Mohjat.NetRamazan 1403 Hadadian [Mohjat_Net] (5).mp3
زمان:
حجم:
2.62M
#امام_حسین
#حضرت_رقیه
#محمد_حسین_حدادیان
یعنی الآن کی جای من تو حرمت نشسته
کی اومده پایین پات بغض دلش شکسته
یعنی الآن کی جای من روبروی ضریحه
اونکه سلام میده به تو چقدر به من شبیه
قرارمون شبای بی قراری
پای ضریح روضه و گریه زاری
تو حرمت عکسای یادگاری
دلمو حق بدید هوای دم غروب کنه
فقط یه زیارت حرم میتونه حالمو خوب کنه
حسین حسین حسین حسین
****
محول الحال منی حال منو عوض کن
مقلب القلوب من سال منو عوض کن
سال جدیدمو آقا پره زیارتش کن
نوکرِ رو سیاهتو کربلا دعوتش کن
این ساعتا قلبمه بی قرارت
تحویل سال نشد باشم کنارت
خوش به حال زائرای مزارت
دلمو حق بدید هوای دم غروب کنه
فقط یه زیارت حرم میتونه حالمو خوب کنه
حسین حسین حسین حسین
****
یعنی الآن کی جای من کنارته عزیزم
پاشو بیا خرابه رو برات بهم میریزم
یعنی الآن کی سرتو تو بغلش گرفته
پاشو بیا دخترکت خیلی دلش گرفته
قرارمون یه گوشه ی خرابه
زودتر بیا حال دلم خرابه
دختر تو رو پای کی بخوابه
دلمو حق بدید برا بابام بهونه کنه
کاشکی عمه موی سوختمو تا نیومده شونه کنه
حسین حسین حسین حسین
#ماه_رمضان 1403
.
.
#شب_سوم_محرم
شعر روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
تو با سر آمدی پس پیکرت کو؟
عزیز مادرم بال و پرت کو؟
عجب رویی، عجب چشمی، چه مویی
پدر، عمامه ی پیغمبرت کو؟
تو رفتی، رفت معجرها به غارت
نپرس از من عزیزم معجرت کو؟
چرا تنهایی ای بابای زخمی
علیِ اکبرت کو اصغرت کو؟
عمو من را به روی دوش می برد
بگو پس شانه ی آب آورت کو؟
گمانم چون برایم مو نمانده
حیا کردی نگفتی گلْ سرت کو
نمی بینم شبیه قبل اصلا
پدر جان خواهر غم پرورت کو؟
پدر جان موی من در خیمه ها سوخت
تو بابا جان بگو موی سرت کو؟
شنیدم غارتت کردند بابا
عزیز فاطمه انگشترت کو؟
تو که از صورتت چیزی نمانده
پدر جان زخم های حنجرت کو؟
شنیدم یک نفر خنجر کشیده
به جای بوسه های مادرت... کو؟
#وحید_محمدی ✍
#حضرت_رقیه
#سوم_محرم
.
.
#شب_سوم_محرم
شعر روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
با اینکه بی بال و پری داری میایی
در خواب دیدم، بهتری، داری میایی
با چند تایی روسری داری میایی
دور سرت، آخر سری داری میایی
با گریه ام آخر تو را آوردم اینجا
از بین آن تشت طلا آوردم اینجا
از حال و روز من خبر داری، نداری
از من خبر در این سفر داری، نداری
اصلا خبر از این جگر داری، نداری
اصلا ببینم موی سر داری، نداری
هر چند مثل تو سرم آتش گرفته
اما تنور خانه خولی نرفته
دلشوره دارم، رنگ و رویم را ببینی
وضع لبان ذکر گویم را ببینی
این آهن دور گلویم را ببینی
می ترسم این اوضاع مویم را ببینی
موی مرا خار مغیلان شانه کردند
شمر و سنان بین بیابان شانه کردند
اصلا گمان کن دخترت قامت کمان نیست
اصلا گمان کن عمه جانم نیمه جان نیست
اصلا درون قافله شمر و سنان نیست
انگشترت در دست های ساربان نیست
اصلا گمان کن دخترت تنها نبوده
اصلا گمان کن حرمله با ما نبوده
این داغ بی بال و پری گفتن ندارد
این لحظه های آخری گفتن ندارد
این ماجرای روسری گفتن ندارد
این غصه بی معجری گفتن ندارد
اصلا بگو دختر لباس نو به تن داشت
من هم گمان کردم پدر جانم کفن داشت
این روزها من از در و دیوار خوردم
در کوچه خوردم، آه، در بازار خوردم
از بام ها سنگ از سر آزار خوردم
سیلی ز دست زجر بد کردار خوردم
این زجر یک ذره مروت هم ندارد
می خواست عمدا اشک من را دربیارد
یک جای سالم در تمام صورتت نیست
بابا بگو این لخته ها روی لبت چیست
خون از لبان خشک تو بدجور جاریست
ابرو و چشمان و لب و رگ هات خونیست
اصلا چگونه باید این سر را ببوسم
باید دوباره زیر حنجر را ببوسم
#وحید_محمدی ✍
#حضرت_رقیه (س)
#سوم_محرم
.
.
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم_محرم
باید بگویم از غم خود مو به مو عمو
با مو عدو کشید مرا کو به کو عمو
با قصد قربتِ به کدامین خدا چنین
ما را زدند لشکریان با وضو عمو؟
زجر آن شبی که گم شده بودم میان دشت
آنقدر داد زد سرِ من که نگو عمو!
وقتی بدو بدو پیام افتاده بود زجر
هی داد میزدم که کجایی عمو عمو
گفتم به خود میایی و دعواش میکنی
اصلا چهشد نیامدی آخر؟ بگو عمو
جز رنگهای تیرهی نیلی و رنگ دود
رنگی دگر نمانده برایم به رو عمو
با احتیاط و کند دگر راه میروم
این چشمهای تر که ندارند سو عمو
هق هق مزاحم کلماتم شده ببخش
پایان نمیپذیرد اگر گفتگو عمو
یک شب مرا پدر ببرد با خودِ خودش
حالا که هست نقطهی ختم و شروعم او
#حسن_معارف_وند ✍
.
.
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل
🔹شب قدر من🔹
امشب که با تو انس به ویران گرفتهام
ویرانه را به جای گلستان گرفتهام
امشب شب مبارک قدر است و من تو را
بر روی دست خویش چو قرآن گرفتهام
پاداش تشنهکامی و اجر گرسنگی
گل بوسهایست کز لب عطشان گرفتهام
از بس که پا برهنه به صحرا دویدهام
یک باغ گل ز خار مغیلان گرفتهام...
بر داغدیده شاخۀ گل هدیه میبرند
من جای گل، سرِ تو به دامان گرفتهام...
#غلامرضا_سازگار ✍
.
.
#شب_سوم_محرم
تکامل دلِ زار من از کمال گذشت
سه سال طفل تو بودن هزار سال گذشت
محال بود که آن خارها مرا نکشند
ولی به شوق تو جان من از محال گذشت
پس از تو آب نخوردم به اصغر تو قسم
لبم به یاد تو از جرعهی زلال گذشت
لبت به چوب حراج از بها نمیافتد
لبم خرید و پسندید و بیسؤال گذشت
دهان تنگ تو اینقدرها محیط نداشت
جمالت از اثر سنگ، از جلال گذشت
به غارت حرم تو عروسکم گم شد
پس از تو بازی من بین قیل و قال گذشت
گدای قرص مَهام قرص نان نمیخواهم
دلم به عشق هِلال تو از حلال گذشت
مرا همیشه دم خواب بوسه میدادی
تو وام دار منی، وعده رفت و مال گذشت
چو رنگ صورت خود میپرم به اوج فلک
و بال زخمی من امشب از وبال گذشت
#محمد_سهرابی ✍
#حضرت_رقیه
.
.
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#شب_سوم_محرم
باید بگویم از غم خود مو به مو عمو
با مو عدو کشید مرا کو به کو عمو
با قصد قربتِ به کدامین خدا چنین
ما را زدند لشکریان با وضو عمو؟
زجر آن شبی که گم شده بودم میان دشت
آنقدر داد زد سرِ من که نگو عمو!
وقتی بدو بدو پیام افتاده بود زجر
هی داد میزدم که کجایی عمو عمو
گفتم به خود میایی و دعواش میکنی
اصلا چهشد نیامدی آخر؟ بگو عمو
جز رنگهای تیرهی نیلی و رنگ دود
رنگی دگر نمانده برایم به رو عمو
با احتیاط و کند دگر راه میروم
این چشمهای تر که ندارند سو عمو
هق هق مزاحم کلماتم شده ببخش
پایان نمیپذیرد اگر گفتگو عمو
یک شب مرا پدر ببرد با خودِ خودش
حالا که هست نقطهی ختم و شروعم او
#حسن_معارف_وند ✍
.
.
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
#غزل
🔹شب قدر من🔹
امشب که با تو انس به ویران گرفتهام
ویرانه را به جای گلستان گرفتهام
امشب شب مبارک قدر است و من تو را
بر روی دست خویش چو قرآن گرفتهام
پاداش تشنهکامی و اجر گرسنگی
گل بوسهایست کز لب عطشان گرفتهام
از بس که پا برهنه به صحرا دویدهام
یک باغ گل ز خار مغیلان گرفتهام...
بر داغدیده شاخۀ گل هدیه میبرند
من جای گل، سرِ تو به دامان گرفتهام...
#غلامرضا_سازگار ✍
.
.
#شب_سوم_محرم
تکامل دلِ زار من از کمال گذشت
سه سال طفل تو بودن هزار سال گذشت
محال بود که آن خارها مرا نکشند
ولی به شوق تو جان من از محال گذشت
پس از تو آب نخوردم به اصغر تو قسم
لبم به یاد تو از جرعهی زلال گذشت
لبت به چوب حراج از بها نمیافتد
لبم خرید و پسندید و بیسؤال گذشت
دهان تنگ تو اینقدرها محیط نداشت
جمالت از اثر سنگ، از جلال گذشت
به غارت حرم تو عروسکم گم شد
پس از تو بازی من بین قیل و قال گذشت
گدای قرص مَهام قرص نان نمیخواهم
دلم به عشق هِلال تو از حلال گذشت
مرا همیشه دم خواب بوسه میدادی
تو وام دار منی، وعده رفت و مال گذشت
چو رنگ صورت خود میپرم به اوج فلک
و بال زخمی من امشب از وبال گذشت
#محمد_سهرابی ✍
#حضرت_رقیه
.