#حکایت
💠 نصيحت امام سجاد (عليه السلام) به دلقكى بيكار
📝 امام صادق (عليه السلام) روايت مى كند: دلقكى بيكار در مدينه بود كه اهل مدينه از دلقك بازى و سخنانش به خنده مى آمدند. روزى به مردم گفت: اين مرد مرا خسته و درمانده كرد ( منظورش حضرت على بن الحسين (عليه السلام) بود ). آن گاه به مردم خطاب كرد كه هيچ كارى از كارهاى من او را به خنده نياورده و به ناچار بايد ترفندى به كار گيرم تا او را بخندانم !
📝 امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد: روزى على بن الحسين (عليهما السلام) در حالى كه دو نفر از غلامانش او را همراهى مى كردند از منطقه اى عبور مى كردند، آن دلقك به سوى حضرت آمد و رداى مباركش را از پشت سرش ربود، دو خدمتكار حضرت او را دنبال كردند و ردا را از دستش گرفته به جانب حضرت آوردند و به دوش مباركش انداختند.
📝 حضرت در حالى كه خود را از چشم انداز آن دلقك پنهان مى داشتند و ديده از زمين برنمى گرفتند به دو خدمتكارش فرمودند: اين چه اتفاقى بود كه رخ داد ؟ گفتند: مردى دلقك است كه مردم مدينه را مى خنداند و از اين راه نان مى خورد ! امام فرمود: به او بگوييد واى بر تو ! براى خدا روزى است كه در آن روز ، بيكاران و بيعاران زيان مى كنند.
📎برگرفته از کتاب داستان های عبرت آموز اثر استاد حسین انصاریان
🦋{ @zeinabiha2 } 🦋
. ✨🌸
.
.
#حکایت✨
مردی در کنار رودخانهای ایستاده بود.
ناگهان صدای فریادی را شنید و متوجه شد که کسی در حال غرق شدن است.
فوراً به آب پرید و او را نجات داد...
اما پیش از آن که نفسی تازه کند فریادهای دیگری را شنید و باز به آب پرید و دو نفر دیگر را نجات داد!
اما پیش از این که حالش جا بیاید صدای چهار نفر دیگر را که کمک میخواستند شنید ...!
او تمام روز را صرف نجات افرادی کرد که در چنگال امواج خروشان گرفتار شده بودند ، غافل از این که چند قدمی بالاتر دیوانهای مردم را یکی یکی به رودخانه میانداخت...
بهتر است برای حلّ مشکلات، ریشه ای برخورد کنیم...
🦋 @zeinabiha2 🦋
🌱🌸
.
.
.
📚 #حکایت
🛑دقت در داوری و قضاوت
🍁روزی لقمان در کنار چشمه ای نشسته بود. مردی که از آن جا می گذشت از او پرسید: چند ساعت دیگر به روستای بعدی خواهم رسید؟
🍁لقمان گفت: راه برو. آن مرد فکر کرد که لقمان نشنیده است. دوباره سؤال کرد: مگر نشنیدی؟ پرسیدم چند ساعت دیگر به روستای بعدی خواهم رسید؟
لقمان گفت: راه برو. آن مرد گمان کرد که لقمان دیوانه است و رفتن را پیشه کرد.
🍁هنوز چند قدمی راه نرفته بود که لقمان با صدای بلند گفت: ای مرد، یک ساعت دیگر به آن روستا خواهی رسید. مرد گفت: چرا اول نگفتی؟ لقمان گفت: چون راه رفتن تو را ندیده بودم، نمی دانستم تند می روی یا کُند. حال که دیدم دانستم که یک ساعت دیگر به روستا خواهی رسید.
.
.
.
🦋
@zeinabiha2
. 🦋
.
.🌱🌸 . . .
19.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️پاداش عجیب خدا برای منتظران ظهور
#حکایت زیبایی از پیرمردی که در زمان امام صادق علیه السلام منتظر ظهور بود!
📚کفایة الاثر ج1 ص264
#انتظار_حضرت
#امام_صادق_علیه_السلام
@zeinabiha2
@Elteja | کانال اِلتجاHekayate Hazrate Khadijeh.mp3
زمان:
حجم:
7.27M
▪️وقتی فرشتهها از گریه حضرت خدیجه سلام الله علیها گریه کردند...
🔘 #حکایت زیبایی از زندگی #حضرت_خدیجه سلام الله علیها
📚بحارالانوار ج۱۸ ص۲۴۱