📚رُمّانْهایبلــندوداستانکوتا📚صلواتیوآموزنده🌷🌷🌷
#بی_پر_پروانه_شو #قسمت115 زندگی من هیچوقت هیچ جای جالب و در خور توجهی نداشت ... سر تاپاش پر بود از
#بی_پر_پروانه_شو
#قسمت116
دیگه عصبی شده بود اینو از دست مشت شدشو صدای بلندش میشد فهمید
-پس واسه چی اومدی اینجا داری مخ منو کار میگیری گم شو برو هر قبرستونی که میخوا ی خلوت کن ...
زور میزدم تا از پشت پرده اشکام واضح ببینمش ...
-باشه ... میرم ولی قبلش جواب چراهاتو میدم و میرم .... جوابشونو میدم تا شک نکنی
به حسم تا بدونی من برعکس تو باور داشتم احساستو ...
خیره نگام یه گیجی تو چشماش موج میزدو موهای کوتاه شبیه بچه های تخس اخمالویی
کرده بود که هر لحظه منتظر دعوا بود ...
کیفمو باز کردم و قرصای "البیتگراویر"و" تنوفوویر " رو در آوردم و گرفتم جلوش
-میدونی اینا چین ؟
دارو هارو از دستم گرفت و دقیق نگاش کرد... میدونستم ممکن نیست بشناسه ....
-درمان قطعی نداره ... اینا فقط برای جلو گیری از عفونت خوبه ....
گیج تر نگام کرد
-راهای انتقالش متفاوته .... رابطه جنسی .... جنین از مادر ... نوزاد از مادر .... وسایل آلوده و ..... و خون آلوده ....
بهت گفته بودم پایدار آدم نیست ..... یه حیونه .. یه حیونی که با صدتا نازو نوازش و حتی تهدیدم رام نمیشه .... قبلنا ازش میترسیدم ولی الان فقط نمی ترسم .... شده کابوسم ..
. شده کابوسی که شب و روز برام نذاشته .....
ترس ازش تو قطره به قطره خونم جریان داره و میچرخه تو وجودم ....
هربار این قرصارو میخورم حسش میکنم تو تنم .... حس اینکه من آلودم .... من .... من
یه بیماری ایدزیم ..
سامان
هر کلمه ای که میگفت جریان خون توی سرم شدید تر میشد ... نمیخواستم حتی حدسی
بزنم راجبش .....
با کلمه ی آخری که از دهنش در اومد زانوهام شل شدو دستمو انداختم روی نرده های
کنارم تا نیافتم ....
نگام میچرخید بین اشک روون چشماش و لباش ...حس میکردم جونی cونده تو تنم ....
ذهنم پر بود از خالی ... نمیتونستم تمرکز کنم ...
-در..دروغ میگی ...
لبخند تلخی زد ....
-اونیکه دروغه توهم توئه نه حرف من ...
حرفش بد جوری نیش داشت.... درد حرفش پیچید تو تنم...
از کنارم رد شد .... قفل خورده بود سر زبونم .... ایدز و اسمش شده بود یه قفل روی دهنم ....
نتونستم مانعش بشم نره ....
نتونستم دستمو ببرم جلو و دستشو بگیرم .....
فقط سر خوردم رو رمین و خیره موندم به راینی که داشت طوفانی میشد ... عین وجود
من ....
-اگه کنارت نمیذاشتم یه روز کنار میکشیدی .... پس تمومش کردم ...حالا تمومه ..دیگه لبا
س مشکی حسمو تن قلبم میکنم
گفت و رد شد از کنارم .... گفت و رفت و من موندم و من ..
مسیرسبز راه پولدار شدن
🌲 @Be_win مسیرسبز ☞☜ ایــتا
🌲 @Be_win_3 مسیرسبز ☞☜ تلگرام
اینجا زندگیتو متحول کن 👆 نگی نکفتی