eitaa logo
برداشت‌ها
561 دنبال‌کننده
60 عکس
22 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تجمع فیضیه و ضعیف کشی  تجمع ۲۵مرداد‌ ۹۷ در مدرسه فیضیه به خاطر شعارهایی خاص و سخنانی صریح، خبر ساز شده است از بعضی ازشعارهای غلطی که بالا رفته بود می گذرم ولی در باره این تجمع به چند نکته مهم اشاره می کنم. یک- شاید برای اولین بار است که در قلب حوزه علمیه، کارنامه مراجع از زبانِ کسانی که از خودی های نظام به حساب می آیند مورد مناقشه جدی قرار گرفته است. اصلِ مطالبه گری و "کارنامه خواهی" از حوزه و مراجع محترم را می توان به فال نیک گرفت.زیرا در آموزه های اسلامی هیچ جایگاهی فراتر از سوال و‌پرسش نیست. البته چه زیبا است که این موضوع در فضایی آرام و به دور از توهین و تکفیر مورد بحث قرار گیرد. دو- افرادِ این تجمعات و سخنرانان محترم با عملکرد حوزه و کارنامه مراجع بیگانه نیستند. بلکه تصور و انتظارشان از حوزه چیز دیگری است. آنها تولیدات حوزه را با نیاز ها ی مردم همسو نمی دانند و اشتباهشان در این است که حوزه های علمیه را یک مجموعه واحدی می انگارند که لزوما باید به زندگی مردم و نیازهای عینی حکومت جمهوری اسلامی توجه داشته باشد. در حالی که تکثر فکریِ موجود درحوزه چنین مطالبه ای را برنمی تابد. سه-  پرسش از کارآمدی حوزه نمی تواند از کارآمدی نظام جدا باشد. زیرا اکنون نزدیک‌چهل سال است که مدیران حوزه، منصوب نظام هستند و اکثریت مراجع کنونی نیز در دامن همین نظام رشد یافته و اشتهار پیدا کرده اند. و اکثریت طلاب و اساتید منطبق با معیارهای نظام جمهوری اسلامی گزینش شده اند. این مطالبه گران باید ازسیاستگزارانِ نظام بپرسند که تاکنون کجای کارشان عیب داشته است که باوجودِ دخالت در حوزه نتوانسته اند گفتمان انقلابی را در حوزه ها جا بیندازند؟ چهار- این مطالبه گران که اکنون کارنامه مرجعیت  را به چالش می کشند ای کاش کارنامه خودشان و اثربخشیِ همین تجمعات را هم بررسی کنند و ببینند اینهمه تجمع و شعار و سخنرانی، تاکنون چقدر توانسته است گفتمان انقلابی را در جامعه و حوزه گسترش دهد؟ پنج- شایسته نیست این فریادهای بلند تنها برسرِ دیوارهای کوتاه برآید! و در برابرِ دیوارهای بلند، کوتاه بیایند.اگر قرار است کارنامه دولت بررسی شود چرا باید حوزه در باره کارنامه اش پاسخگو نباشد؟ و اگر قرار است کارنامه مراجع با اهداف نظام سنجیده شود، چرا باید کارنامه ارگان هایی که فلسفه وجودی و وظیفه ذاتیِ آنها  تقویت گفتمان انقلاب بوده است، مورد پرسش و مطالبه نباشند. چرا مراکزی چون صدا و سیما، آستان قدس رضوی، سازمان تبلیغات اسلامی سازمان فرهنگ و ارتباطات، شورای نگهبان، مجلس خبرگان، ائمه جمعه. جامعه الصاق،جامعه الزهرا، جامعه المصطفی و... مورد سوال قرار نگیرند؟ بی گمان مطالبه گریِ یکسویه "ضعیف کش" است و هرگز با ادعای انقلابی گری سازگاری ندارد و نشانه شجاعت و شهامت نیست. ۹۷/۵/۳۱ سید زین العابدین صفوی @zeinoddin43
وزنِ اضافیِ حکومت! در سال هایی که عراق تحت فشار تحریم های جهانی بود، صدام دستورداد اگر هر یک از نظامیان و وابستگان حکومت "اضافه وزن" داشته باشند حقوقشان باید نصف شود. او ‌ اعلام کرد در شرایطی که کودکان عراقی بخاطر کمبود شیر خشک جان می سپارند هیچ فرد حکومتی و ارتشی نباید چاق شود! من با عملکرد صدام وجنبه عوامفریبانه اینگونه دستورها کاری ندارم ولی حق این است که در شرایط سخت باید فشارها در میان  وابستگان حکومت نیز توزیع شود و نزدیکان ‌و نورچشمی ها نیز اندکی از طعم تحریم را بچشند. البته از یک مدیر یت‌ِ ناکار آمدی که نتوانسته باشد ثروت را به درستی توزیع کند، نمی توان انتظار داشت "فقر" را نیز عادلانه توزیع کند! ولی به گمانم حد اقل می تواند پاره ای از اسراف ها را متوقف کند. در این شرایط که چنبره تحریم های ظالمانه تنگ تر می شود و دشمنان ما جنگ اقتصادی را جدی تر کرده اند، وقت آن رسیده است که نظام با حذف تشکیلات زاید و سازمان های فاقد کارکرد، خود را برای همیشه چابک کند. تعطیل کردن فعالیت بسیاری از سازمان ها ی دولتی را (بجز پرداخت حقوق و مزایای کارکنان آنها ) را در دستور کار خود قرار دهد. سازمان هایی چون: سازمان فرهنگ و ارتباطات، فرهنگستان ها، معاونت های فرهنگی و روابط عمومی ها، سازمان تبلیعات، رایزنی های فرهنگی جمهوری اسلامی در سراسر جهان، وزارت ارشادِ اسلامی، برخی از دفاتر نمایندگی رهبری در کلیه دانشگاه ها و نیروهای مسلح. امور فرهنگی آستان قدس رضوی، ستاد اقامه نماز و زکات و حجاب و عفاف و امر بمعروف، شوراهای فرهنگ عمومی ، بخش عظیمی از برنامه های صدا و سیما، سازمان اوقاف و حج و زیارت و .... توضیح . اینجانب با اهداف این سازمان ها و فلسفه وجودی آنها آشنا و موافق هستم ولی با توجه به کارنامه آنها در این چهل سال بر این باور هستم در صورت توقف تلاش ها و تحرکات و قطع بودجه آنها نه تنها هیچ لطمه ای به اهداف والای آنها نمی خورد بلکه در آن حوزه ها وضعیت کشور بهتر نیز خواهد شد.  ۹۷/۶/۲ سید زین العابدین صفوی @zeinoddin43
مغالطه استخر فرح ! سال ها پیش در باره حکم اخلاقیِ "داستان سازی های مقدس" و "تهمت های ارزشمند" بسیار می نوشتم و‌چنان می پنداشتم که ریشه بسیاری ازخشونت های سیاسی- ‌مذهبی، در "تهمت های مجاز" و "دروغ های ثواب دار" است. ولی اکنون ‌مغالطه های مقدسی به گوش می رسد که هزار بار خطرناکتر از آنها است. زیرا آنجا "مصادیق" مورد حمله قرار می گرفتند و چهره افراد تیره می شد ولی در اینگونه از مغالطه ها "روش ها"ی استنتاج  غلط  به عنوان روش صحیح و ارزشمند معرفی می شوند و اصولی جعل می شوند که بنیان روش شناسی و معرفت شناسی علمی را از پایه ویران و وارونه می کند.  در اینجا به یک نمونه اشاره می کنم.  "هیچکس مکان مرگش را نمی داند."(لقمان ۳۴) بنا بر این نمی توان گفت فلانی چون در فلان مکان جان سپرده است پس به طور حتم اهلِ خیانت  بوده است و کسانی که خیانت می کنند در همان جا خواهند مُرد! از روایاتی که در باب مرگِ ناگهانی  آمده است بی اطلاع نیستم. اما هیچیک از انها به‌ما اجازه نمی دهد از نوعِ مرگ یک نفر، پی به خیانتِ او ببریم.  قرآن،"عاقبت" انسان ها را در چشم اندازی وسیع و در سرایی جاودان ترسیم کره است. آن سرایی که تجسم زندگی این جهانی است. اما نگاهِ عوامانه، نوعِ مرگ را "عاقبت" می پندارد که با نظر دهریون بیشتر سازگاری دارد. ما برای نقدِ اشخاص معیار های محکم و  منطقی تری داریم.و باید افراد را با "نوعِ زندگی" ارزشیابی کنیم نه با "نوعِ مرگ" !   ۹۷/۶/۵ سید زین العابدین صفوی @zeinoddin43
اگر رجایی زنده بود! کسانی که شهید رجایی را برای امروز الگو معرفی می کنند باید مدیریت داخلی و سیاست خارجی، و برنامه های او را در ان مدت کوتاه بررسی کنند وگرنه با نشان دادن عنصر ساده ریستی و یک میز ساده و‌کوچک نمی توان او را الگو قرار داد.. شهید رجایی یک سال و چند ماه نخست وزیر بود و حدود یک ماه هم رئیس جمهور شد و معلوم نبود تا حالا اگر زنده می ماند چگونه بود و کجا بود. کسی را که مدت بسیار کمی مدیریت کرده نمی توان به عنوان اسطوره و الگوی مدیریتی برای مدیریت های  سی- چهل ساله معرفی کرد. آری شهید رجایی ساده زندگی می کرد اما آن روزها خیلی ها اینگونه بودند شاید او هم اگر می ماند در این زمان در استخر فرح شنا می کرد! شاید او هم امروز به مجلس فراخوانده می شد و با محاسن رنگ شده و لباس های فاخر حرف های قشنگی می زد! شاید هم در حصر خانگی به سر می برد. شاید مثل بعضی ها با یک خانواده شهید پرور آمریکایی فامیل شده بود. شاید او هم‌مثل بعضی ها در لواسان یا سعد آباد خانه محقر چند هزار متری داشت.شاید در ویلاهای شمال و روستاهای خاوه و یکه باغ و فردو وشنوه ویلای محقری(!) داشت! شاید هم (به احتمال قوی) همسو با نظام و نزدیک به نظرات رهبری حرکت می کرد شاید هم مثل بعضی ها بدتر از اپوزیسیون ها عمل می کرد ولی هیچکس با او کاری نداشت!   باید دید که چرا مردانِ زاهد،  وارسته و چابکِ آن دوران در گذر زمان اینقدر اضافه وزن پیدا می کنند؟! اشکال کار کجا است؟ چرا برای الگو سازی فقط از رفتگان مایه می گذاریم؟ لطفا چند نفر از مدیر پاک و موفق را معرفی کنید که چندین دهه خوب مدیریت کرده باشند.نه آنکه فقط زندگی ساده کسی را  نشان دهیم و با نوع مدیریت او کاری نداشته باشیم! شهید رجایی که در مبارزات طولانی،زندان و شکنجه های وحشتناکی را تحمل کرد و آخ هم نگفت اما معلوم نیست اگر تا امروز می ماند، با سوابق او او‌چگونه برخورد می کردیم؟ قطعاّ اگر در جناحِ سیاسیِ ما قرار نمی گرفت می گفتیم گذشته ات ملاک نیست و ملاک حال فعلیِ توست واگر با ما همراه می بود ضعف های امروزش را با سوابقش می پوشاندیم! باید دید شهید رجایی در آن مدت‌کوتاه چه موفقیت هایی داشته است آیا بهتر از آن‌ هم می توانست مدیریت کند؟ آیا ایشان در پاسخ به تبریک رئیس جمهور فرانسه درست برخورد کرد؟ آیا او به حفاظت و امنیت خودش و پروژه نفوذ تروریست ها  در نخست وزیری و ریاست جمهوری حساس بود؟ آیا در مجمع عمومی سازمان‌ملل بهتر از آن‌نمی توانست سخنرانی کند؟ آیا در ان خصوص او با مشاوران متخصص مشورت کرد؟ آیا او وزیران و مشاوران درستی انتخاب کرد؟ من خودم در آن زمان به شهید رجایی رای داده ام ولی صحیح نمی دانم حالا که او شهید شده است مدیریت او را به عرش اعلی ببریم وبه عنوان الگو برای امروز معرفی کنم. آری ساده زندگی کرد ولی از یک رئیس جمهور بیش از ساده زیستی انتظار می رود. با این همه به روان او درود می فرستیم. نه از ان جهت که ساده زندگی کرد بلکه از آن روی که زهد و پارسایی اش را  به رخ دیگران نکشید و خوشا به حالش که رفت و این روزها را ندید. ۹۷/۶/۶ سید زین العابدین صفوی @zeinoddin43
شعارهای غدیری و رفتارهای سقیفه ای!  طبق آموزه های اصیل شیعه،رسول خدا (ص) در روز غدیر شایسته ترین فرد را به دستور خدا به جانشینی خود منصوب کرد و علی(ع) از آن رو که شایسته بود منصوب شد نه آنکه پس از منصوب شدن شایستگی پیدا کرده باشد. یکی از باور های افتخار آمیز شیعه همین است که خداوند به امور شایسته دستور می دهد اما اشاعره می گویند پس از دستور خدا همه " خوب ها" خوب می شوند. یش از هزار سال است که در حوزه های علمی اعلام می شود: "اوامر و نواهی الهی تابع مصالح و مفاسد واقعی است. و "خدا به آنچه که عدل و نیکی است، دستور می دهد."(نحل/۹۰) و این همان پیام غدیر است که علی نه به عنوان پسر عمو و داماد پیامبر بلکه به عنوان "رهبر شایسته" به آن جایگاه منصوب شد. اما متاسفانه در تبلیغات مذهبی ما، عنصر قبیله گرایی را برجسته کرده ایم. به سقیفه ای ها خرده می گیریم که چرا با دستور شایسته سالارانه، رویکرد قبیله گرایانه داشتند؟ اما خودمان شایستگی های علی(ع) را به هاشمی بودن و دامادی رسول خدا تقلیل می دهیم و بدتر از سقیفه آن حضرت را به محاق برده ایم. وعملا به تفکر قبیلگی بیش از تفکر شیعی نزدیکتر می شویم. سخنرانی ها، شعرها و نوشتارهایِ غدیریِ ما غالبا به سیادت خانوادگی و قبیلگی و انتصاب نسبی و سببی  علی(ع) تاکید دارند. عید "شایسته سالاری" را به عید "سادات" محدود می کنیم و با غفلت از‌معیارهای قرآنی و تکیه بر احادیث ضعیف و موضوعه، جوهره بعضی ها را از طینت دیگر انسان ها برتر می دانیم، بعضی ها را نژادِ برگزیده می شناسیم. حتی گاهی میوه ها و کوه ها و سرزمین ها را به شیعه و سنی تقسیم می کنیم! برای دوران طفولیتِ برخی از بزرگانِ معاصر کرامت های خارق العاده می سازیم.شهدا را افرادی انتخاب شده  با معیارهای جبرگرایانه معرفی می کنیم و معجزاتی بالتر از پیامبران برای آن عزیزان می بافیم! در تریبون ها و رسانه های شیعی ، شیعه را جبراندیش تر از اشاعره نشان می دهیم و خرافی ترین باور ها و رفتار ها را در عمل به شیعه می چسبانیم و این کار را به گردن استکبار جهانی می اندازیم! در انتخاب ها و انتصاب ها نیز ناشایست ها را به شایستگان ترجیح می دهیم و بدتر از سقیفه رفتار می کنیم آنگاه هر روز و هر ساعت دم از غدیر می زنیم و برخود می یالیم که از متمسکانِ ولایتِ علی(ع) هستیم!  ۹۷/۶/۷ سید زین العابدین صفوی @zeinoddin43
روحانیونِ فوکولی، آفتی عظیم برای حوزه!  آقای صادقی رشاد رئیس شورای حوزه علمیه تهران گفته است: "یکی از آفات عظیم که هم اکنون حوزه علمیه را تهدید می کند ظهور روحانیون فوکولی و کت و شلواری است. تجربه تلخی که در مسیحیت اتفاق افتاد. آری دقیقا‌ همان تجربه تلخ که‌کلیسا را تهدید کرد می تواند حوزه های علمیه ما را نیز تهدید کند. اما تاریخ قرون وسطی نشان می دهد آنچه که کلیسا را به خطر انداخت، تغییر لباس کشیش ها و ظهور کشیش های فوکولی و کت شلواری نبود. بلکه وجود کشیش های خرافی، بی سواد، دین ناشناس و قدرت طلب در دستگاه کلیسا بود.  ظهور کشیش های کت شلواری و فوکولی نه علت، بلکه‌معلولِ علم ستیزی و واکنش های خشن آن دستگاه در برابرِ واقعیت ها و دانشمندان بود.  ۹۷/۶/۷ سید زین العابدین صفوی @zeinoddin43
دیوار ِکوتاهِ مداحان همه در برابرِ"منطق" برابرند. یک مداح و یا یک استاد دانشگاه، هردو باید درست سخن بگویند. منطق یک قانونِ همگانی است و خط قرمز نمی پذیرد. من دوسال پیش در همین فضا با عنوانِ"مداح یا سخنران؟" با تردید نوشتم که مشکل امروز ما شاید نه مداحی ها بلکه سخنرانی ها باشد. اما امروز تردیدی ندارم که قبل از مداح، کارشناسان دینی و روحانی ها باید درست سخن بگویند و هرگز نباید بالا بودن "تریبون"، "مدرک" "شهرت" و "قدرت"  موجب شود ادعایی غیر منطقی به کرسی بنشیند. زیرا منطق، هیچیک از این جایگاه ها و گوینده ها را نمی شناسد و فقط "سخن" ها را آن هم تنها بایک خط کش می سنجد.  اما افسوس که ما به "ضعیف کشی" عادت کرده ایم و تنها ضعفا را مورد نقد منطقی! قرار می دهیم و خط کشِ منطق را تنها به دانش اموزانی نشان‌می دهیم که پدرشان را نمی شناسیم! دیروز  یکی از روحانیون مشهورگفته است: " در قدیم،  مداحی یک شغل نبود اما الآن به یک تجارت تبدیل شده است." کسی نیست از ایشان بپرسد آیا در قدیم وضعیتِ روحانی ها چطور بوده و الآن به چه حالتی در آمده است؟چرا فقط به افزایش تعداد مداح ها اعتراض می کنید. آیا از افزایش آمار امامزاده ها و امام جمعه ها اطلاع دارید؟ چرا فقط به سخنرانی های سیاسی و احساسیِ مداحان حمله‌می کنید؟ وقتی افرادی بی سواد در همین تلویزیون، نادرست ترین و احساسی ترین سخن ها را می گویند و هیچ دلیل و سندی ارایه نمی کنند، چرا باید یک مداح هفتاد ساله نتواند در هیات خود در باره سیاست حرف بزند؟ آیا در این کشور فقط مداح ها هستند که حرف های احساسی می زنند و حدیث ضعیف می خوانند؟  آیا مگر تریبون ها و رسانه های دیگر همه در چارجوب عقل و منطق فعالیت می کنند؟ حالا از میان ده ها هزار مداح اهلبیت، یک یا چند مداحِ صدا سیمایی سخنی توهین آمیز به زبان می رانند و قطعا هم باید پاسخگو باشند. اما آیا اول نباید شما بزرگترها پاسخگو باشید؟ اگر زباغِ رعیت ملک خورد سیبی برآورند غلامانِ او درخت از بیخ ۹۷/۶/۱۳ سید زین العابدین صفوی @ZEINODDIN43
! وقتی قیمت لوازمی مثل پوشک بچه به سه برابر می رسد، بیشتر معلوم می‌شود که جنگ‌های پیچیده کنونی فقط با موشک نیست. بلکه جنگی نرم است. گاهی به نرمیِ "پوشک"(!) در زمستان ۶۶ وقتی چند فروند موشک عراقی- روسی بر سر تهرانی‌ها فرود آمد، هاشمی رفسنجانی در صفحه تلویزیون ظاهر شد و گفت آلمانی ها ۱۵۰۰ فروند از این‌موشک‌ها را بر سر مردم لندن ریختند. او ‌خواست وضعیت را عادی نشان دهد ولی با غرش انفجار موشک‌ها، جیغ وحشتزای‌ آقازاده‌های کوچولو  توانست فشار را بر دولتمردان بیشتر کند. اینک بحمدالله دشمن نمی تواند به همان آسانی تهران را موشک باران‌کند. اما شاید گمان کند که با کمبود "پوشک" باز صدای آقازاده‌های نازدانه را در آورد! اما نمی‌داندکه امروز آقایان بزرگتر از آنند کوچولو داشته باشند! آقا زاده هاشون اکنون هریک برای خودشان یک آقا شده‌اند و دیگر نیازی به پوشک ندارند. بنابر این دشمن نخواهد توانست به هدفش برسد! ۹۷/۶/۱۴ سید زین العابدین صفوی @zeinoddin43
شمر تعزیه و شمر تاریخی! در ذهن شیعیان " شمر" منفورترین چهره تاریخی و عقیدتی است. به گونه ای که حتی در شبیه خوانی نیز کمتر کسی جرات شمرخوانی پیدا می کند! یکی از شمرخوان ها در سال ۶۱ نامه ای به من نوشته است به این مضمون که آیا ایرادی دارد من بخواهم در نقش شمر ،مظلومیت امام حسین را به نمایش درآورم؟ این نگاه نشانگر این است که بازیگری در نقش منفی، آن هم در نمایش های تاریخی- عقیدتی، بویژه در جامعه سنتی، بسیار دشوار است.چون هرچه هم که نخواهی  ذهن مخاطب، ویژگی هایِ"نقش" را به "بازیگر" سرایت می دهند! مصطفی عقاد کارگردان فیلم "محمد رسول الله" می گفت: " بازیگرِ "قاتلِ حمزه" سال ها منفور شد. مردم به او ناسزا می گفتند و حتی به طرفش آب دهان می انداختند! او شغل خود را هم از دست داد تا اینکه من با هزار مصیبت در یک کشور غیر مسلمان، در یک هتل برای او‌کار پیدا‌کردم!" این تاثیر قهری تاحدودی در "شبیه خوانی" نیز وجود دارد و "شمرِ هنری" در ذهنِ مردم با "شمر تاریخی" به صورتی کمرنگ پیوند می خورد! به همین جهت شمرخوانی با نوعی فداکاری همراه است. اینجاست که "امام خوان" شانس بیشتری دار د و مردم ناخودآگاه او را دوست می دارند . شمرخوان ها گاهی خودشان ‌نیز حس خاصی پیدا می کنند. قدیمی تر ها می گویند یکی از شمر خوان های  قدیمی وقتی برای زیارت حضرت عباس رفته بود از ان حضرت ترسیده و جرات‌نکرده بود وارد حرم ایشان شود! و بعد از مراجعت چندان زنده نماند و به دیار باقی شتافت. در ایران نمایش تعزیه آنچنان عقیدتی و گاه عاشقانه بود و هست که شمرخوان در ضمن نمایش، بی آنکه از لباس خود در آید از نقش هنریِ خود خارج می شود و شمر تاریخی را با اوصافی چون لعین، دنی، بدفطرت،حرامزاده، و جهنمی و... معرفی می کند و ارادت و تعظیمِ جوارحی او به نقش های مثبت را آشکار می نماید. در نسخه های شمر، به مدح جبهه مقابل پرداخته می شود و شمرخوان ضمن اجرای نقش بر مظلومیت امام گریه می کند ونمی خواهد"عشق"را در"نقش" خود محو کند. ‌ ۹۷/۶/۱۸ سید زین العابدین صفوی   @zeinoddin43
شمر درونت را بشناس! چندی پیش در روز میلاد حضرت عباس(ع) یکی از فعالان راستگرای سیاسی به جای تبریک روز جانباز این سخن را برای من فرستاد: "خیلی به جانبازی خود مغرور نشو! شمر هم جانبازِ جنگ صفین بود! شمر زمانه ات را بشناس!" به او نوشتم :ممنون از تبریک ویژه شما! امروز از عباس بگو! جانباز مورد علاقه ما عباس است عباس! اگرچه ممکن است "شمر بن شرحبیل " در جنگ صفین در لشگر علی(ع)زخمی شده باشد بوده ولی او در هیچیک از مقاطع تاریخی در خط اعتقادی ائمه اطهار نبوده و با جانبازان ما هیچ شباهتی ندارد. اما این دوستِ با بصیرتِ ما(!) اصرار داشت که خیلی از رزمندگان و جانبازانِ ما اکنون"شمر زمانه" و "ابن سعد دوران" هستند چون.... بعد از بحثی طولانی در نهایت به او نوشتم: "تسلیم! شمر زمانه را شناختم!  اکنون بیا شمر درون خودمان را نیز کمی بشناسیم. همان‌شمری که ما را وادار می کند که به این راحتی افراد را تکفیر و "تشمیر"(!) کنیم!" ۹۷/۶/۲۳ سید زین العابدین صفوی @zeinoddin43
عاشورا و دلخوشی هایِ ما ! اعتراضِ اساسیِ امام‌حسین(ع) قبل از آنکه به شخصیتِ یزید باشد، به بدعتِ ننگین معاویه بود که خلافت را موروثی و تبدیل به سلطنت کرد. یعنی اگر یزید، هیچ فسق آشکاری هم نداشت، باز امام در برابر این"شیوه انتصابی" ساکت نمی نشست. ولی ما ایرانی ها که باحکومت های موروثی اُلفتِ دیرینه داریم در تحلیل عاشورا با این کودتای فرهنگی و خشت کجی  که سرنوشت و تاریخ مسلمانان را به کژراهه برد، کاری نداریم و بیشتر به کودتای نظامیِ شخصِ یزید حساس بوده ایم. آن هم با نگاهی سطحی و ظاهری،"سگ بازی" و "کفتر بازیِ" او را بسی بدتر از "خودکامگی"، و "سرکوبگری" او دیده ایم! اکنون ما به همین خوشیم‌ که دیگرحاکمانی "باده گسار" ، "مطرب" و "میمون باز" نداریم. و نام حسین(ع) به نیکی و نام یزید به زشتی برده می شود و پرچمِ حسینی بر مناره ها می جُنبد وگنبدِ زرینش ‌می درخشد و اقیانوسی پرخروش از سیاه پوشان "لبیک یا حسین" می گویند و جامعه ای داریم که حتی رییس جمهورش در هیات دولتش نیز روضه می خواند.  این ها همه خوبند ولی سهم ناچیزی از آرزوهای عاشور را دارند و متاسفانه ما را چنان خوش خیال کرده است که گویی همه ی درس های عاشورا را پیاده و همه داغ و دغدغه ها را از دل امام‌حسین (ع) پاک‌کرده است.  غافل و بی خیال از این نکته که آن حضرت  قدرتی را نشانه گرفت که با روشی نامشروع  به چنگ آمده و روزگارِ یک امت را در طول تاریخ سیاه کرده است. ۹۷/۶/۲۵ سید زین العابدین صفوی @zeinoddin43
پایان جنگ با شوک درمانی در باره شیوه پایان دادن به جنگ ایران و عراق راه حل ها و دیدگاه های مختلفی وجود داشت که در نهایت یکی از آن روش ها در آخرین سال جنگ توانست جنگ را به پایان برساند. اینک به هر یک از این دیدگاه ها اشاره می شود: ۱- دیدگاه اول با شعار "جنگ جنگ‌تا پیروزی" در پی پیروزی نظامی در حد نابودی حکومت صدام بود. رزمندگان داوطلب و نیروهای های موسوم به حزب اللهی که از سقوط سلطنت در ایران روحیه گرفته بودند چنین آرزویی را دور از دسترس نمی دانستند. ۲- دیدگاه دوم که از سوی نهضت آزادی و مرحوم بازرگان مطرح‌ می شد شعارِ "جنگ حنگ تا پیروزی" را غیر عملی می دانست و نتیجه عملیِ آن را "جنگ جنگ تا نابودی!" تلقی می کرد. ۳- در سال های میانی جنگ، از درون دیدگاهِ نخست، دیدگاهِ دیگری رویید که واقعگرایی را با آرمانگرایی در هم می آمیخت و مرحوم هاشمی رفسنجانی مدافع و بلکه طراحِ نقشه ای بود که شعارش، "جنگ جنگ تا یک پیروزیِ بزرگ" بود تا بتواند ایران را با دستِ برتر در مذاکرات صلح ظاهر کند. این "یک‌پیروزی" نیز چندان آسان نبود و دشمن بسیار قوی تر از ایران بود و بیشترِ عملیات های برون‌مرزی ما را به شکست تبدیل می کرد..تا اینکه در سال ۶۴ یک پیروزیِ امید آفرین در فاو به دست آمد که می توانست مصداقِ همان (یک پیروزی بزرگ) باشد. ولی این پیروزی, به جایِ پایان دادن به جنگ، امید به پیروزی نهایی را بالا برد و دیدگاه نخست را تقویت کرد.  طرفداران نگاه سوم(یک پیروزی)، می بایست دنبال یک پیروزی بزرگِ دیگری می شدند تا دعوا را با آخرین‌مشت ایران تمام کنند. آنها این بار از پیش اعلام‌کردند که عملیات امسال، آخرین عملیات است و سرنوشت جنگ را رقم خواهد زد بدینوسیله خواستند افکار عمومی را برای پایان جنگ آماده کنند.اگر چه شکست کربلای چهار  این پروژه را کمی تضعیف کرد ولی کربلای پنج پیروزی پر تلفاتی بود که افکار جهانی و داخلی را برای پایان‌جنگ مهیا نمود و حتی شورای امنیت سازمان ملل را نیز وادار به تصویب قطعنامه ۵۹۸ کرد ولی هرگز نتوانست ذهن گروه اول را در داخل ایران برای پایان جنگ آماده کند. ۴- پس از عملیات کربلای پنج، تاکتیکِ هاشمی(به عنوان سردمدار دیدگاه سوم) تغییر و پایان جنگ را با شوک درمانی دنبال کرد. عملیات کم جان والفجر ۱۰ در جبهه شمالی و عقب نشینی های بعد از آن در جنوب، نشان داد که او دیگر حتی دنبال یک پیروزی هم نیست. او در آین مقطع در فراخوان مردمی برای حضور در جنگ نیز چندان جدی عمل نمی کرد. گویی او دیگر نمی خواست با طرح عملیات تهاجمی تلفات دیگری به کشور تحمیل کند. او حتی دنبال کسب "یک پیروزی" هم نشد و شاید بتوان گفت سیاستِ "شوک" را به مرحله اجرا گذاشت. او که شاهد تقویت فزاینده دشمن و تضعیف نیروهای خودی بود، به گونه ای رفتار می کرد که گویی منتظر حملات دشمن و به شکست های پی در پیِ نیروهای خودی است. او می خواست طعمِ واقعیت های جنگ را به گروه اول بچشاند و آنها را برای پذیرش صلح آماده‌ کند. هاشمی در این مقطع در پیِ مدیریتِ شکست ها بود. او دیگر از پیروز شدن کاملاً دست شسته بود و شاید سیاستِ "جنگ جنگ تا یک شکستِ بزرگ" را پیش گرفته بود. شکستی که بتواند ان را کنترل کند! دیدیم که همه مناطقی که ایران در طول شش سال تصرف کرده بود در عرضِ کمتر از سه ماه به دست عراقی ها افتاد و ایران دشت حلبچه را هم داوطلبانه تخلیه کرد. این شوک توانست دیدگاه اول را تا حدودی با واقعیتِ جنگ و قدرتِ حریف آشنا و آنها را برای پذیرش قطعنامه راضی کند. ولی بعد از آن, عراق به پیشروی هایش ادامه داد و شوک بزرگی به موجودیت کشور وارد شد. شاید همین شوک بود که داوطلبانِ بیشتری را به جبهه کشاند و عراقی ها را عقب زد وصدام را به آتش بس متقاعد کرد. ۹۷/۶/۳۱ سید زین العابدین صفوی @zeinoddin43