه بود که باور کردم می توانم هرچه در دل دارم به زبان بیاورم و همچنان که نگاهم به دریا بود، دلم را هم به دریا زدم:" مجید! دلم می خواد بهت یه چیزایی بگم، ولی می ترسم ناراحتت کنم..." بی آن که چیزی بگوید، لبخندی ملیح صورتش را پر کرد و با نگاه لبریز از آرامشش اجازه داد تا هر چی می خواهم بگویم. سرم را پایین انداختم تا هنگام رساندن کلامم به گوشش، نگاهم به چشمانش نیفتد و با صدایی آهسته آغاز کردم:" مجید! به نظر تو سنی بودن چه اشکالی داره که حاضر نیستس قبولش کنی؟ به قول خودت ما مثل هم نماز می خونیم، روزه می گیریم، قرآن می خونیم، حتی اهل بیت پیامبر (ص) برای همه ما محترم هستن. پس چرا بلید شماها خودتون رو از بقیه مسلمونا جدا کنین؟" ✍🌺🍃🌸🍃🌺🍃 🍃ادامہ دارد.... ✍🏻 ✍لطفا فقط با ذکر و کپی شود... ╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮ ✒ @chaadorihhaaa ╰┅•°•°•°•°═ঊ
🌸 ﷽ 🌸 🌸🍃🌺🍃🌸 .... حرفم که به این جا رسید، جرات کردم تا سرم را بالا بیاورم و نگاهم را به چشمانش بدوزم که دیدم صورت گندمگونش زیر نور زرد چراغ های ساحل سرخ شده و نگاهش به جای دلش می لرزد. از خطوط صورتش هیچ چیز نمی خواندم جز غم غریبی که در چشمانش می جوشید و با سکوت نجیبانه ای پنهانش می کرد که سرانجام با صدایی آهسته پرسید:" کی گفته ما خودمون رو از بقیه مسلمونا جدا می کنیم؟" و من با عجله جواب دادم:" خب شما سه خلیفه اول پیامبر رو قبول ندارید، در حالیکه ائمه شیعه برای همه مسلمونا محترم هستن." با شنیدن این جمله خودش را خسته روی ماسه ها رها کرد و برای چند لحظه فقط نگاهم کرد. در مقابل نگاه ناراحتش، با دلخوری پرسیدم:" مگه قول ندادی که از حرفم ناراحت نمیشی؟" لبخندی مهربان تقدیمم کرد و با لحنی مهربان تر، پاسخ گلایه پر نازم را داد:" من ناراحت نشدم، فقط نمی دونم چی باید بگم...یعنی نمیخوام یه چیزی بگم که باز ناراحتت کنم..." سپس با پرنده نگاهش به اوج آسمان چشمانم پر کشید و تمنا کرد:" الهه جان! من عاشق یه دختر سنی هستم و خودم یه پسر شیعه! هیچ کدوم از این دوتا هم قابل تغییر نیستن، حالا تو بگو من چی کار کنم؟!!!" صدایش در غرش غلطیدن موجی تنومند روی تن ساحل پیچید و یکبار دیگر به من فهماند که هنوز زمان آن نرسیده که دل او بی چون و چرا، پذیرای مذهب اهل تسنن شود و من باید باز هم صبوری به خرج داده و به روزهای آینده دل ببندم. به روزهایی که برتری مذهب اهل تسنن برایش اثبات شده و به میل خودش پذیرای این مذهب شود و شاید از سکوتم فهمید که چقدر در خودم فرو رفته ام که با سر زانو خودش را روی ماسه ها به سمتم کشید و دلداری ام داد:" الهه جان! میشه بخندی و فعلا فراموشش کنی؟" و من هم به قدری دلبسته اش بودم که دلم نیاید بیش از این اندوهش را تماشا کنم، لبخندی زدم و در حالیکه سفره رل از سبد بیرون می کشیدم، پاسخ دادم:" آره مجید جان! چرا نمیشه؟ حالا بیا دستپخت خوشمزه الهه رو بخور!" ✍🌺🍃🌸🍃🌺🍃 🍃ادامہ دارد.... ✍🏻 ✍لطفا فقط با ذکر و کپی شود... ╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮ ✒ @chaadorihhaaa ╰┅•°•°•°•°═ঊ
تــوروحَــــــم رآ مـے آرایۍ☺️ نـه تَن ِ نَحیـفَ و خـاڪۍام رآ🙄 بر سرم ڪه می گُــذآرمت رهــــآ می شوم از تمـــآم ِبنــــدهـاے اســــآرت دُنـــیا...💓 ڪنـــده مۍشوم از این زَمـــینِ خــآڪۍ و سبُـــک مــۍشوم از تمــــآم وابستگــۍ هــــآیِ تَـــن ...😕 اوج مۍگیـــرَم تاخُــــــــدآیے شُـــدن ❣من چادرمـ را دوست دارم❣ @zeinabiha2
•﷽• اربـــابَمـ دِلتنگ تـــو بـــودَن... خُودشـ احســـاسِ قَشنگــیســت...❤️ @zeinabiha2
السلام علیک یا صاحب الزمان 🌹 نوای_دلتنگی ما همانیم که از عشق تو غفلت کردیم با همه آدمیان غیر تو خلوت کردیم جای خالی تو را هیچکس احساس نکرد به گمانم که به دوری تو عادت کردیم سال ها می گذرد...منتظری برگردیم !! پس مشخص شده ماییم که غیبت کردیم نمک سفره‌ی تان را همه خوردیم ولی با گناهان، به همین سفره خیانت کردیم. شرمنده ایم آقاجان 😔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌. آمدم دنیا برای دیدن روى حسین ورنه من با مردم دنیــــــــا چه ڪارى داشتـــــــــــــم؟!...... ♥@zeinabiha2
#نینی☺️ 😍@zeinabiha2😍
#فانتزی😍 ❤️@zeinabiha2❤️
❤️❤️❤️ @zeinabiha2💖
#فانتزی🙂 🌹@zeinabiha2🌹
🍃🏴بسم الله الرحمن الرحیم 🏴🍃 زائران حسینی توجه داشته باشند که برای اسکان در موکب‌ها و برخورداری از مکان مناسب برای استراحت، بین ساعت دو تا سه و نیم عصر به موکب‌ها مراجعه کنند. ۷۰ موکب مختار ثقفی جهت پذیرایی و استراحت بین راهی ۱۲۵ موکب میثم تمار جهت پذیرایی و استراحت بین راهی ۱۴۵ موکب حضرت علی اکبر (ع) جهت پذیرایی و استراحت بین راهی ۱۵۲ معزی الزهراء (س) جهت پذیرایی و استراحت بین راهی ۱۸۰ موکب احباب الحسین (ع) جهت پذیرایی و استراحت بین راهی ۲۰۲ موکب فاطمه زهرا ستاد بازسازی عتبات اسکان - فرهنگی - اینترنت - هلال احمر موجود است ۲۱۶ موکب طرف البراق جهت استراحت و امکانات بهداشتی ۲۱۸ موکب حسینیه قبا جهت استراحت و امکانات بهداشتی ۲۸۵ موکب امام رضا (ع) موکبی مناسب و در حال توسعه با امکانات اسکان - فرهنگی - اینترنت - هلال احمر بزرگترین و زیباترین موکب جاده کربلا ۳۱۶ موکب انوار الحسین (ع) ۳۴۵ موکب طریق الاحرار پذیرایی، استراحت و اسکان ۴۰۵ موکب ابناءالحسین (ع) پذیرایی، استراحت و اسکان ۴۶۰ موکب فاطمه الزهراء (س) پذیرایی، استراحت و اسکان ۴۹۲ موکب قاسم ابن الحسن (ع) پذیرایی، استراحت و امکانات بهداشتی ۵۳۸ موکب خدمه الزوار الحسین ۶ پذیرایی، استراحت و اسکان ۵۷۶ بیمارستان حیدریه حیدریه شهری بین نجف و کربلا ۶۱۶ موکب بقعه الرسول (ص) پذیرایی و استراحت ۶۵۵ موکب هانی ابن عروه جهت پذیرایی، استراحت و بهره ‌گیری از امکانات فرهنگی ۶۵۷ موکب علی ابن موسی الرضا (ع) امکانات مناسب - برنامه فرهنگی و اسکان مناسب و سایر خدمات رفاهی ۷۱۵ موکب امام حسن مجتبی (ع) جهت پذیرایی و استراحت ۷۲۸ موکب صاحب الزمان (عج) -۱ امکانات مناسب - اسکان مناسب و خدمات لازم فرهنگی و بهداشتی ۸۲۳ موکب سید الساجدین (ع) جهت پذیرایی و استراحت ۸۲۸ موکب صاحب الزمان (عج) - ۲ امکانات مناسب - برنامه فرهنگی و اسکان مناسب - راهنمای زائر ۸۹۰ موکب شباب القاسم (ع) زمینه اسکان و امکانات بهداشتی فراهم است. ۱۰۰۰ موکب حسینیه الاحسان جهت استراحت و پذیرایی و امکانات بهداشتی ۱۰۱۷ موکب نهج الحسین (ع) جهت استراحت و پذیرایی و امکانات بهداشتی ۱۰۶۵ موکب حسینیه مجد جهت استراحت و پذیرایی و امکانات بهداشتی ۱۰۸۰ موکب حرم حضرت معصومه (س) پاسخگویی شرعی و معارفی به چهار زبان ترکی انگلیسی عربی و اردو، برگزاری محافل قرآنی، مجالس سخنرانی و مداحی، برپایی غرفه کودکان و برنامه های خدماتی اعم از مهمانسرای حضرت جهت پذیرایی از زائرین، بیمارستان صحرایی، ستاد گمشدگان و ایستگاه‌های صلواتی و محل اسکان زائرین. ۱۰۹۲ موکب نورالخیریه جهت استراحت و پذیرایی و امکانات بهداشتی ۱۱۸۱ موکب شباب ام البنین (س) جهت استراحت، پذیرایی و امکانات بهداشتی ۱۰۴۱ موکب شباب امیرالمؤمنین (ع) امکانات مناسب اسکان و پذیرایی و بهداشتی و رفاهی ۱۲۳۷ مدینه الزائرین امام علی (ع) محلی اردوگاهی متعلق به حرم با امکانات مناسب استراحت و اسکان ۱۲۶۲ ورودی کربلای معلی ۱۴۵۲ درب حرم حضرت عباس (علیه‌السلام ) آخرین عمود 🏴🍃 _••🏴🍃 ...🏴🍃••_ 🏴 ....🏴 @zeinabiha2
🍃🏴بسم الله الرحمن الرحیم 🏴🍃 💠کلمات پر کاربرد زبان عربی به لهجه عراقی 👈 در ایام اربعین در کربلا به دردتان میخورد. 💠فارسی : گذرنامه - پاسپورت ✅العربية : جَواز - باسبورت 💠فارسی : گذرنامه ها ✅العربية : جَوازات 💠فارسی : گذرنامه ات رو بده ✅العربية : إنْطِني جَوازَك 💠فارسی : بگذار ببینم - نگاه کنم ✅العربية : خلّي أشُوف 💠فارسی : ويزا ✅العربية : فيزَة 💠فارسی : كجاست؟ ✅العربية : وِين 💠فارسی : سرويس بهداشتی کجاست؟ ✅العربية : وِينِ المَرافِق الصَّحيَّة (بدون کلمه صحیه بکار ببرید، چون اینگونه عامیانه تر است) 💠فارسی : میخواهم ✅العربية : أريد 💠فارسی : بروم ✅العربية : أرُوح 💠فارسی : به نجف ✅العربية : إلْنَجف (در اصل الی النجف بوده) : 💠فارسی : اتوبوس میخوای یا ون ✅العربية : تِريدِ الباص لُو كَيّة؟ 💠فارسی : کرایه اش چنده - چقدر میشه ✅العربية : إشگَد؟ - إشگد الأجرة 💠فارسی : ده هزار - ۱۰۰۰۰ دینار - ۱۰ ✅العربية : عَشِر - عَشرتالاف 💠فارسی : خوبه ✅العربية : زِيَن 💠فارسی : نه گرونه! ✅العربية : لا، باهِز 💠فارسی : خيلی - گرونه ✅العربية : إهوَاي، كِلَّش - باهز 💠فارسی : گروهتون، چند نفر هستید؟ ✅العربية : جَماعَتْكُم، چَم نفرات؟ 💠فارسی : بیا بالا - سوار شو - بپر بالا ✅العربية : صْعَد - يا أللّه صْعد 💠فارسی : تمام شديد؟ همه سوار شدید؟ - تکمیل شد - تمام شد. ✅العربية : خَلاص؟ - يا به صورت خبري :خلاص! 💠فارسی : چمدان - ساک ✅العربية : جُنطَة - جمع : جُنَط 💠فارسی : راننده ✅العربية : سايِق 💠فارسی : ایستگاه پلیس ✅العربية : سِیطَرَة 💠فارسی : گیت - دروازه - ورودی ✅العربية : بَوّابَة 💠فارسی : افسر - مامور - مسؤول ✅العربية : ضابُط 💠فارسی : گاری - ارابه ✅العربية : عَرَبانة 💠فارسی : گاری چی - ارابه کش ✅العربية : عَرَبَنچي 💠فارسی : (بردار،بلند کن) - چمدون رو بردار ✅العربية : (شيل) - شيلِ الجُنطَة 💠فارسی : کیف - کوله ✅العربية : حَقْبَة 💠فارسی : هوا گرمه - گرمه ✅العربیة : ألْجَو حار - حار 💠فارسی : آبجوش ✅العربیة : مایِ الحارّ، ماي حار 💠فارسی : نان ✅العربیة : خُبُز 💠فارسی : نان ساندویچی(مخصوص به عراق) ✅العربیة : صَمّون 💠فارسی :کولر را روشن کن ✅العربیة : شَغِّلِ الْمُكَيِّف 💠فارسی : خاموش کن - خاموشش کن - کولر را خاموش کن ✅العربیة : طَفْ - طفِّيَه - طفّي المُكيّف 💠فارسی : وایستا - نگه دار ✅العربیة : اُگُفْ 💠فارسی : اینجا - آنجا ✅العربیة : إهْنا - إهناك 💠فارسی : بیا ✅العربیة : تعال 💠فارسی : برو ✅العربیة : رُح (روح) 💠فارسی : گم کردم ✅العربیة : ضَيَّعِت 💠فارسی : بگذار - قرار بده ✅العربیة : خَلّي 💠فارسی : چرا - برای چه ✅العربیة : لِيَش 💠فارسی : نمی فهمم - نمی فهمم چی میگی ✅العربیة : مَافْتَهِم (الف خوانده نمي شود) - مَفتَهم شِتگول 💠فارسی : کم - کمی عربی بلدم ✅العربیة : شُوَیّ، شْوَيّ - شوي أعرف، شوي أحچی اگه قسمت شد مشرف شدید و استفاده کردید از این پست ادمینای کانال و فردي كه اين كلمات را ارسال كرده یاد کنید... ... _••🏴🍃 ...🏴🍃••_ 🏴 ....🏴 @zeinabiha2
سَلامٌ عليٰ آلِ يٰس ... پدر مهربانم سلام ... ▪ ... . دوباره به لیستی که تهیه کرده بود نگاه کرد! یه نگاهیم به وسایلی انداخت که گوشه ی اتاقش گذاشته بود ! همه چیز آماده بود برای رفتن... کوله ، چندتا دونه لباس، صلوات شمار، پاور بانک، هنذفری،پاسپورت، یه سررسید کوچیک و خودکار، شال ، یه کوله نوشته ، یه پیکسل و اصل کاری یه دل❤️ دلی که باهاش قرار گذاشته بود از همین الان که داره وسایلش جمع میکنه تا تک تک قدمایی که برمیداره تا دونه دونه ذکرایی که میگه همه اش برای یه نفر باشه😍 همون کسی که امید داشت توی مسیر شاید از کنارش رد بشه... همون کسی که امید داشت شاید ببینش هرچند نشناسدش... وقتی بیاد و خودش معرفی کنه... نیت کرده بود رفتنش برای اومدن منتقمِ خون سیدالشهدا سلام الله علیه باشه واقعا چی میشد اگه همه همین نیتُ داشتن ؟؟!! رفتنامون روقشنگ کنیم با نیت اومدن قشنگ ترین روز عالم ! به عشق اومدنِ منتقم خون شهید مظلوم کربلا!به نیتِ آمدنِ مهدی عج♥️ شروع کنیم آغازی رو که پایانش بودن با عزیزان خداست! بسم الله!👌 😔 بگذرد و روز ظهورش نشود خاک عالم به سر ماست خدا رحم کند. ▪ 🍃🏴اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🏴🍃 🏴اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🏴            @zeinabiha2
4_6005679424563839334.mp3
17.61M
🔊 روضه احساسی حضرت رقیه سلام الله علیها 🏴 #_داستان_دختر_مدافع_حرم 😔 🎤 حاج حيدر خمسه _••🏴🍃 #یاحسین...🏴🍃••_ @zeinabiha2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داخل ضریح کوچک خانم رقیه خاتون صلی الله علیک یا بنت الحسین😭 _••🏴🍃 #یاحسین...🏴🍃••_ #اَلسلامُ_علی_قَلب_الزِینَبِ_الصَبور🏴 #لبیک_یــــــــازیــــــــنــــــــبــــــ....🏴 @zeinabiha2