eitaa logo
شمیم خانواده
1.8هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
8.7هزار ویدیو
559 فایل
مرکز فرهنگی خانواده زنجان (یاوران حضرت زینب سلام الله علیها) ارتباط با مدیریت کانال و ارسال انتقادات و پیشنهادات و برای ارسال آثارخود و شرکت در مسابقات آی دی @Fadak_8
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشورا قسمت اول مسئولیت مهم مردم گفتن یک مطلب لازم است که در همه این‌ها مردم مسوولند. یعنی مردمی که در روضه خوانی‌ها شرکت می‌کنند در این قضیه مسوول هستند. مردم دو مسوولیت بزرگ دارند: 1- نهی از منکر بر همه واجب است. مردم وقتی متوجه می شوند که روضه‌ها دروغ است نباید در آن مجلس بنشینند که حضور در آن مجلس حرام است و باید با آن مجالس مبارزه کنند. 2- مشکل دیگر تمایلی است که صاحب مجالس‌ و مستمعین به گرم بودن مجلس دارند و به اصطلاح مجلس باید بگیرد، باید کربلا شود. روضه‌خوان بیچاره می‌بیند که اگر همه روضه‌ها راست و درست باشد آن طور که شاید و باید مجلسش نمی‌گیرد و مردم هم برای مجالس دعوتش نمی‌کنند، ناچار یک مطالبی اضافه می‌کند. مردم باید این انتظار را از خودشان دور کنند و با رفتارشان آن روضه‌خوانی را که می‌میراند و مجلس را کربلا می‌کند تشویق نکنند. کربلا می‌کند یعنی چه؟ مردم باید روضه راست بشنوند تا معارفشان، سطح فکرشان بالا بیاید به طوری که روحشان در یک کلمه اهتزاز پیدا کرد، یعنی روحشان با روح حسین بن‌علی هماهنگ شد و در نتیجه اشکی و‌لو ذره‌ای، و به قدر بال مگس هم از چشمشان بیرون آمد واقعا مقام بزرگی است، اما اشکی که از راه قصابی کردن از چشم بیرون بیاید اگر یک دریا هم باشد ارزش ندارد. ◾️:@zeinabyavaran313
عاشورا دوم مرحوم حاج میرزا حسین نوری اعلی‌الله مقامه، استاد مرحوم حاج شیخ عباس قمی و مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی در مشهد و مرحوم حاج شیخ محمد باقر بیرجندی محدث، مرد بسیار فوق‌العاده‌ای بوده است. محدثی است که در فن خودش فوق‌العاده متبحر بوده و حافظه ای بسیار قوی داشت. مردی با ذوق و بسیار با شور و حرارت و با ایمان بوده است. گو این که این مرد بعضی از کتاب‌هایی را که نوشته در شان او نبوده و علمای وقت هم ملامتش کردند. ولی معمولا کتاب‌هایش خوب است مخصوصا کتابی در موضوع منبر نوشته است به نام "لؤلؤ و مرجان" که با این که کتاب کوچکی است ولی فوق‌العاده کتاب خوبی است. در این کتاب راجع به وظایف اهل منبر سخن گفته است. همه این کتاب در دو فصل است. یک فصل آن درباره "اخلاص" یعنی خلوص نیت است. یعنی شرط گوینده، خطیب، واعظ، روضه‌خوان در منبر این است که خلوص نیت داشته باشد. پایه دوم "صدق" است و در اینجاست که موضوع راست گفتن و دروغ گفتن تشریح شده و انواع دروغ‌ها را چنان بحث کرده که من خیال نمی‌کنم در هیچ کتابی درباره دروغ و انواع آن به اندازه این کتاب بحث شده باشد و شاید نظیر این کتاب در دنیا وجود نداشته باشد، که این مرد تبحر از خود نشان داده است. این مرد بزرگ در همین کتاب نمونه‌هایی از دروغ هایی که معمول است و به حادثه تاریخی کربلا نسبت می‌دهند ذکر می‌کند. آنچه که من می‌گویم غالبا، همان‌هایی است که مرحوم حاجی نوری هم از آنها ناله کرده است، و حتی این مرد بزرگ صریحا می‌گوید امروز باید عزای حسین را گرفت، اما در عصر ما برای حسین یک عزای جدیدی است که در گذشته نبوده است .....ادامه دارد.
عاشورا ۳ عاشورا نقل می‌کنند که یکی از علمای بزرگ در یکی از شهرستان‌ها تا اندازه‌ای درد دین داشت و همیشه به این دروغ‌هایی که روی منبر گفته می‌شد اعتراض می کرد و تعبیرش هم این بود که می‌گفت این زهرماری‌ها چیست که بالای این منبرها می‌گویند؟ واعظی به او گفت اگر اینها را نگوییم اصلا باید در دکان را تخته کنیم. آن آقا جواب داد اینها دروغ است و نباید گفته شود. از قضا چندی بعد خود این آقا بانی شد و مجلسی در مسجد خودش تشکیل داد و همان واعظ را دعوت کرد. ولی قبل از شروع منبر به واعظ گفت من می‌خواهم به عنوان نمونه یک مجلسی ترتیب بدهم که در آن، روضه دروغ نباشد و تو هم مقید باشی که جز از کتاب‌های معتبر، هیچ روضه‌ای نخوانی و یا به تعبیر خودش گفت که از آن زهرماری‌ها نباید چیزی بگویی. واعظ هم گفت چون مجلس مال شماست، اطاعت می شود. شب اول خود آقا در محراب رو به قبله نشسته بود، منبر هم کنار محراب بود، آقای واعظ صحبت‌هایش را گفت و موقع خواندن روضه شد. شروع کرد به خواندن روضه و خود را مقید کرده بود که جز روضه راست چیزی نگوید اما هرچه گفت مجلس تکان نخورد و مجلس همین طور یخ کرده بود. آقا دید، این مجلس مال خودش هست بعد مردم چه می‌گویند، تصور می‌کنند که آقا نیتش پاک نیست که مجلسش نمی‌گیرد. اگر آقا خودش نیتش درست باشد، اخلاص نیت داشته باشد، حالا کربلا شده بود. دید که آبرویش می رود به فکر رفت که چه بکند؟ یواشکی و زیر چشمی به واعظ گفت یک کمی از آن زهرماری‌ها قاطی کن. این انتظاری که مردم برای کربلا شدن دارند، خود دروغ‌ساز است و لهذا غالب جعلیاتی که وارد شده است مقدمه گریز زدن بوده است ....
عاشورا ۴ حادثه کربلا برای ما یک حادثه بزرگ اجتماعی است. یعنی در تربیت ما، در خلق و خوی ما این حادثه اثر دارد. حادثه‌ای است که خود به خود بدون این که هیچ قدرتی ما را مجبور کرده باشد، میلیون‌ها نفر و قهرا میلیون‌ها ساعت از وقت خودمان را برای استماع قضایای مربوط به آن صرف می‌کنیم. میلیون‌ها تومان در این راه خرج می‌کنیم، این قضیه باید همانطوری که هست و همان طوری که بوده است بدون کم و زیاد بیان شود و اگر کوچکترین دخل و تصرفی از طرف ما در این حادثه صورت بگیرد، حادثه را منحرف می کند و به جای این که ما از این حادثه استفاده بکنیم قطعا ضرر خواهیم کرد. حالا بحث من این است که در نقل و بازگو کردن حادثه عاشورا ما هزاران تحریف وارد کرده‌ایم! هم تحریف‌های لفظی یعنی شکلی و ظاهری که رد مورد اصل قضایا، مقدمات قضایا، راجع به متن مطلب و راجع به حواشی مطلب است و هم در تفسیر این حادثه ما تحریف کرده‌ایم! با کمال تاسف این حادثه، هم دچار تحریف‌های لفظی و هم دچار تحریف‌های معنوی شده است منبع:تحریفات عاشورا ،شهید مطهری ◾️:@zeinabyavaran313
عاشورا پنجم این انتظاری که مردم برای کربلا شدن دارند، خود دروغ‌ساز است و لهذا غالب جعلیاتی که وارد شده است مقدمه گریز زدن بوده است، یعنی برای این که بشود گریزی زد و اشک مردم را جاری کرد یک جعل صورت گرفته و غیر از این چیزی نبوده است. این قضیه را من مکرر شنیده‌ام و لابد شما هم شنیده‌اید و حاجی نوری در مقدمات قضایا آن را نقل کرده است. می‌‌گویند روزی امیرالمومنین علی علیه السلام در بالای منبر بود و خطبه می‌خواند. امام حسین علیه السلام فرمود من تشنه‌ام و آب می‌خواهم، حضرت فرمود کسی برای فرزندم آب بیاورد، اول کسی که از جا بلند شد کودکی بود که همان حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بود که رفتند و از مادرشان یک کاسه آب گرفتند و آمدند که این جریان با یک طول و تفسیری نقل می‌شود. بعد امیر المومنین علی علیه السلام چشمشان که به این منظره افتاد اشکشان جاری شد. به آقا عرض کردند شما چرا گریه می‌کنید فرمود قضایای کربلا یادم افتاد. که دیگر معلوم است گریز به کجا منتهی می‌شود. حاجی نوری در این جا یک بحث عالی دارد. می‌گوید شما که می‌گویید علی در بالای منبر خطبه می‌خواند باید بدانید که علی فقط در زمان خلافتش منبر می رفت و خطبه می‌خواند. پس در کوفه بوده است و در آن وقت امام حسین مردی بود که تقریبا سی و سه سال داشت. بعد می گویند اصلا این حرف معقول است که یک مرد سی و سه ساله در حالی که پدرش در حال موعظه مردم است و خطابه می خواند ناگهان وسط خطابه بگوید آقا من تشنه ام آب می خواهم؟ اگر یک آدم معمولی این کار را بکند می گویند چه آدم بی ادب و بی تربیتی است؛ و از طرفی حضرت ابوالفضل هم در آن وقت کودک نبوده و یک جوان اقلا پانزده ساله بوده است. می بینید که چگونه جریانی را جعل کرده‌اند. آیا این قضیه در شان امام حسین است؟! و غیر از دروغ بودنش اصلا چه ارزشی دارد؟ آیا این جریان، شان امام حسین را بالا می برد یا پایین می آورد؟! مسلم است که پایین می آورد چون یک دروغ به امام نسبت داده ایم و آبروی امام را برده ایم. طوری حرف زده ایم که امام را در سطح بی ادب‌ترین افراد مردم پایین آورده ایم؛ در حالی که پدری مثل علی مشغول سخن گفتن است، تشنه اش می شود طاقت نمی آورد که جلسه تمام شود و بعد آب بخورد، همانجا حرف آقا را قطع می‌کند و می گوید من تشنه ام برای من آب بیاورید. ◾️:@zeinabyavaran313
عاشورا ششم نمونه دیگری که تحریف و جعل شده است، اینست که قاصدی برای ابا عبدالله (ع) نامه ای آورده بود و جواب می‌خواست. آقا فرمود که سه روز دیگر بیا از من جواب بگیر، سه روز دیگر که سراغ گرفت، گفتند: آقا حرکت کردند و امروز عازم رفتن هستند این هم گفت پس حالا که آقا می روند بروم ببینم که جلال و کوکبه پادشاه حجاز چگونه است. رفت و دید آقا خودش روی یک کرسی نشسته است و بنی هاشم روی کرسی‌های چنین و چنان، بعد محمل هایی آوردند. چه حریرها و چه دیباج‌هایی، در آنجا بود. بعد مخدرات را آوردند و با چه احترامی سوار این محمل‌ها کردند. اینها را می گویند و می گویند تا ناگهان به روز یازدهم گریز می زنند و می گویند اینها که در آن روز چنین محترم آمدند، روز یازدهم چه حالی داشتند. حاجی نوری می گوید: این حرف ها یعنی چه، بنا بر استناد تاریخی امام حسین در حالی که بیرون آمد این آیه را می‌خواند: «فخرج منها خائفا یترقب[3]» یعنی در این بیرون آمدن خودش را به موسی بن عمران که از فرعون فرار می کرد تشبیه کرده است:«قال عسی ربی ان یهدینی سواعا لسبیل.[4]» یک قافله بسیار بسیار ساده ای داشتند. مگر عظمت ابا عبدالله به این است که یک کرسی مثلا زرین برایش گذاشته باشند؟! یا عظمت خاندان او به این است که سوار محمل هایی شده باشند که آنها را از دیباج و حریر پوشانده باشند؟! 🏴:@zeinabyavaran313
عاشورا هفتم جریان لیلا و حضرت علی اکبر علیه السلام نمونه دیگر از تحریف در وقایع عاشورا که یکی از معروف‌ترین قضایا است و حتی یک سند تاریخ هم به آن گواهی نمی دهد، قصه لیلا، مادر حضرت علی اکبر است. البته ایشان مادری به نام لیلا داشته اند ولی یک مورخ نگفته که لیلا در کربلا بوده است. اما ببینید که چقدر ما روضه لیلا و علی اکبر داریم، روضه آمدن لیلا به بالین علی اکبر. حتی من در قم، در مجلسی که به نام آیت الله بروجردی تشکیل شده بود که البته خود ایشان در مجلس نبودند، همین روضه را در آنجا شنیدم که علی اکبر به میدان رفت. حضرت به لیلا فرمود که از جدم شنیدم که دعای مادر در حق فرزند مستجاب است، برو در فلان خیمه خلوت آنجا موهایت را پریشان کن، در حق فرزندت دعا کن شاید خداوند این فرزند را سالم برگرداند! اولا در کربلا لیلایی نبوده که چنین کند. ثانیا اصلا این منطق، منطق حسین نیست. منطق حسین در روز عاشورا، منطق جانبازی است. تمام مورخین نوشته اند هر کس که آمد اجازه خواست، حضرت به هر نحوی که می شد عذری برایش ذکر کند، ذکر می کرد. به جز برای علی اکبر «فاستاذن اباه فاذن له»؛ یعنی تا اجازه خواست گفت برو. حال چه شعرها که سروده نشده! از جمله این شعر که می گوید: خیز ای بابا از این صحرا رویم نک به سوی خیمه لیلا رویم 🏴:@zeinabyavaran313
عاشورا هشتم نمونه دیگری که در همین باره خیلی عجیب بود و در همین تهران، در منزل یکی از علمای بزرگ این شهر در چند سال پیش از یکی از اهل منبر که روضه لیلا را می خواند شنیدم و من در آنجا چیزی شنیدم که به عمرم نشنیده بودم. گفت وقتی که حضرت لیلا رفت در آن خیمه و موهایش را پریشان کرد، بعد نذر کرد که اگر خدا، علی اکبر را سالم به او برگرداند و در کربلا کشته نشود از کربلا تا مدینه را ریحان بکارد. یعنی نذر کرد که سیصد فرسخ راه را ریحان بکارد!!! این را گفت و یک مرتبه زد زیر آواز: نذر علیه لئن عادوا و ان رجعوا لازرعن طریق تفت ریحانا من نذر کردم که اگر اینها برگردند راه تفت را ریحان بکارم. این شعر عربی بیشتر برای من اسباب تعجب شد که این شعر از کجا پیدا شد؛ بعد به دنبال آن رفتم و دیدم این تفتی که در این شعر آمده کربلا نیست. بلکه این تفت سرزمین مربوط به داستان لیلی و مجنون معروف است که لیلی در آن سرزمین سکونت می کرده و این شعر مال مجنون عامری است برای لیلی و آن روضه‌خوان این شعر را برای لیلای مادر علی اکبر و کربلا می خواند. تصور کنید اگر یک مسیحی یا یک یهودی یا یک آدم لامذهب آنجا باشد و این قضایا را بشنود آیا نخواهد گفت که تاریخ اینها چه مزخرفاتی دارد؟ آنها نمی فهمند که این داستان را این شخص از خودش جعل کرده است بلکه می‌گویند زن های اینها چقدر بی شعور بوده اند که نذر می کردند از کربلا تا مدینه را ریحان بکارند. این حرف‌ها یعنی چه؟!.....ادامه دارد. _برگرفته از کتاب تحریفات عاشورا در اندیشه شهید مطهری 🏴:@zeinabyavaran313
عاشورا نهم دامادی حضرت قاسم علیه السلام از این بالاتر می گوید در همان گرما گرم روز عاشورا که می دانید مجال نماز خواندن هم نبود امام نماز خوف[5] خواند و با عجله هم خواند. حتی دو نفر از اصحاب آمدند و خودشان را سپر قرار دادند و تا امام این دو رکعت نماز را خواندند، این دو نفر در اثر تیرهای پیاپی که می آمد از پا در آمدند. پس مجالی برای نماز خواندن به اینها نمی‌دادند. ولی گفته اند در همان وقت امام فرمود حجله عروسی راه بیندازید من می خواهم عروسی قاسم را با یکی از دخترهایم در اینجا لااقل شبیه آن هم که شده ببینم. من آرزو دارم، آرزو را که نمی شود به گور برد! شما را به خدا ببینید حرف هایی را گاهی وقت ها از یک افراد خیلی سطح پایین می شنویم که می گویند من آرزو دارم مثلا عروسی پسرم را ببینم، آرزو دارم عروسی دخترم را ببینم، به فردی چون حسین بن علی نسبت می دهند آن هم در گرما گرم زد و خورد که مجال نماز خواندن هم نیست!! و می گویند حضرت فرمود من در همین جا می‌خواهم دخترم را برای پسر برادرم عقد بکنم و یک شکل از عروسی هم که شده است من در اینجا راه بیاندازم. یکی از چیزهایی که از تعزیه خوانی های قدیم ما هرگز جدا نمی‌شد، عروسی قاسم نو کدخدا؛ یعنی نو داماد بود، در صورتی که این در هیچ کتابی از کتاب های تاریخی معتبر وجود ندارد. حاجی نوری می گوید ملاحسین کاشفی اولین کسی است که این مطلب را در کتابی به نام روضة الشهدا نوشته است و اصل قضیه صد در صد دروغ است. به قول شاعر که گفت: بس که ببستند بر او برگ و ساز گر تو ببینی نشناسیش باز 🏴:@zeinabyavaran313