📜 نشريه فرهنگي هدهد
🔹 آیا وارد شوم؟!
🔺 توصیههای آیتالله بهجت درباره زیارت امام رضا (علیه السلام)
#امام_رضا علیه السلام
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🔸کانال شمیم خانواده
به ما بپیوندید👇
🆔 @zeinabyavaran313
12.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_رضا
در حسرت پابوس تو
آواره ترینم
❤️ آقا نظری کن!
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🔸کانال شمیم خانواده به ما بپیوندید👇
🆔 @zeinabyavaran313
-----¦﷽¦-----
#امام_رضا
🔰 کرامتی از حضرت سلطان؛ علی بن موسی الرضا (علیهالسلام)، در بیان علامه مصباح یزدی(ره)
📖 در مشهد، به خدمت مقام معظم رهبری شرفیاب شدم. صحبت از کرامات حضرت رضا (علیهالسلام) شد. آقا فرمودند: من بچه بودم که به مسجد پدرم در بازار میرفتیم. در مسجد، مُکَبِّری بود به نام کربلایی رضا که نابینا بود و حتی به او کربلایی رضای عاجز میگفتند. (آقا فرمودند که مشهدیها به نابینا، عاجز میگویند) کربلایی رضای عاجز به مسجد میآمد و تکبیر میگفت. ما بچه بودیم و سالها بود که او را میشناختیم و کوری او را دیده بودیم. روزی من پیش پدرم بودم که این کربلایی رضا آمد، اما بینا شده بود. پدرم از او پرسید: کربلایی رضا، من را میبینی؟ گفت: بله آقا و سپس قیافه پدرم را شرح داد.
پدرم شنیده بودند که کربلایی شفا گرفته است و میخواستند خودشان ببینند. من هم آنجا بودم و دیدم همان کربلایی رضایی که هر روز کور میآمد، امروز بینا شده بود. این کربلایی دختری داشت که در وقت کوری، دست کربلایی را میگرفت و پدر نابینایش را به مسجد میآورد. بعد از اینکه در مسجد مستقرّ میشد، دیگر به کسی نیاز نداشت. ما جستجو کردیم که چرا شفا دادهاند. گفتند: سالها بود که این دختر بچه دست کربلایی را میگرفت و به مسجد میآورد. کمکم دختر بزرگ شد و بهاصطلاح آب و رنگی پیدا کرده بود.
روزی بعضی از بچههای بازار متلکی گفته بودند و کربلایی هم شنیده بود. او نتوانسته بود تحمل کند و به دخترش گفته بود: دست من را بگیر و مرا به حرم ببر. در حرم، کربلایی به دخترش میگوید تو برو خانه من اینجا میمانم. او به امام رضا (علیهالسلام) عرض کرده بود: آقا! من سالهاست که نابینا هستم و حتی یکبار هم گله نکردم، زندگی من با فقر گذشته است، اما یکبار هم گله نکردم و گفتم تقدیر خداست و من هم راضی هستم به رضای خدا، اما تعرض به ناموسم را تحمل نمیکنم؛ یا من را شفا بدهید یا همینجا مرگم را برسانید. من دیگر طاقت ندارم متلکهای مردم را به ناموس خودم تحمل کنم. کربلایی به حضرت متوسل میشود و بعد از مدتی خوابش میبرد. در خواب، حضرت رضا (علیهالسلام) او را شفا میدهند. مقام معظم رهبری خودشان این داستان را نقل کردند و فرمودند من خودم این جریان را دیدهام.
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🔸کانال شمیم خانواده
به ما بپیوندید👇
🆔 @zeinabyavaran313
#امام_رضا
🔸میگیریم میآییم
✍️تقی دژکام
▫️وارد خانه که شدم «مادام» کنار مریم (همسرم) نشسته بود و یک کاسه آش هم وسط بود. با خنده گفتم: مریم! برای مادام چه آشی پختهای؟!
گفت: آش را خود مادام پخته و یک کاسه هم برای ما آورده است.
مادام محمودیان، همسایه دیوار به دیوار ما در کوچه شهید «ویگن گاراپیدی» در نارمک بود. کوچهای که با دو سه کوچه دیگر، بخش ارمنینشین نارمک را تشکیل میدهند. مادربزرگ دوستم که دیگر سنّی از او گذشته بود، به اصرار فرزندش پیش آنان رفته بود و با لطف آنان ما دو سه سالی آنجا نشستیم.
از آنجا که من و همسرم مقلد حضرت آیتالله خامنهای هستیم و بنا به فتوای ایشان، اهل کتاب پاکاند و نجس محسوب نمیشوند، طبیعتاً رابطه ما، حتی رابطه غذایی ما با مادام خیلی خوب بود و رفتوآمد زیادی داشتیم.
همسرم توضیح داد: مادام آش نذری پخته است.
پرسیدم: مادام! شما هم نذر آش دارید؟ گفت: بله، اما این نذر برای امام حسین است. خیلی تعجب کردم. گفتم: شما برای امام حسین(ع) نذر کردهاید؟!
با همان فارسی لهجه ارمنی گفت: چرا تعجب میکنی؟ ما هم امام حسین را دوست داریم؛ و ادامه داد: حالا چند روز دیگر هم صبر کن ببین این کوچه نزدیک تاسوعا و عاشورا که میشود برای امام حسین چه کار که نمیکنند.
توضیحات مادام تعجبم را بیشتر کرد. بهخصوص وقتیکه گفت: تازه اینکه چیزی نیست. من هر سال یک گوسفند نذر امام حسین دارم که خودم میخرم و آن را به تکیه جوانان آزاده که در بنبست بالایی هستند میدهم!
مادام خیلی خونسرد ادامه میداد و ظاهراً موضوع برایش کاملاً عادی بود و از تعجبهای من تعجب میکرد. چایش را که سر کشید، گفت: ببین! ما امامها را خیلی دوست داریم. یک چیزی بگویم راحتت کنم. من و دخترانم هر وقت در زندگی مشکلی پیدا میکنیم، یک بلیت رفت و برگشت هواپیما به مشهد میگیریم. میرویم، حاجتمان را از امام رضا میگیریم و میآییم.
خیلی عجیب بود. مادام نگفت حاجتمان را «میگوییم» میآییم، گفت: «میگیریم میآییم!».
منبع: روزنامه کیهان، سهشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۵، ص ۱۴.
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🔸کانال شمیم خانواده
به ما بپیوندید👇
🆔 @zeinabyavaran313
8.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_رضا
🔸امام جواد (ع): هرکس پدرم را در روز بیستوسوم ذیالقعده زیارت کند، مانند کسی است که خدا را در عرش زیارت کرده است.
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🔸کانال شمیم خانواده
به ما بپیوندید👇
🆔 @zeinabyavaran313
#امام_حسین
#امام_رضا
🏴میگیریم میآییم
✍️تقی دژکام
▫️وارد خانه که شدم «مادام» کنار مریم (همسرم) نشسته بود و یک کاسه آش هم وسط بود. با خنده گفتم: مریم! برای مادام چه آشی پختهای؟!
گفت: آش را خود مادام پخته و یک کاسه هم برای ما آورده است.
مادام محمودیان، همسایه دیوار به دیوار ما در کوچه شهید «ویگن گاراپیدی» در نارمک بود. کوچهای که با دو سه کوچه دیگر، بخش ارمنینشین نارمک را تشکیل میدهند. مادربزرگ دوستم که دیگر سنّی از او گذشته بود، به اصرار فرزندش پیش آنان رفته بود و با لطف آنان ما دو سه سالی آنجا نشستیم.
از آنجا که من و همسرم مقلد حضرت آیتالله خامنهای هستیم و بنا به فتوای ایشان، اهل کتاب پاکاند و نجس محسوب نمیشوند، طبیعتاً رابطه ما، حتی رابطه غذایی ما با مادام خیلی خوب بود و رفتوآمد زیادی داشتیم.
همسرم توضیح داد: مادام آش نذری پخته است.
پرسیدم: مادام! شما هم نذر آش دارید؟ گفت: بله، اما این نذر برای امام حسین است. خیلی تعجب کردم. گفتم: شما برای امام حسین(ع) نذر کردهاید؟!
با همان فارسی لهجه ارمنی گفت: چرا تعجب میکنی؟ ما هم امام حسین را دوست داریم؛ و ادامه داد: حالا چند روز دیگر هم صبر کن ببین این کوچه نزدیک تاسوعا و عاشورا که میشود برای امام حسین چه کار که نمیکنند.
توضیحات مادام تعجبم را بیشتر کرد. بهخصوص وقتیکه گفت: تازه اینکه چیزی نیست. من هر سال یک گوسفند نذر امام حسین دارم که خودم میخرم و آن را به تکیه جوانان آزاده که در بنبست بالایی هستند میدهم!
مادام خیلی خونسرد ادامه میداد و ظاهراً موضوع برایش کاملاً عادی بود و از تعجبهای من تعجب میکرد. چایش را که سر کشید، گفت: ببین! ما امامها را خیلی دوست داریم. یک چیزی بگویم راحتت کنم. من و دخترانم هر وقت در زندگی مشکلی پیدا میکنیم، یک بلیت رفت و برگشت هواپیما به مشهد میگیریم. میرویم، حاجتمان را از امام رضا میگیریم و میآییم.
خیلی عجیب بود. مادام نگفت حاجتمان را «میگوییم» میآییم، گفت: «میگیریم میآییم!».
▫️منبع: روزنامه کیهان، سهشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۵، ص ۱۴.
🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
🔸کانال شمیم خانواده
به ما بپیوندید👇
🆔 @zeinabyavaran313
#امام_حسین
#امام_رضا
🏴میگیریم میآییم
✍️تقی دژکام
▫️وارد خانه که شدم «مادام» کنار مریم (همسرم) نشسته بود و یک کاسه آش هم وسط بود. با خنده گفتم: مریم! برای مادام چه آشی پختهای؟!
گفت: آش را خود مادام پخته و یک کاسه هم برای ما آورده است.
مادام محمودیان، همسایه دیوار به دیوار ما در کوچه شهید «ویگن گاراپیدی» در نارمک بود. کوچهای که با دو سه کوچه دیگر، بخش ارمنینشین نارمک را تشکیل میدهند. مادربزرگ دوستم که دیگر سنّی از او گذشته بود، به اصرار فرزندش پیش آنان رفته بود و با لطف آنان ما دو سه سالی آنجا نشستیم.
از آنجا که من و همسرم مقلد حضرت آیتالله خامنهای هستیم و بنا به فتوای ایشان، اهل کتاب پاکاند و نجس محسوب نمیشوند، طبیعتاً رابطه ما، حتی رابطه غذایی ما با مادام خیلی خوب بود و رفتوآمد زیادی داشتیم.
همسرم توضیح داد: مادام آش نذری پخته است.
پرسیدم: مادام! شما هم نذر آش دارید؟ گفت: بله، اما این نذر برای امام حسین است. خیلی تعجب کردم. گفتم: شما برای امام حسین(ع) نذر کردهاید؟!
با همان فارسی لهجه ارمنی گفت: چرا تعجب میکنی؟ ما هم امام حسین را دوست داریم؛ و ادامه داد: حالا چند روز دیگر هم صبر کن ببین این کوچه نزدیک تاسوعا و عاشورا که میشود برای امام حسین چه کار که نمیکنند.
توضیحات مادام تعجبم را بیشتر کرد. بهخصوص وقتیکه گفت: تازه اینکه چیزی نیست. من هر سال یک گوسفند نذر امام حسین دارم که خودم میخرم و آن را به تکیه جوانان آزاده که در بنبست بالایی هستند میدهم!
مادام خیلی خونسرد ادامه میداد و ظاهراً موضوع برایش کاملاً عادی بود و از تعجبهای من تعجب میکرد. چایش را که سر کشید، گفت: ببین! ما امامها را خیلی دوست داریم. یک چیزی بگویم راحتت کنم. من و دخترانم هر وقت در زندگی مشکلی پیدا میکنیم، یک بلیت رفت و برگشت هواپیما به مشهد میگیریم. میرویم، حاجتمان را از امام رضا میگیریم و میآییم.
خیلی عجیب بود. مادام نگفت حاجتمان را «میگوییم» میآییم، گفت: «میگیریم میآییم!».
▫️منبع: روزنامه کیهان، سهشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۵، ص ۱۴.
🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
🔸کانال شمیم خانواده
به ما بپیوندید👇
🆔 @zeinabyavaran313
#امام_رضا
#پیشنهاد
🌹 یادآور برای سلام به امام رئوف
🔔 برای تلفنهای همراه خود «یادآوری» تعریف کنید که هر روز، هرکجا هستید، ساعت 8 صبح، شما را به یاد ولینعمت ایرانیها امام رضا(ع) بیندازد. سپس با توجه کامل، صلوات خاصه آن حضرت را بخوانید.
باور کنید این کار کمتر از یک دقیقه زمان میبرد ولی آثار این توجه و یاد بسیار ارزشمند است.
🔸کانال شمیم خانواده
به ما بپیوندید👇
🆔 @zeinabyavaran313
🍃
🌸✨
🍃✨✨
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃
#امام_رضا
🔸نیست گاهی، هیچ راهی، جز به شاهی رو زدن
با غمی سنگین رسیدن پیش او زانو زدن
✍️شاعر: قاسم صرافان
🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
🔸کانال شمیم خانواده
به ما بپیوندید👇
🆔 @zeinabyavaran313
#امام_رضا
#سقاخانه
🔸کربـلا با تربتش عمریست کـه دارالشفاسـت
مشهد اما نسخهاش با آب سقاخانه است
🏴🍃🏴🍃🏴🍃🏴🍃
🔸کانال شمیم خانواده
به ما بپیوندید👇
🆔 @zeinabyavaran313
#صلوات
#امام_رضا
🌸 التماس دعا
💠 هر کسی که به آیتالله شیخ عبدالکریم حقشناس التماس دعا میگفت، ایشان روی برگهای اسمش را مینوشت و وقتی به حرم امام رضا(ع) مشرف میشدند، برگه را روبهروی ضریح میگرفت و میفرمود «آقا اینها التماس دعا دارند.»
🌸 برای برآورده شدن حاجت همه حاجتمندان صلوات 🌸
🔸کانال شمیم خانواده
به ما بپیوندید👇
🆔 @zeinabyavaran313
🍃
🌸✨
🍃✨✨
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃