فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آموزش های پسرا به خودشون کمی خشن هست😫🥴
ولی کار خدا خودشون دوست دارن😅😁
#روز_مرگی
#مهدیار
#علی
#ماشاالله
@zeitoon_clinic
کلینیک خودباوری زیتون 🫒|نوجوان
🧠 ۹۸. به جای علامت های سوال ،چه عددی بذاریم ؟! ۵ = ۱۱ ۸ = ۱۷ ۱۲ = ۲۵ ۱۹ = ۳۹ ۲۳ = ⁉️ ۳۱ = ⁉️ ۴۵ =
۹۸. عدد رو بر خودش جمع می کنیم سپس به علاوه ۱ می کنیم .
۲۳ + ۲۳ + ۱ = ۴۷
۳۱ + ۳۱ +۱ = ۶۳
۴۵ + ۴۵ + ۱ = ۹۱
#معما
#پاسخ
@zeitoon_clinic
زیتونی های عزیز 🍈
اگه میخواید تصمیمات مهم زندگیتون رو از شنبه اجرا کنید، 💪باید خدمتتون بگم که شنبه این هفته اول ماهه و تاریخشم 03/02/01 هست که از این رُندتر نمیشه، دست بکار شید☺️
@zeitoon_clinic
recording-20240419-130407.mp3
487.8K
شـــروع زنـ🫂💝ــدگے
━━━━━━◉─────
↻ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷
#نوایدل
#تولدمبارک
#پادکست
#آغازمعراج
<----------•♡•----------
@zeitoon_clinic
<----------•♡•----------
کلینیک خودباوری زیتون 🫒|نوجوان
شـــروع زنـ🫂💝ــدگے ━━━━━━◉───── ↻ ◁ㅤ ㅤ❚❚ㅤ ㅤ▷ #نوایدل #تولدمبارک #پادکست #آغازم
من غش نکنم با این پادکست و حالم خوب نشه ☺️
چکار دیگه باید انجام بدم☺️
خدا رو شکر شما را دااارم😌
کلینیک خودباوری زیتون 🫒|نوجوان
🔷🔹حل معما یکی از بهترین راههای تقویت قدرت ذهنی و تمرکز است. با حل معما، میتوانید مهارتهای خود را
۹۹. به جای علامت های سوال ، چه عددی بذاریم ؟!
۹ = ۷۲
۸ = ۵۶
۷ = ۴۲
۶ = ۳۰
۵ = ⁉️
۳ = ⁉️
#معما_هدفمند
#پرسش
#زیتون_باهوش
@zeitoon_clinic
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینو ببین تا یه وقت وضوت اشتباه نشه و باطل نشه!
#احکام_به_زبان_ساده
@zeitoon_clinic
کلینیک خودباوری زیتون 🫒|نوجوان
باید خارج از کشور باشی تا بفهمی غرور ملی یعنی چی و به اقتدار کشورت افتخار کنی 😎 صحبت های جالب یک ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این قسمت : مدیریت سیل ! 😬✊
#حاج_علی
#خود_تحقیر_نباشیم
#ما_به_قله_نزدیک_ایم
#زیتون_آگاه
@zeitoon_clinic
کلینیک خودباوری زیتون 🫒|نوجوان
رمان_محمد_مهدی 13 💠 هادی به رئیس بانک گفت: همین الان پیامک اومد که... رئیس پرید توی حرفش و گفت ای
.
#رمان_محمد_مهدی 14
🔰 وقتی وارد خونه شد، همسرش بعد سلام و احوال پرسی فورا سوال کرد چی شد هادی جان؟
ثبت نام کردی برای وام؟
💠 هادی: اره ، اسم نوشتم، قراره تا اخر هفته هم پولش جور بشه و بره حساب یه نفر دیگه
🔰 نرگس خانم از تعجب چشم هاش گرد شده بود و گفت یعنی چی؟
حساب یه نفر دیگه چیه؟
حساب کدوم نفر؟
💠 هادی خندید و گفت : ای بابا ، خانم جان شما که در بند مال دنیا نبودی ، مگه ما ندار هستیم؟ خداروشکر استخدام هستم و درامد خودمون رو هم داریم، این وام نشد یه وام دیگه، خدا بزرگه، تو کار دیگران رو راه بنداز خدا خودش جبران میکنه
به قول معروف : تو نیکی می کن و در دجله انداز / که ایزد در بیابانت دهد باز
🔰 نرگس خانم : نه ، منظورم مال دنیا و این حرفها نیست، خب وام رو به کی دادی و به چه نیتی؟ اون هم تو این شرایط که برای بچه مون باید وسیله می گرفتیم و..
💠 هادی : اتفاقا منم دادم به کسی که میخواد برای بچه خودش وسیله بگیره، اما بچه اون با بچه ما فرق داره ، بچه اون کسی رو جز پدرش نداره و این پدر باید جهزیه دخترش رو تامین کنه
اما بچه ما ، دو تا پدربزرگ و دوتا مادربزرگ داره، اونها قطعا برای خرید وسایل نوه خودشون دست بکار میشن
نترس
دادم به یه پدر شهیدی که دنبال وام بود برای جهزیه دخترش
مطمئن باش خدا جبران میکنه
👈 اون شب نشنیدی که حاج اقا عسکری روایتی رو می خوند که امام معصوم فرمودند
شیعیان ما را هنگام مراقبت از نماز اول وقت و کمک به برادران دینی خود ، آزمایش کنید
حالا منم به یه برادر دینی کمک کردم، مگه بعد شنیدن اون حدیث امام صادق(ع) قول ندادیم هردومون ،
که اول خودمون خادم مولا بشیم و بعدش #محمد_مهدی رو با تربیت مهدوی بزرگ کنیم؟
خب خادم و سرباز امام زمان بودن که فقط به دعای عهد و ندبه خوندن نیست، دست دیگران رو هم باید گرفت ، تو اجتماع هم باید به داد مردم رسید
🔰 نرگس خانم که اولش کمی ناراحت بود، با حرفهای هادی آروم شد، خودش زن بود و عروسی کرده بود و می دونست تهیه جهزیه یک دختر، چقدر مهم تر از سیسمونی نوزاد هست
یه لبخند مهربانانه به آقا هادی زد و گفت پاشو دست و صورتت رو بشور و بیا نهار بخوریم قهرمان من !!!
انشالله این عملت هم قبول باشه که صد در صد هست
💠 اون شب تو مسجد، پدر شهید اومد پیش اقا هادی ، تا خواست حرفی بزنه هادی اشاره کرد یواش پدرجان ، یواش
کسی نباید متوجه این موضوع بشه،
اینجوری همه میان بانک و از من انتظار وام دارن، منم دستم بسته هست و نمی تونم برای همه وام جور کنم
دوست هم ندارم کسی بدونه برای شما کاری کردم ، انشالله تا اخر هفته وام شما جور میشه،
فقط تو نمازها و دعاهات به پسر شهیدت بگو برای ما هم دعا کنه ...
( ادامه دارد ...)
✍️ احسان عبادی
@zeitoon_clinic
کلینیک خودباوری زیتون 🫒|نوجوان
زیتونی های عزیز 🍈 اگه میخواید تصمیمات مهم زندگیتون رو از شنبه اجرا کنید، 💪باید خدمتتون بگم که شنبه
تنها کاری که تو تاریخ امروز یعنی ۰۳/۰۲/۰۱ میتونم انجام بدم:
۱-۲-۳ حالا بیخیال غصه است 😁
در حالی که شما کتابخوان حرفه ای هستید...😍💪
ما اینجا در محضر یک کتاب خور حرفه ای هستیم 🥴💪
#روز_مرگی
#علی
#ماشاالله
@zeitoon_clinic
کلینیک خودباوری زیتون 🫒|نوجوان
🔷🔹حل معما یکی از بهترین راههای تقویت قدرت ذهنی و تمرکز است. با حل معما، میتوانید مهارتهای خود را
۱۰۰. آن چیست چیستان است نزد نمازگزاران است . بدون حرف اول ، محل تردد ماشین هاست بدون حرف آخر ، از القاب امام چهارم است ؟!
#معما_هدفمند
#پرسش
#زیتون_باهوش
@zeitoon_clinic
کلینیک خودباوری زیتون 🫒|نوجوان
. #رمان_محمد_مهدی 14 🔰 وقتی وارد خونه شد، همسرش بعد سلام و احوال پرسی فورا سوال کرد چی شد هادی جا
.
#رمان_محمد_مهدی 15
🔰 چندماه بعد...
🌀 روز نیمه شعبان اون سال فرا رسید. همه غرق در شادی و جشن گرفتن و...
آقا هادی هم از دو جهت خوشحال بود.
هم بخاطر روز تولد حضرت ، هم بخاطر اینکه قراره پسرش در چنین روزی به دنیا بیاد، دل تو دلش نبود
✳️ دلش می خواست تو مراسمات جشن کمک کار اهل مسجد باشه ، چون خانوادش همه تو بیمارستان بودن و خیالش از اونجا راحت بود، اما حاج اقا عسکری بهش اجازه نداد و به هر زحمتی که بود هادی رو راهی بیمارستان کرد
🔰 تو راه بود که بهش خبر دادن بچه به دنیا اومده
یک مرتبه تمام اون سختی ها و توسلاتی که محضر امام زمان (عج) کرده بود به یادش اومد.
تمام گریه ها
تمام نماز ها
تمام زیارت عاشورا ها
و...
یقین کرد که هرکس در این خونه بره، دست خالی بر نمی گرده
❇️ بچه رو که بغل گرفت ، آرامش عجیبی بهش دست داد ، هرچند پدرش دم گوش بچه اذان و اقامه گفته بود، اما هادی دوست داشت خودش هم بگه
رفت یه گوشه خلوت نشست و با گریه و زاری بعد از اذان و اقامه ، چند تا سلام به امام زمان هم در گوش بچه گفت و همونجا به حضرت گفت :
آقاجان، این بچه را نذر تو کردم ، کمکم کن جوری تربیتش کنم تا یکی بشه مثل مالک اشتر برای تو
یکی مثل عمار برای تو
اشک از چهره اش جاری شد، با دستهاش اشک خودشو پاک کرد و خیلی یواش و آروم روی لب های بچه گذاشت تا کام بچه با اشکی که برای امام زمان (عج) ریخته شده باز بشه،
بعد از جیبش تربت اصل کربلا رو که تو سفر سال قبل از یک خادم گرفته بود در آورد و مقدار بسیار کم رو در دهن بچه قرار داد
مستحب هست وقتی بچه به دنیا میاد، کامش با تربت کربلا باز بشه
🌀 رفت سراغ خانمش ، ازش تشکر کرد ، از صبرش، از تحمل سختی ها ، از اینکه این همه سختی رو تو این مدت تحمل کرد تا این بچه صحیح و سالم به دنیا بیاد
از جیب کتش ، یه گردنبند طلا در آورد و هدیه داد به خانمش
روی پلاک گردنبند، اسم هر سه نفر نوشته بود
هادی، نرگس، #محمد_مهدی
✳️ بعد خوب شدن خانم و انجام مراحل بیمارستان ، اومدن خونه
که یک مرتبه دیدن...
( ادامه دارد ...)
✍️ احسان عبادی
@zeitoon_clinic