eitaa logo
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
861 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
635 ویدیو
581 فایل
خوشامدید ♥️اللهم_عجل_الولیک_الفرج♥️ @zekrabab125 داستان و رمان @charkhfalak500 قران‌ومفاتیح‌ ╭━⊰⊱━╮╭━⊰⊱━━╮ من ثروتمندم💰💰💰 @charkhfalak110💰💰 ╰━⊰⊱━╯╰━━⊰⊱━╯ اینجا میلیونر شوید🖕 ❣ با مدیریت #ذکراباد @e_trust_Be_win ایدی مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
📚رُمّانْهای‌بلــندوداستان‌کوتا📚صلواتی‌وآموزنده🌷🌷🌷
📚 رمان شماره : سوم ❤️ 📌 نام رمان 📝 تا پروانگی ✍ نام نویسنده : الهام تیموری
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 📕 ✍طوری از روی صندلی بلند شد که دلم هری ریخت پایین... _این حرفا چه معنی میده ریحانه؟ میگی چی شده یا می خوای به بچه بازیت ادامه بدی!؟ ناراحت شدم از لحن تندش اما بالاخره اومده بودم که بگم. _بچه بازی نیست پسرعمو... قسم نخور اما قول بده که هرچی شنیدی بین خودمون بمونه داشت صبوری می کرد، با کلافگی نشست و گفت: _خیلی خب. هرچند هنوز نمی دونم چه اتفاقی افتاده و قراره چی بشنوم دست روی چشم راستش گذاشتش و ادامه داد: _اما به روی جفت چشمام. رازداری می کنم، بفرمایید جونم به لبم رسید تا گفتم: _من... من نمی تونم با شما... یعنی زنعمو خواستگاری... خب... زنعمو زنگ زده برای خواستگاری ولی من... من نمی تونم یعنی ما نمی تونیم باهم ازدواج کنیم! سرخ و سفید و کبود شدم و شد. معلوم بود که خجالت کشیده! منم وقیح نبودم ولی خب. _آخی، الهی بمیرم براتون. طاها چی گفت؟ _طاها متعجب بود دو سه دقیقه سکوت کرد و بعد پرسید:" یعنی شما با من مشکل داری؟" خندم گرفته بود از تصور اشتباهش! _یا علاقه نداری که ... نیشخند زدم و سرم رو انداختم پایین. دستام توی هم گره شده بود و انگار زمین و زمان بهم دهن کجی می کرد، صدام می لرزید وقتی گفتم: _بحث این چیزا نیست پسرعمو! مشکل از منه... _یعنی چی؟ چه مشکلی؟ _گفتنی نیست اما ازتون می خوام تو مراسم خواستگاری اونی که مخالفت می کنه شما باشین نه من! باور کن ترانه، هر ثانیه که می گذشت چشماش بیشتر گرد و دهنش بازتر می شد. بنده خدا هنوزم دلم برای حال اون روزش می سوزه! _پای کسی دیگه در میونه؟ _نه! انقدر محکم نه رو داد زدم که خودم ترسیدم. _با دلیل قانعم کن ریحانه دوباره گوشه ی چادر مشکیم تو مشتم مچاله می شد. صورتم می سوخت و تنم یخ کرده بود، از شرم هزار بار مردم و زنده شدم و بالاخره قانعش کردم! _من... بچه دار نمیشم... هیچ وقت! و زدم زیر گریه. نمی دونم چقدر گذشت، چند دقیقه و چند ثانیه اما فقط صدای هق هق خودمو می شنیدم. سکوت سنگینش نشون می داد که چه بدحاله. دوست داشتم یه چیزی بگه، مسخرست اما حتی توقع دلداری هم داشتم ازش... هنوز دستم روی صورتم بود و دل دل می کردم برای اینکه بدونم خب حالا چی میشه؟! که تمام فرضیه هام ریخت بهم وقتی صدای باز شنیدن در رو شنیدم. فکر کردم زده بیرون! اما با "یاالله" گفتن عمو انگار برق سه فاز بهم وصل کردن! ⇦نویسنده:الهام تیموری ⏪ .... 🌺 ﷽🌺﷽ 🌺﷽🌺﷽🌺﷽ ﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽ 🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽🌺﷽ 📚 این کانال به دنبال طلایی کردن زندگی شما براساس قرآن و عترت، می باشد ✍داستان و رمان مذهبی ،آموزنده👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3917348874Ce0b1d80042 ✍آرشیوقران‌ومفاتیح‌الجنان👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2579628042C1d6e2ab9ee ✍ مــطــالب صــلواتی👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/365035524Cae91b421db 🔴کپی با ذکر صلوات🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیدوارم در این شب زیبای زمستانی پروانه آرزوهایتان بر زیباترین گلهای اجابت بنشیند... شبتون آروم در پناه خدا ❄️❄️☃❄️❄️☃❄️❄️ .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 💖 🔰 #کاملترین_دعا 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی
🔴 برای‌ خواندن‌ اولین داستان بلند بنام ↘️ رمان ( ) کلیک کنید 👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/13374 . 🔴 برای خواندن دومین داستان بلند بنام ↘️ رمان ( ) کلیک کنید👇👇🔴 https://eitaa.com/zekrabab125/15243
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#کتاب هیچ چیزی جای کتاب را پر نمی کند... .•°°•.💞.•°°•. 💛 💚 `•.¸ ༄༅ #اللهم_عجل_الولیک_الفرج 💖 🔰 #کاملترین_دعا 🔰 °•.¸¸.•🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📚 کپی مطالب باذکر صلوات 📚 @zekrabab125 داستان و رمان،آموزنده @charkhfalak500 آرشیوقران‌ومفاتیح‌ @charkhfalak110 مطالب صلواتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا