.
#سرود_امام_رضا علیه السلام
#سبک_اومد_از_راه صاحب گنبد خضرای مدینه
سبک بازدوباره
ای رضا جان
قبله گاه قلب من صحن و سراته
سائل گوشه ء ایوون طلاته
همه زندگی ما نذر نگاته
خاک زیر پاته
مثل یه کبوتر این دل عاشقم پرزده دور گنبد
جاداره بخونیم مانمازمون امشبی رو به مشهد
توسلطان و ماریزه خوارتیم
خاک پای ایل و تبارتیم
حس میکنیم امشب کنارتیم
یا مولا یاثامن الحجج
مثل آهو
من شدم شکار چشمای سیاهت
زیرو رو میشم بایک نیمه نگاهت
میشینم مثل گدا میون راهت
مست روی ماهت
سقا خونهء تو شب به شب پر میشه از می ناب کوثر
صحن اسمال طلا داره رنگ و بوی ایوون صحن حیدر
بادست تو از غم رهامیشم
هراربعین حاجت روا میشم
چون زائر کرببلا میشم
یامولانا یا ثامن الحجج
خونت آباد
فدای سحرهای صحن گوهرشاد
قربون دخیلای پنجره فولاد
خداروزی مارو به دست تو داد
شدم زغم آزاد
ازهمون کودکی من شدم عاشق و نوکر خونه زادت
بهترین قسم مستجابم شده اسم ناز جوادت
به جوادت قسم دوست دارم
من غیراز تو سلطانی ندارم
برعشق تو عمری گرفتارم
یامولانا یاثامن الحجج
#قاسم_نعمتی ✍
#میلاد_امام_رضا
مشابه سبک زیر خوانده میشود
👇
#اربعین
من اگر اینجا رسیدم میهمان زینبم
تا ابد مدیون لطف بیکران زینبنم
واجب التعظیم باشد دختر شیر خدا
مثل خیل انبیا از خادمان زینبم
ناله صوت الحزین او به گوش من رسید
با حسین جان گفتن خود همزبان زینبم
راه را با اشک چشمم آب و جارو میکنم
دست بر سینه غلام آستان زینبم
روز محشر در کنار حاج قاسم ها بگو
خاک پایش نه غلام دوستان زینبم
ذوالفقار خطبه هایش بوی حیدر میدهد
واله و سرگشته از فن بیان زینبم
در طواف محمل خود هیجده خورشید داشت
در چهل منزل به فکر آسمان زینبم
راه را واکن ابوفاضل که زینب آمده
روضه خوان شوکت و قد کمان زینبم
حضرت پرده نشین برگشته از بزم شراب
این چهل منزل فقط در فکر جان زینبم
درمیان دختران جای رقیه خالی است
در عزای روضه خوانِ کاروان زینبم
#قاسم_نعمتی
#اربعین
مثنوی اربعین(دشتی)
کربلا تعظیم کن ، پیرِ قبیله می رسد
کوچه وا کن با ادب ، دارد عقیله می رسد
کیست این خانم علمدارِ سپاهِ اربعین
شاه بانو، دخترِ آقا امیرالمومنین
شرم دارد از تماشایِ جمالش آفتاب
شد یکی از گریه کن هایِ کلاسِ او رباب
هرنفس هر محملی یک منبرِ روضه شده
پینه های دستِ زینب ،آخرِ روضه شده
گریه آزاد است هرمنزل چه شوروحالی است
روضه خوانها دورِ هم ،جایِ رقیه خالی است
زینبِ امروز ، با روزِ دهم، ... تغییر کرد
این چهل روزِاسارت، عمه جان راپیر کرد
بارها وبارها رأسِ بریده گریه کرد
بر گرفتاریِ این ، قامت خمیده گریه کرد
سنگ هایِ بی ادب سنگِ صبورش را شکست
چشمهایِ کوچه بازاری، غرورش راشکست
چشمهایِ کوچه بازاری جسارت می کند
هرچه می بینند با لبخند قیمت می کند!!!!
هرکس و ناکس کنارِ ناقه، پایش واشده
بابنیِ الزّهرا شبیهِ خارجی ها تا شده
بچه ها را، با کمربندِ زِرِه ،می زد سنان
گیسوانت را به یک شاخه گِرِه می زد سنان
نیزه دارت از سرِ شب تا طلوعِ صبح ،مست
روی صندوقهای حملِ سر، حرامی می نشست
بسکه شد نیزه به نیزه حنجرت پاشیده شد
در میانِ پنجه ها مویت بهم تابیده شد
بدترین جایِ سفر شد مجلسِ ابن زیاد
تا که دادِ او درآید پا به روی سر نهاد
هرکجا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد
بی صدا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد
کوچه ها ام المصائب صبرکرد و صبرکرد
شام را ام المصائب صبر کرد و صبرکرد
حضرت پرده نشین را عاشقی ، آواره کرد
مثلِ مادر چادرش را تازیانه پاره کرد
برسیاهی های چادر جای پا افتاده است
از فشار گریه دیگر از صدا افتاده است
درد ِ غیرت بر دل ِ هفت آسمان افتاده است
نام زینب بر زبان ِ این و آن افتاده است
چادری که روی آن روح الامین حساس بود
با وقار فاطمی اش ، کعبهٔ عباس بود
بر سر بازار زیر پای ِ مردم گیر کرد
کوچه های شام اهل بیت را تحقیر کرد
باید از این روضه صدها بار مُردُ زنده شد
با چه دستی روز غارت گوشواره کنده شد
#قاسم_نعمتی