لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تفسیر زیارت عاشورا
قسمت اول
◾️:@zeinabyavaran313
🌸 بانوان حسینی 🌸
حواستون هست که امسال چراغ روضه آقا رو
باید شما زنها روشن کنید؟
اگه سالهای قبل مردها میوندار بودند
اگه مردها دست به جیب میشدند
اگه مردها سینه میزدند و زنجیر و .....
حواستون هست امسال چراغ روضه خونگی باید
روشن بمونه؟
اگه سالهای قبل خیلی هم مهم نمیدونستیم که
توی خونه پارچه مشکی بزنیم چون مدام در هیئت بودیم و اونجا رو مشکی پوش کرده بودیم امسال باید خونههامونو مشکی پوش کنیم.
باید به بچه هامون یاد بدیم که دلمون حسینیه است.
هر شب یه ساعتی رو مشخص کنید و روضه خونگی با بچه هاتون بخونید.
چای بذارید
چایی رو بچرخونید تو خونه😔
امسال سال صفر هست. سالی که هیچ سال قبلی مثل اون نیست و هیچ سال دیگهای هم مثلش نمیاد.
امسال میون دار روضه شما خانمها هستید
هر شب یه قصه از غصههای کربلا برای بچههاتون بگید...
شک نکنید که امسال از عنایت ویژهی حضرت زهرا سلامالله بهرمندیم ... چون حضرت مادر هرجایی که روضهی حسینجانش غریبانه برپا بشه ،، سراسیمه خودشون رو میرسونن 😭😭
التماس دعا
🆔:@zeinabyavaran313
🌷 قصه دلدادگی 🌷
🍃 دو عاشق دو هم نفس دو هم قسم دو همدل دو همراه دوبرادر دو شهید
طاهر اجاقلو : دوم اسفند ۱۳۴۱، ناصر اجاقلو نهم شهریور ۱۳۴۵ در روستای قاهران شهرستان زنجان به دنیا آمدند. طاهر تا سوم متوسطه درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و دوم اسفند ۱۳۶۲، با سمت معاون یگان طرح و عملیات لشکر علی بن ابی طالب در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید
ناصر اجاقلو تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هجدهم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به کتف و سر، شهید شد.
🆔:@zeinabyavaran313
🌷 قصه دلداگی 🌷
🍃 خاطرات شهیدان ناصر و طاهر اوجاقلو به نقل از پدر:
هر وقت به مرخصی می آمد، برایش گوسفند قربانی میکردم. یکبار به من گفت: چه لزومی دارد که برایم گوسفند قربانی کنید؟ گفتم: به خاطر این که سالم بر گشته ای ! گفت: پدر از این به بعد وقتی به جبهه رفتم، گوسفند قربانی کنید و بین همسایگان و محرومان تقسیم نمایید.در ایامی که پسرم طاهر از جبهه آمده بود؛ زنگ خانه به صدا در آمد. طاهر در را باز کرد. پرسیدم: کیست؟ پاسخ داد: یکی از رزمنده هاست. پرسیدم چکار دارد؟ گفت: کار ضروری پیش آمده و باید به جبهه بروم.
طاهر قبل از رفتن وصیتنامه خود را نوشت و روی طاقچه گذاشت و رفت. چند روز بعد ، عملیات خیبر شروع شد.
🍃 شهادتی شیرین تر از عسل :
ـ چند روزی از عملیات نگذشته بود که مرا به سپاه فرا خواندند. به محض رسیدن، برادر میزراعلی رستمخانی رو به شهید مهدی زین الدین کرد و گفت: ایشان برادر طاهر هستند. شهیدمهدی زین الدین جلو آمد، صورتم را بوسید و گفت: بیایید بیرون قدمی بزنیم! تازه راه افتاده بودیم که گفت روحش شاد! خیلی شجاعت به خرج داد، بعدها خبر شجاعت هایش می رسد. اشک از گوشه چشمانم جاری شد. پرسیدم: کدام یک؟ گفت: روز هجدهم اسفند ۱۳۶۲ بیسیم و تیربار در دستش بود که از ناحیه پیشانی گلوله خورد. گفتم کدامیک؛ طاهر یا ناصر؟ جواب داد: بعد از مجروحیتش به نزدش رفتم. پرسیدم در چه حالی و شهادت را چگونه میبینی؟ گفت: "شهادت را شیرین تر از عسل میبینم"! و بعد توصیه کرد که امام و رهبر عزیز را تنها نگذارید. این آخرین کلام ناصر بود. وقتی خبر شهادت ناصر را به طاهر رساندم آنچنان که عادتش بود، بعد از برنامه ریزی حمله؛ راه خط مقدم را در پیش گرفت. مانع رفتنش شدم و گفتم: هنوز پیکر برادرت بر خاک جبهه است! ولی طاهر گوش نداد و با اصرار به خط مقدم رفت و بعد از ۴روز در بیست و دوم اسفند ۱۳۶۲ در جریان عملیات خیبر در جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش به ناحیه کتف و سر به شهادت نایل آمد.
🆔:@zeinabyavaran313
🌷 قصه دلدادگی 🌷
🍃 عنایات امام زمان "عج " به نقل از مادر شهیدان اوجاقلو :
روزی شهید طاهر به مرخصی آمده بود و می گفت: من با پنج نفر از دوستانم به شناسایی رفته بودیم، که ناگهان متوجه شدیم در منطقه عراقی ها و در میان نیروهای عراقی قرار گرفته ایم و از بین آن ها رد می شویم. آن ها ما را دیدند ولی توجهی نکردند. این لطف و عنایت امام زمان (عج) بود که ما را از چشم عراقی ها پنهان ساخته بود. تا این که ما به سلامت از بین آن ها عبور کردیم و به منطقه خودمان رسیدیم.
بار دیگر که به مرخصی آمده بود تعریف می کرد وقتی که حمله را تمام کرده و با دوستان در یک جا نشسته بودیم، ناگهان دیدم که یک عراقی با پارچه سفیدی که به نوک تفنگ بسته بود به طرف ما می آمد. بچه ها با دیدن آن فرد عراقی می خواستند به سویش شلیک کنند ولی من گفتم: بگذارید نزدیک تر بیاید. شاید تصمیم گرفته است که خود را تسلیم نماید. حرف مرا قبول کردند و او به پیش ما آمد و به زبان عربی به ما گفت: که، ما یک گردان هستیم و می خواهیم خود را تسلیم کنیم. یکی از رزمنده ها گفت که من همراه او می روم و آن ها را می آورم.
ما گفتیم این کار خطرناکی است. شاید آن ها می خواهند با زبان خوش تو را ببرند و بکشند. او گفت: من از جان خود گذشته ام و با عراقی رفت.
ولی برگشتن آن ها مواجه با تأخیر شد و اطمینان حاصل کردیم که دوست ما را کشته اند. ناگهان دیدیم که دوست ما همراه با یک گردان از نیروهای عراقی که تفنگ هایشان را به سوی آسمان گرفته اند آمدند و به ما رسیدند و همراه ما نشستند. ما به آن ها آب و سیگار دادیم. سپس از ما پرسیدندکه کدامیک از شما فرمانده است؟ و ما گفتیم: هیچ کداممان فرمانده نیستیم. آنان گریه کردند و گفتند: شب هنگام موقعی که حمله شروع شد در پیشاپیش نفرات شما سیدی را که سوار بر اسب سفیدی بود در گرماگرم حمله شما گشت می زد. همان موقع ما گفتیم که بهتر است ما تسلیم شویم. و می گفتند که شاید امام زمان (عج) فرجه الشریف است.
🆔:@zeinabyavaran313
🌷 قصه دلدادگی 🌷
🍃 وصیت مهمی که به همه می کنم این است که بعد از شهادت من ، به من جوان ناکام نگویید چون من به کام خود رسیده ام چه کام بهتر از این می توانم پیدا کنم. مادر جان یک پرچم سبزی در خانه بزن و عکس شهید نواب را پهلوی من بگذارید چون شهید نواب راه حسین را می رفت و امیدوارم ما هم مثل شهید نواب از دنیا برویم.
شادی روح شهدا صلوات
🆔:@zeinabyavaran313
نام هر شب محرم بنام کدام شهید کربلاست؟
هر یک از شب های محرم به نام یکی از شهدا یا شخصیت ها یا وقایعی مرتبط با جریان کربلا نام گذاری شده است. نام گذاری این شب ها با گذشت زمان صورت گرفته و واضع خاصی ندارد. این کار از طرف مداحان و ذاکران اهل بیت و بر اساس جایگاه شهیدان کربلا، نزدیکی هر یک از آنها به نقطه وحدت بخش کربلا یعنی امام حسین(ع) و هم آهنگی شور و التهاب مراسم و روضة آنان با مرکز شورآفرین شب عاشورا صورت گرفته است.
◾️:@zeinabyavaran313
شب اول: مسلم بن عقیل
مسلم، نخستین شهید واقعة کربلاست. شهادت او کمی پیش تر از حادثه کربلا رخ داده است و شب نخست ماه محرم به پاس فداکاری و جان فشانی های این سفیر شهید راه سرخ، شب حضرت مسلم بن عقیل نام نهاده شده است. مسلم الگوی محبت و وفاست. او عاشقی دل باخته بود که تا آخرین لحظه از عشق پاک خود به حسین(ع) دست بر نداشت و در اوج بی وفایی کوفیان به مولایش وفادار ماند.
◾️:@zeinabyavaran313