❌ رفع مشکلات کشور را معطل رییس جمهور فرانسه نگه ندارید
👈 این انتظار، کشور را به رکود میکشاند
🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار هزاران نفر از دانشآموزان و دانشجویان:
🔹️ کلید حل مسائل اقتصادی کشور، مسئلهی #تولید است؛ این حرف اقتصاددانها است. راه دیگری نیست.
نمیشود برای رفع مشکلات کشور به انتظار خارجیها ماند؛ این انتظار به پیشرفت کشور ضربه میزند.
🔹️ اینکه یک مدتی منتظر بمانیم به خاطر #برجام، یک مدت منتظر بمانیم که آیا رئیسجمهور آمریکا مهلتهایی را که در برجام گذاشتهاند، تمدید میکند یا خیر، یک مدت معطل برنامهی رئیسجمهور #فرانسه بمانیم ... همهاش شد #انتظار ... .
🔺️ این انتظار، کشور را به #رکود و عقبماندگی میکشاند؛ رها کنید، نمیگویم ارتباط را قطع کنید، منتها دل نبندید. دل به داخل و ظرفیتهای داخلی ببندید. ۹۸/۸/۱۲
🏷 #دیدار_۱۳_آبان
🆔:@zeinabyavaran313
[ عکس ]
🔰 لوح | #چقدر_منتظر_بمانیم؟!
🔻 رهبر انقلاب: به #انتظار خارجیها نمیشود ماند برای #رفع_مشکلات_کشور. یک مدّتی منتظر بمانیم به خاطر #برجام؛ یک مدّتی به خاطر اینکه ببینیم آیا رئیس جمهور #آمریکا آن مهلت سه ماه را که در قراردادِ برجام متأسفانه گذاشتند -وِیوِر- تمدید میکند یا نه؛ یک مدّتی معطّل بمانیم برای اینکه ببینیم برنامهی رئیس جمهور #فرانسه چه میشود، خب همهاش شد انتظار؛ در حال وجود انتظار، سرمایهگذار اقتصادی سرمایهگذاری نمیکند، فعّال اقتصادی تکلیفش معلوم نیست، خود این انتظار کشور را به رکود و عقبماندگی میکشانَد. چقدر انتظار بکشیم؟ رها کنید... ۱۳۹۸/۸/۱۲
🆔:@zeinabyavaran313
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_نهم
💠 در تمام این مدت منتظر #شهادتش بودم و حالا خطش روشن بود که #عطش چشیدن صدایش آتشم میزد.
باطری نیمه بود و نباید این فرصت را از دست میدادم که پیامی فرستادم :«حیدر! تو رو خدا جواب بده!» پیام رفت و دلم از خیال پاسخ #عاشقانه حیدر از حال رفت.
💠 صبر کردن برایم سخت شده بود و نمیتوانستم در #انتظار پاسخ پیام بمانم که دوباره تماس گرفتم. مقابل چشمانم درصد باطری کمتر میشد و این جان من بود که تمام میشد و با هر نفس به #خدا التماس میکردم امیدم را از من نگیرد.
یک دستم به تمنا گوشی را کنار صورتم نگه داشته بود، با دست دیگرم لباس عروسم را کنار زدم و چوب لباسی بعدی با کت و شلوار مشکی دامادی حیدر در چشمم نشست.
💠 یکبار برای امتحان پوشیده و هنوز عطرش به یادگار مانده بود که دوباره مست محبتش شدم. بوق آزاد در گوشم، انتظار احساس حیدر و اشتیاق #عشقش که بیاختیار صورتم را سمت لباسش کشید.
سرم را در آغوش کتش تکیه دادم و از حسرت حضورش، دامن #صبوریام آتش گرفت که گوشی را روی زمین انداختم، با هر دو دست کتش را کشیدم و خودم را در آغوش جای خالیاش رها کردم تا ضجههای بیکسیام را کسی نشنود.
💠 دیگر تب و تشنگی از یادم رفته و پنهان از چشم همه، از هر آنچه بر دلم سنگینی میکرد به خدا شکایت میکردم؛ از #شهادت پدر و مادر جوانم به دست #بعثیها تا عباس و عمو که مظلومانه در برابر چشمانم پَرپَر شدند، از یوسف و حلیه که از حالشان بیخبر بودم و از همه سختتر این برزخ بیخبری از عشقم!
قبل از خبر #اسارت، خطش خاموش شد و حالا نمیدانستم چرا پاسخ دل بیقرارم را نمیدهد. در عوض #داعش خوب جواب جان به لب رسیده ما را میداد و برایمان سنگ تمام میگذاشت که نیمهشب با طوفان توپ و خمپاره به جانمان افتاد.
💠 اگر قرار بود این خمپارهها جانم را بگیرد، دوست داشتم قبل از مردن نغمه #عشقم را بشنوم که پنهان از چشم بقیه در اتاق با حیدر تماس گرفتم، اما قسمت نبود این قلب غمزده قرار بگیرد.
دیگر این صدای بوق داشت جانم را میگرفت و سقوط #خمپارهای نفسم را خفه کرد. دیوار اتاق بهشدت لرزید، طوریکه شکاف خورد و روی سر و صورتم خاک و گچ پاشید.
💠 با سر زانو وحشتزده از دیوار فاصله میگرفتم و زنعمو نگران حالم خودش را به اتاق رساند. ظاهراً خمپارهای خانه همسایه را با خاک یکی کرده و این فقط گرد و غبارش بود که خانه ما را پُر کرد.
نالهای از حیاط کناری شنیده میشد، زنعمو پابرهنه از اتاق بیرون دوید تا کمکشان کند و من تا خواستم بلند شوم صدای پیامک گوشی دلم را به زمین کوبید.
💠 نگاهم پیش از دستم به سمت گوشی کشیده شد، قلبم به انتظار خبری از #تپش افتاد و با چشمان پریشانم دیدم حیدر پیامی فرستاده است.
نبض نفسهایم به تندی میزد و دستانم طوری میلرزید که باز کردن پیامش جانم را گرفت و او تنها یک جمله نوشته بود :«نرجس نمیتونم جواب بدم.»
💠 نه فقط دست و دلم که نگاهم میلرزید و هنوز گیج پیامش بودم که پیامی دیگر رسید :«میتونی کمکم کنی نرجس؟»
ناله همسایه و همهمه مردم گوشم را کر کرده و باورم نمیشد حیدر هنوز نفس میکشد و حالا از من کمک میخواهد که با همه احساس پریشانیام به سمتش پَر کشیدم :«جانم؟»
💠 حدود هشتاد روز بود نگاه #عاشقش را ندیده بودم، چهل شب بیشتر میشد که لحن گرمش را نشنیده بودم و اشتیاقم برای چشیدن این فرصت #عاشقانه در یک جمله جا نمیشد که با کلماتم به نفس نفس افتادم :«حیدر حالت خوبه؟ کجایی؟ چرا تلفن رو جواب نمیدی؟»
انگشتانم برای نوشتن روی گوشی میدوید و چشمانم از شدت اشتیاق طوری میبارید که نگاهم از آب پُر شده و به سختی میدیدم.
💠 دیگر همه رنجها فراموشم شده و فقط میخواستم با همه هستیام به فدای حیدر شوم که پیام داد :«من خودم رو تا نزدیک #آمرلی رسوندم، ولی دیگه نمیتونم!»
نگاهم تا آخر پیامش نرسیده، دلم برای رفتن سینه سپر کرد و او بلافاصله نوشت :«نرجس! من فقط به تو اعتماد دارم! #داعش خیلیها رو خریده.»
💠 پیامش دلم را خالی کرد و جان حیدرم در میان بود که مردانه پاسخ دادم :«من میام حیدر! فقط بگو کجایی؟» که صدای زهرا دلم را از هوای حیدر بیرون کشید :«یه ساعت تا #نماز مونده، نمیخوابی؟»
نمیخواستم نگرانشان کنم که گوشی را میان مشتم پنهان کردم، با پشت دستم اشکم را پاک کردم و پیش از آنکه حرفی بزنم دوباره گوشی در دستم لرزید.
💠 دلم پیش اضطرار حیدر بود، باید زودتر پیامش را میخواندم و زهرا تازه میخواست درددل کند که به در تکیه زد و #مظلومانه زمزمه کرد :«امّ جعفر و بچهاش #شهید شدن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🆔:@zeinabyavaran313
امروز یک نفر برایم اشتباهی فرستاد:
«کجایی؟!»
دلم هُری فرو ریخت،
مدتها بود منتظر شنیدن همین یک کلمه بودم...
چه فرقی میکند کجای دنیا نشسته باشی؟! مهم این است که یک نفر هست که کجا بودنِ تو برایش مهم است!
شاید آن یک نفر رویش نشود بگوید دلم برایت تنگ شده و به جانم نق میزند بیا دیگر... و همه ی این حرف را خلاصه کند در «کجایی؟!»
داشتم به همین چیز ها فکر میکردم که دوباره برایم فرستاد:
ببخشید اشتباه فرستادم!
برایش نوشتم:
میدانم، من در ایستگاه اتوبوس، خیابان ولیعصر نشسته ام.
میشود اشتباهی حال مرا بپرسید؟!
اما او دیگر حالم را نپرسید...
آدم غریبه ها برایشان مهم نیست که دیگران چگونه اند و کجای شهر نشسته اند،
تو که غریبه نیستی...
بپرس حال مرا ؛ بگو کجایی؟!
#یابن_الحسن....
#انتظار
🆔:@zeinabyavaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶به نظر شما دلیل این همه شادی کودک چیست؟
🔶اگر این کودک دارای کمد پر از اسباب بازی بود، اینقدر شادی می کرد؟
🔶در مواقعی برایش اسباب بازی بخرید که خودش #درخواست و #آرزوی وسیله را کرد و مدت زمانی برای به دست آوردن آن اسباب بازی #انتظار کشید.
هرگز فراموش نکنید این یکی از اصول تربیت #فرزند_شاد با روحیه سالم است.
#تربیت_فرزند
🆔:@zeinabyavaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انتظار
🔹چرا باید غم های زندگی خودمان را تغییر دهیم؟ چطور به یک شادی مستمر و آرامشی هدفمند می رسیم؟
🎙استاد شجاعی
🆔:@zeinabyavaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انتظار
👈منتظر چگونه باید رفتار کند؟
🎙استاد میرباقری
┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🆔:@zeinabyavaran313
🔴 بزرگترین تفریح کار است!
♻️ در برخورد اول با این گفتار متوجه منظور مطلب نمیشوم اما
کمی که پیرامون تأثیر عملی #کار در زندگی میاندیشم، بهتر متوجه میشوم..
🖊 فردی را تصور کنید که کار #هدفمندی در کنار امور روزانه ندارد و زمان اضافی خود را مدام صرف رسیدگی به ظاهر خود میکند،
در نتیجه #انتظار توجه، تعریف و تأییدِ بیشتر و بیشتر خواهد داشت..
حال اگر اطرافیان به دلیل مشغله و #زندگی_هدفمند هر روز و هر لحظه این امکان را نداشته باشند ظاهر وی را بستایند دچار افت انرژی خواهد شد، شروع به بهانهگیری کرده بنای #ناسازگاری و #اختلافات در زندگی گذاشته میشود،
📋 بالعکس اگر با برنامهریزی، زمان بیکاری را به صفر کاهش دهد به شادابی و نشاط خود افزوده است، که مولایمان چه #حکیمانه فرمودند: #بزرگترین_تفریح_کار_است
📌 پس #هیچ تفریحی به اندازه کار، #فرح_بخش نخواهد بود،
حال آنکه بیهدف بودن، #بیحوصلگی، #افسردگی و #روزمرهگی و نهایتاً #بیماری
یا بهانهگیری و #توقعات_نابجا از همسر برای رفع این کمبود، #مشاجره در منزل و حتی جدایی را در پی خواهد داشت.
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🆔:@zeinabyavaran313
🤲 #دست_توسل
🔺 هرکس عصر روز جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخواند خداوند به او هزار نسیم از رحمتش را عنایت میفرماید که خیر دنیا و آخرت است.
📚 امالی شیخ صدوق ص ۶۰۶
#جمکران
#انتظار
#امام_زمان
#جمعه
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🆔@zeinabyavaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_آقا
💐 سلام برتو ای دعوتکننده به سوی خدا...
💠 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 💠
#انتظار
#امام_زمان
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🆔️@zeinabyavaran313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سلام_آقا
💐 سلام برتوای فرزند خورشید تابان...
💠اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠
#جمکران
#انتظار
#امام_زمان
🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🆔️@zeinabyavaran313