پیچک پشت پنجره
بوی دلتنگی میدهد، بوی تنهایی، بوی خاطرات خاک خوردهٔ گوشهی ذهن، جمعه را میگویم.
غروب جمعه، دلتنگی اوج میگیرد، شاید اگر دلتنگی ابر بود، بالای سر شهر میآمد و آن لحظه میبارید، اگر دیوار بود، ترک برمیداشت، اگر دریا بود، جزر و مدش وحشت ایجاد میکرد، اصلا سونامی میشد؛ اگر آب بود، سیلاب میشد.
پیچک دلتنگی تا نفسهایمان قد میکشد و از پشت پنجرهٔ دل ما را نظاره میکند، اما انگار قرار نیست دلتنگیها تمام شود، قرار است این حجم دلتنگی، ما را قویتر کند.
باید دلتنگیها را به دست نسیم سپرد، زنگار آن را با باران شست و شاهد سرسبزیاش بود، باید دستی از مهر بر سر و رویش کشید و در قالب واژه ریخت و از حجم آن کاست و به نبض زندگی بازگشت.
باز کن پنجره را، گوش کن ترنم باران را...
✍️نجمه صالحی
#جوال_ذهن
#نجمه_صالحی
#جمعه
#دل_تنگی
#کتاب
#شعر
http://salehi60.blogfa.com/
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60