eitaa logo
اگر الگو زینب "س" است...💞💞
113 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2.1هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ...🌹🕊یکی از دوستان می‌گفت پیرمردی در مراسم خیلی بی‌تابی می‌کرد. دوستی پرسید: ببخشید پدرجان شما  چیکاره آقای طاهری هستی؟  گفتش کاره ای نیستم چند وقت پیش اومده بود دم در خانه ما در زده بود. دیدم این آقاست به من گفت پسرت خونه است.  گفتم :بله  گفتش: میشه صداش کنید.  گفتم: این دیگه چی میخواد در خونه ما؟ بچم با سروکار نداره بچه ما که .  به پسرم گفتم: بابا برو دم در!  یکی کارت داره.  پسرم که اومد. پریدن تو بغل هم قبل از خداحافظی یه هدیه هم داد به پسر من و رفت. به پسرم گفتم :بابا ایشونو می‌شناختی گفت: نه بابا، چند روز پیش داشتم تو خیابون می‌رفتم ایشون با عبور کرد آب زیر ریخت رو ، من یه دادی زدم و ناسزایی گفتم ، ایشون ایستاد اومد پایین . بابا نیم ساعت از من داشت عذرخواهی می‌کرد. «پسرم منو ببخش؛ پسرم من حواسم نبود»  دیگه نگفت من ، اصلا  نصف اینور نمی‌بینم. بعد از عذرخواهی گفت: پسرم میشه آدرس خونتون رو به من بدی. با ترس و لرز دادم، الان اومده بود در خونه، برام یه هدیه  آورده . بخودم میگویم کاش ... ...🌹🕊شهید حاج سعیدها را میشد در این کشور در ذهن همه مان قلمه زد و تکثیر کرد، در بین همه بدور از هر لقب و ادعا مدعی حزب اللهی و مدعی روشنفکری، فقیر و غنی ... ایکاش، ایکاش» @zeinabion98
💔 💕 از قبل، خانواده هایمان یکدیگر را می‌شناختند و از این طریق ما با هم ازدواج کردیم. سال ۸۸ حسین به خواستگاری‌ ام آمد. یک هفته قبل از خواستگاری خواب دیدم به من می‌گویند: اسمت در لیست بیمه زن‌های پاسدار است.✌️ در مراسم خواستگاری از من پرسید: صبور هستی؟ کارم طوری است که شاید یکسال خانه نباشم دو روز باشم. من دوست داشتم با یک طلبه یا پاسدار ازدواج کنم، گفتم: اصلا با کارتان مشکل ندارم. ۱۵ بهمن ۸۸ عقد کردیم و عید ۹۱ به زیر یک سقف مشترک برای شروع یک زندگی جدید رفتیم. بعد از اینکه بچه‌ها یکساله شدند یعنی خرداد ۹۴ تا اردیبهشت ۹۵ تقریبا دائم ماموریت‌های مختلف می‌رفت. حسین آقا به حضرت زهرا(سلام الله علیها) ارادت عجیبی داشت؛ می‌گفت اسم پسرمان را هر چه می‌خواهی انتخاب کن اما اسم دخترمان حتما باید «فاطمه» یا «زهرا» باشد. اسم نازنین زهرایم را حسین آقا انتخاب کرد و من هم به دلیل ارادتم به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام امیر مهدی را برای پسرمان انتخاب کردم.
💔 شاید شیرین‌ترین و جالب‌ترین قسمت مراسم عقد این بود که خطبه عقد این شهید والامقام به صورت تلفنی توسط رهبر معظم انقلاب خوانده شده است. همسر شهید در روایت آن لحظات می‌گوید: نوید سر سفره عقد، قرآن را که دستش گرفت، نیت کرد و قرآن را باز کرد تا هر صفحه‌ای که آمد باهم بخوانیم؛ آیه اول صفحه را که دید، لبخند زد و با آرامش نگاهم کرد، چشمانش از شوق برق می‌زد، آیه 23 سوره احزاب دلش را آرام کرده بود. «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»: «برخی از آن مؤمنان، بزرگ مردانی هستند که به عهد و پیمانی که با خدا بستند کاملا وفا کردند، پس برخی پیمان خویش گزاردند (و بر آن عهد ایستادگی کردند تا به راه خدا شهید شدند مانند عبیده و حمزه و جعفر) و برخی به انتظار (فیض شهادت) مقاومت کرده و هیچ عهد خود را تغییر ندادند.» @zeinabion98
فرمانده تیپ دانشجویی دانشگاه امام حسین(ع) بود. یکی از بهترین ایران بود👌 شخصی بود که همیشه میخندید و خوش اخلاق بود. هیچکسی ازش ناراحت نبود. 😊فقط دنبال حل مشکلات و مسائل همکارها و هرکسی که ایشون رو میشناخت بود. هم تهران و هم شهرستان. مراسم تشییع جنازه شون هم میگفتن که حتی از سوریه هم بصورت تلفنی دنبال حل مسائل دوستان بود.☝️ بخاطر خصوصیات اخلاقی که داشت ، همرزم هاشون میگفتن که تو سوریه هرکسی که ایشون رو دید جذب اخلاق و رفتار ایشون شد. @zeinabion98