السلام علیکِ یا مولاتی یا حضرت معصومه🙏
حضرت معصومه بعد از شهادت امام کاظم (ع)همواره در کنار امام رضا(ع) بودند.
تا اینکه مامون عباسی امام رضا (ع)را مجبور کردن که به خراسان بیاید حضرت معصومه هم بعد از مدتی با گروهی تصمیم گرفتند که به سمت خراسان برود
و امام رضا علیه السلام را ملاقات کنند و در کنار امام باشد
اما در نزدیکی شهر ساوه بیمار شدند آنجا دستور دادند که ایشان را به شهر قم ببرند وقتی حضرت معصومه وارد شهر قم شدند؛ مردم قم به استقبال ایشان رفتند شخصی به نام #موسی_بن_خزرج خانه شخصی خود را در اختیار حضرت معصومه قرار داد
که الان آن خانه در شهر قم به #بیت_النور معروف است
حضرت معصومه ۱۷ روز در آنجا ماندند و به عبادت می پرداختند و سپس از دنیا رفتند
مردم قم تشییع جنازه باشکوهی راه انداختند و حضرت معصومه را به خاک سپردند از همان روز حرم حضرت معصومه محله جمع شدن دوستداران اهل بیت علیهم السلام بوده است
✨که امام جواد(ع)در این باره می فرمایند:
هر کس فاطمه معصومه(س) را بشناسد و زیارت کند وارد بهشت می شود.✨
#داستان
#وفات_حضرت_معصومه
🆔 @zeinabiha2
⭕️در کانال :😎
❌❌❌ #نفس_المهموم ❌❌❌
✴️ #عکس_وپروفایل_مذهبی
🛑 #کلیپ_ومداحی
❎ #شیعه_شناسی
🔵 #داستان
⚛ #آرمانمان_شهادتـــ_است
http://eitaa.com/joinchat/1011417092C050e892f98
🌸 هرآنچه یک مسلمان باید بداند... ⬆️
🌸📚 #داستان
🌙 پدر و مادری پیر و ازکار افتاده و خانواده ای متشکل ازچندین برادر و خواهر که اکثرا بیرون از استان زندگی میکردند...و حال من و مسئولیت این بار سنگین به لحاظ کوچکترین عضو خانواده...
🌙 در محل کارم فکرم همیشه درگیر این بود که نکند پدرم نیاز به یک لیوان آب دارد و یا گلویش میخارد و یا نیاز به بلند شدن از سر جایش را دارد...
🌙 هرگاه به خانه پدرم میرفتم نگاهی معصوم در چشمانشان میدیدم که گویا جگرم را پاره پاره میکنند...گاهی در ذهن خود مروری داشتم که چرا فقط من؟ آیا فقط من فرزندشانم؟...
🌙 اما این فقط حرفی بود که در خودم زمزمه میشد و هیچگاه بروزش نمیدادم...
حرفهای سرد هم از آنان میشنیدم ولی به روی خود نمی آوردم...
🌙 رسیدگی به آنان گاها خیلی از مهمانی ها و قرارهایم را کنسل و به تاخیر می انداخت ولی همسرم یار و همدمم بود و همیشه مرا تشویق میکرد...
🌙 یک روز به حدی برمن فشار وارد شد که جواب لبخند پدرم را ندادم و به خانه برگشتم.همسرم چای برایم آورد، نتوانستم بنوشم و انگاری وجدانم مرا سوهان میکشید...
🌙 گم بودم و درهم...آسمان گویا مرا لعنت میکرد و زمین میخواست مرا ببلعد...یاد صحنه لبخند پدرم که نشسته بر آن صندلی همیشگی بود افتادم...اشکهایم سرازیر شد...
🌙 از جا برخواستم و به خانه پدرم رفتم و تا میتوانستم آنان را بوسیدم...حتی آن شب را هم کنارشان خوابیدم...خوابی دیدم که همیشه به ذهنم خواهد ماند: شخصی به حضورم آمد، با انبوهی از کتاب، دنیایی از مجلات و ...
🌙 رو بمن کرد و گفت: اینان همه افتخاراتیست که کسب کردم، ولی هیچ افتخاری به اندازه خدمت به پدر و مادر نیست و حال حاضرم همه را بدهم و فقط چند دقیقه نزد پدر و مادرم بنشینم و یک بار دیگر نگاهشان در چشمان من باشد...تا این بزرگترین نعمت ها هستند کنارشان باشیم...
🦋 @zeinabiha2 🦋
@akhlagh_elahi4_5963190408321173145.mp3
زمان:
حجم:
3.4M
#داستان شخصی که در روز غدیر ولایت حضرت علی (ع) را نپذیرفت!
🎙 حجت الاسلام استاد عالی
🌸 رسانه غدیر باشیم🌸
.
@zeinabiha2 🕊
@akhlagh_elahi4_5963190408321173145.mp3
زمان:
حجم:
3.4M
#داستان شخصی که در روز غدیر ولایت حضرت علی (ع) را نپذیرفت!
🎙 حجت الاسلام استاد عالی
🌸 رسانه غدیر باشیم🌸
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#کانال_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها👇
http://eitaa.com/joinchat/2359754752C98f03ca37a