.
خدایـا
اشڪبدهبهچشماےپُرازدردمـ
اشڪندهےگلویمازبغضپارهمیشہ✨
@zeinabiha2
.
مثلحـرّباش!
آݩچناݩڪہدیروزٺباامروزٺ
زمیݩٺاآسماݩفرقداشٺہباشہ^^
@zeinabiha2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴یک رجزخوانی فوق العاده برای #آل_سعود 👌
@zeinabiha2
💠پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
✨الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ فِی السَّمَاءِ أَکْبَرُ مِنْهُ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمَکْتُوبٌ عَنْ یَمِینِ عَرْشِ اللَّهِ مِصْبَاحُ هُدًی وَ سَفِینَهُ نَجَاهٍ وَ إِمَامٌ غَیْرُ وَهْنٍ وَ عِزٌّ وَ فَخْرٌ وَ عِلْمٌ وَ ذُخْرٌ✨
🔰سوگند به آن كسی كه به حق مرا به پيامبری بر انگيخت، منزلت حسين بن علی در آسمان، بالاتر از مقام او در زمين است.
در سمت راست عرش خداوند نوشته شده است:
(حسين) چراغ هدايت و كشتي نجات و امامی سستی ناپذير، ارجمند، افتخار آفرين، راهنما و ذخيره (ای گران بها) است.
📙بحارالأنوار، ج۹۱، ص۱۸۴
@zeinabiha2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تم<--
•{ #مذهبی/ #محرم💚}•
استفاده با ذکر صلوات
@zeinabiha2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سورپرایز محرم امسال هم در هند رقم خورد!
برای نخستین بار دولت هند اجازه برپایی رسمی مراسم عزاداری برای امام حسین (ع) به مردم هند داد! نارندا مودی نخست وزیر هند هم که مذهب هندو دارد، به صورت رسمی در مجلس عزای امام حسین (ع) شرکت کرد و تبدیل به نخستین نخست وزیر هند شد که به صورت رسمی و علنی در مراسم عزای امام حسین (ع) شرکت می کند! افراد صرف نظر از هر دین و مسلکی که داشتند در این مجلس عزا شرکت کردند! هندو، بودایی، مسلمان و غیره همگی به عشق حسین (ع) گرد هم جمع شدند و نوحه خواندند و سینه زدند! با هم گوشه ای از این مراسم زیبای عزاداری و نوحه خوانی بی نظیر هندی را ببینیم! آفرین بر نخست وزیر هند که با این کار به دنیا یادآوری کرد که از نسل گاندی است و انسانیت همیشه مقدم بر هر چیزی هست
@zeinabiha2
#حضرت ابوالفضل ملقب به قمر بنی هاشم و سقای کربلا، فرزند برومند امیر مؤمنان از بانو ام البنین است. عباس (ع) در واقعه کربلاء حاضر بود و قهرمانانه ایمان و وفاداری خود را اثبات کرد. به همراه سه برادر خود، عثمان، جعفر و عبدالله سلام الله علیهم شهید شد. مورخان سن آن حضرت را در هنگام شهادت 34 سال گفته اند. رشادتها و رفتارهای مثال زدنی ایشان در دفاع از حریم اهل بیت علیهم السلام در برابر ستم و استبداد امویّان آثار فراوانی داشت که از زمان و مکان واقعه طف فراتر رفته است.🏴
🖤 @zeinabiha2 🖤
#چگونگی شهادت
در روز عاشورا چون تشنگی بر حسین و یارانِ او سخت گشت، کودکان به امام علیه السلام شِکوِه آوردند و از فَرط عطش می نالیدند. امام، عباس علیه السلام را صدا کرد و فرمود تا با چندنفر به فرات برود و برای تشنگان آب بیاورد. عباس با ده سوار همراه شد و مَشکها را برداشت و چون به مدخل آبِ فرات رسید، یارانِ ابن زیاد بر کنار فرات نشسته بودند و شریعه را بر حرمِ رسولِ خدا بسته بودند. چون عباس را دیدند، بر او حمله کردند. عباس پس از آن رجزی خواند و بر آنها حمله کرد. ... آنگاه که از شریعه فرات بیرون آمد و مشک بر دوش داشت دشمنان از هر طرف او را تیرباران کردند و در همین حال کسی بر او حمله کرد و دست راست او را برید و حضرت مشک را با دست چپ گرفتند در حالی که تمام فکر حضرت به حرم ابا عبدالله بود تا بر تشنگان آب برساند در این حال شخص دیگری حمله کرد و دست چپ حضرت را برید و حضرت بر زمین افتاد و مشک را بر دهان گرفت. در این حال عمر سعد ندا داد که مشک را تیرباران کنند در این زمان بود که عمودی آهنین بر فرق سر حضرت فرود آوردند... وقتی که امام حسین (علیه السلام) بر بالین خون آلود حضرت عباس ( علیه السلام) حاضر شد، فرمود: اکنون کمر من شکست؛ الان انکسر ظهری و قلتحیلتی.
🏴 @zeinabiha2 🏴
آقاجان...
چہقرنها که بہغربٺگذشتہ درغربٺ
مقیم خیمہ صحرا چرا_نمیآیی
توییکه صاحب عزای عزیز زهرایی
سفیر ماتمِ عُظما چرا نمیآیی
صاحب_عزا_ڪجایے...🍀🌺🌸🍀🌺🌸🍀🌺🌸🍀🌺🌸
🌸 ﷽ 🌸
#رمان_جان_شیعه_اهل_سنت
#عاشقانه_ای_برای_مسلمانان
#فصل_دوم
#قسمت_نود_و_دوم
🌸🍃🌺🍃🌸
....
مجید هم نفس بلندی کشید و با سکوتی غمگین اوج تاسفش را نشان داد که با تمام شدن متن خبر، عبدالله صدای تلویزیون را کم کرد و گفت:" من نمی دونم اینا دیگه کی هستن؟!!! میگن ما مسلمونیم، ولی از هر کافر و مشرکی بدترن! تازه تهدید کردن که اگه دستشون به حرم حضرت زینب (س) برسه، تخربیش می کنن!"
با شنیدن این جمله نگاهم به چشمان مجید افتاد و دیدم که نگاهش آشکارا لرزید. مثل این که جان عزیزی از عزیزانش را در خطر ببیند، برای چند ثانیه تنها به عبدالله نگاه کرد و بعد با لحنی غیرتمندانه به خبری که شنیده بود، پاسخ داد:" هیچ غلطی نمی تونن بکنن!" و حالا این جواب مردانه او بود که توجه همراه با تعجب ما را به خودش جلب کرد. ما هم از اهانت به خاندان پیامبر (ص) ناراحت و نگران بودیم،اما خون غیرت به گونه ای دیگر در رگ های مجید جوشید، نگاهش برای حمایت از حرم تپید و نفس هایش به عشق حضرت زینب (س) به شماره افتاد.
گویی در همین لحظه حضرت زینب (س) را در محاصره دشمن می دید که اینگونه برای رهایی اش بی قراری می کرد و این همان احساس غریبی بود که با همه ی نزدیکی قلب ها و یکی بودن روح مان، باز هم من از درکش عاجز می ماندم!
★ ★ ★
با آمدن ماه خرداد، خورشید هم سر غیرت آمده و بر سر نخل ها آتش می ریخت، هرچند نخل های صبور، رعنا تر از همیشه قد برافراشته و خم به ابرو نمی آوردند و البته من هم درست مثل نخل ها، بی توجه به تابش تیز آفتاب بعدازظهر، لب حوض نشسته و با سرانگشتانم تن گرم آب را لمس می کردم. نگاهم به آبی آب حوض بود و خیالم در جای دیگری می گشت. از صبح که از برنامه های تلویزیون متوجه شده بودم امشب چه مناسبتی دارد، اندیشه ای به ذهنم راه یافته و اشتیاق عملی کردنش در دلم بی تابی می کرد. فردا سالروز ولادت امام علی (ع) بود و من برای امشب و مجید، خیالی در سر داشتم. خیالی که شاید می توانست نه به شیوه مجادله چند شب پیش که به آیین مهر و محبت دل او را نرم کرده و ذهنش را متوجه مذهب اهل تسنن کند که صدای باز شدن در ساختمان مرا از اعماق اندیشه هایم بیرون کشید و نگاهم را به پشت سر دوخت. مادر دمپایی لا انگشتی اش را پوشید و با حالی نه چندان مساعد قدم به حیاط گذاشت.
✍🌺🍃🌸🍃🌺🍃
🍃ادامہ دارد....
✍🏻 #نوشته_فاطمه_ولی_نژاد
✍لطفا فقط با ذکر #لینک_کانال و #نویسنده کپی شود...
╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮
✒ @chaadorihhaaa
╰┅•°•°•°•°═ঊ