محفل حامدان
دیدارها هم جنس دارند، جنسی از مخمل، تور، حریر، کتان، چرم و...! کافیاست دستی روی پارچهاش بکشی! مخمل حال دل را لطیف میکند، تور، صافی و زلالی دیدار، حریر، بی آلایشی و رو راستی را به یادت میآورد، با کتان و چرم، مقاومت و ایستادگی میآموزی!
امروز دیدارها برایم جنس دیگری داشت، زلال زلال، روشن روشن، صاف صاف، همه در کنار هم، با یک هدف، با یک دغدغه، برای یکی شدن، برای پیمودن راهی طولانی و روشن!
راهی طولانی در پیش است، یادشبه خیر، دانههای شفاف و شیشهای تسبیح مادربزرگ! دانهها را با ظرافت کنار هم به نخ کرد و تا آخر عمر با آن حمد خدا گفت!
اینجا همه چون دانه تسبیح گردآمده بودند تا حمد کنند داشتههایشان را، آری قدم زدن در این جاده حمد است! حمد نعمت قلم، حمد نعمت فکر، حمد نعمت فهم، حمد نعمت بندگی و رشد!
اینجا محفل حامدان بود!
✍️نجمه صالحی
#به_وقت_محفل
#ستاره
#مدادالفضلا
#تحریریه_بانوامین
#فاطمیه
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
ثانیهها
ثانیهها بیرحمند!
به وقت تنهایی جان میگیرند تا بگذرند!
به وقت انتظار میکشند آدم را!
✍️نجمه صالحی
#به_وقت_دلتنگی
#ستاره
#فاطمیه
#هایکو_نویسی
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
#هفته_پژوهش
خبرگزاری شبستان، رسانه حوزه دین، فرهنگ و اندیشه - نجمه صالحی:عرصه پژوهش، عرصه جهاد است / هنوز با نقطه ایدهآل در پژوهشهای دینی فاصله داریم. ادامه مصاحبه در لینک👇👇
http://shabestan.ir/TextVersionDetail/1004464
پ.ن: آغاز هفته پژوهش تهنیت!🍃🍂 سال ۹۹ مصاحبهای به مناسبت هفته پژوهش، انجام شد که به نظرم هنوز هم خواندنش خالی از لطف نیست!
✍️نجمه صالحی
#پژوهش
#فاطمیه
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
#زیارت
چشمانم را میبندم
دلم هوایی شده
صدا در گوشم میپیچد
صدا نزدیک است
نقارهخانه صبحگاه انگار دارد میزند
خنکی اول صبح به صورتم میخورد
صورتم بارانی است
نگاهم به گنبدش افتاده
در صحن گوهرشاد، روبهرویشایستادهام
به دیوار تکیه میدهم
مثل همیشه فقط دوست دارم ساعتها نگاهش کنم
دلم هوایی شده
دلتنگم
باران
باران میخواهم
✍️نجمه صالحی
#امام_رضا
#فاطمیه
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
🌃 شب
شب شد
اخم ستاره باز
ماه در وسط آسمان
پرنده در لانه
درختان خوابند ایستاده
جیرجیرکها آوازخوانی میکنند کنج باغچه
صدای آب میآید از جوی کنار خانه
صدای ماشینها کم
سردی هوا زیاد
دخترک به آسمان نگاه میکند
از نفسش بخار بیرون میآید
خندهاش میگیرد
ستاره چشمک میزند بر صورتش
✍️نجمه صالحی
#فاطمیه
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
🔷پیادهروی علمی
به وقت خیزش به سوی علم
کودکان هم اول صبح دست در دست مادران آموزش را لمس میکنند.
✍️نجمه صالحی
#علم_آموزی
#علم
#به_وقت_صبح
#فاطمیه
۴۰۱/۰۹/۲۷
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
🌼دوستان واقعی ایران با طعم قند پارسی
جمعه پیام داد که: «کجا هستید و کی میتونم ببینمتون؟» ساعت حضورم را برایش نوشتم، تشکر کرد و خداحافظی.
امروز آمد، به آغوش کشید مرا، شکلاتی همراه یک یادداشتکوتاه برایم آورده بود.
شیرینترین شیرینی دنیا!
با فارسی نیمبند و خط چشمنوازش، جملاتی روی آن شکلاتِ شیری با پوسته صورتی رنگ، نوشته بود که عمق احساسش را نشان میداد.
با خجالت و حیا، فارسی صحبت میکرد؛ از کشور اندونزی است و باانگیزه و درسخوان و پر تلاش، دوستش داشتم. اما الان خاطرهاش را بیشتر در ذهنم تثبیت کرد!
آخر یادداشتش نوشته بود، «خسته نباشید استاد!» اصلا مگر با وجود دخترانی چون او خستگی میماند؟!
✍️نجمه صالحی
#خاطره
#فاطمیه
#خاطرات_تدریس
#طلاب_غیر_ایرانی
#خاطرات_بنت_الهدی
#یکشنبه_به_وقت_ظهر
۴۰۱/۰۹/۲۷
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
محتاج یک واژه
چند دقیقهای بود از سروصدایش خبری نبود، در دلم آشوبی به پا شد. دنبالش گشتم، گوشه مبل کِز کرده بود و به کمد نگاه میکرد. سکوتش را دوست نداشتم، از اینکه همبازیاش عروسکش را شکسته، ناراحت بود. از بچگیاش همینطور بود؛ هر وقت خیلی ناراحت میشد، بهجای گریهوزاری و بیتابی، حرف نمیزد.
سکوتش را دوست نداشتم. آن وقتها نوشتن را هم نمیدانست که بگویم بنویس تا واژهها حجم غمت را کم کنند، بگویم بنویس تا کلمات مرهمی بر دلت شوند. بنویس تا کلمات بسازد تو را از نو. دلم میخواست با من حرف بزند، حتی شده یک کلمه! حس میکردم باید صحبت کند تا دلگیریاش رفع یا حداقل کم شود.
گاهی صحبت کردن، بار غم دل را کاهش میدهد، گاهی گوش شنوا حجم کوه اندوه را سبک میکند، اما اگر گوش شنوایی نباشد چه؟! اگر نخواهند علت اندوه را بشنوند چه؟!
قرنها پیش، دختری داغدار فراق پدر، ناراحت از جوری عظیم، مجبور بود بهتر است بنویسیم مجبورش کردند از خانهاش بیرون رود تا گوش همسایهها صدای ناراحتی او را نشنود، تا کسی متوجه اصل غم او نشود!
روزها با دو پسرش از خانه بیرون میرفت، در فاصلهای دور، خیمه عزای پدر بر پا میکرد. غروب که میشد همسرش او را به خانه بازمیگرداند. پس از گذشت بیست و هفت روز از رحلت پدرش، بر اثر شدت بیماری دیگر حتی نتوانست به آنجا برود تا بگرید تا حجم غمش کم شود تا ....*
شاید اگر به علت این ناراحتی او فکر میکردند، اگر صدای او را میشنیدند، ظلمی پذیرفته نمیشد. شاید واژهها حجم غم او را سبک میکردند و باعث آشکارتر شدن ستم بزرگ میشدند اما نگذاشتند، اما نشد که بشود و جبر جبرانناپذیر محقق شد!
به راستی اگر صحبت میکرد بیشتر از چه میگفت و با که؟ کدام گوش لیاقت شنیدن غمهای او را داشت؟ او از کدامین غم میخواست سخن بگوید؟! فراق پدرش، شکستن دست و پهلو، از دست دادن فرزند، جسارت به فرزندان و همسرش، غصب اموالش، یا غم بییاوری امام زمانش؟!
مصائبی که خود گفت:« اگر بر روزها فرود میآمدند، شب میشدند...« صِرنَ لَیالیاً.»* کار به جایی رسید که در دعای خود به درگاه پروردگار، این جمله را گفت: «اللهم عجل وفاتی سریعا»*.
گاهی چهقدر محتاج شنیدن یک جمله، یک عبارت، حتی یک واژه میشویم! آن روز هم فرزندان او محتاج شنیدن صدای مادر بودند، حتی شده یک کلمه! حتی شده یک آه!
پایین پای مادر حلقه زده بودند. اولین گل باغ زندگیاش با بغض میگفت: «یَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي...» پیکر مقدّس او را حرکت میداد و میفرمود: «مادر جان! قبل از اینکه روح از بدن من مفارقت کند با من تکلم کن!»
برادرش میگفت:«يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ»« مادر جان! من پسر تو حسینم. قبل از اینکه هلاک شوم و بمیرم با من صحبت کن!»*
آن روز مادر نتوانست سخن بگوید، نشد که درخواست پسرانش را اجابت کند اما یک روز دیگر، در صحرایی داغ و نفسگیر، شاید حوالی غروب، صدای مادر میآمد: «بُنَیّ...»
🥀وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ*🥀
*بحارالانوار، علامه مجلسی ، ج ۴۳، ص ۱۷۷ـ ۱۷۸؛ مقتل مقرّم ، ص ۹۷.
*مسکن الفؤاد عند فقد الأحبّة و الأولاد،شهید ثانی، زین الدین بن علی، ص ۱۱۲.
*احقاق الحق و ازهاق الباطل، نورالله الحسينی المرعشی للتستری، ج۱۹، ص ۱۶۰.
*بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص ۱۸۶_۱۸۷
*شعرا، آیه ۲۲۷.
✍️نجمه صالحی
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#باز_نشر
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
@zemzemh60
#جملات_زیبا
#انگیزشی
🔆«برای نویسندهشدن نیست که مینویسم. مینویسم تا در سکوت به آن عشق که شبیه به هیچ عشقی نیست دست یابم.»
✍️کریستین بوبن
🔆«نوشتن، تمرین زندگی است.»
✍️مارگریت دوراس
🔆«مینویسم تا به زندگی خودم طرحی بخشیده باشم. تا یک نفر دیگر را جای خودم طراحی کنم. چهرهی دیگری را زیر چهرهی خود، ترسیم کنم.»
✍️آلبا د سسپدس
🔆«بهترین زمان برای فکر کردن به ایدهی نگارش یک کتاب، وقت ظرف شستن است.»
✍️آگاتا کریستی
#نویسندگی
#فاطمیه
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
🏴محتاج یک واژه
✍️نجمه صالحی، مدیر تحریریه مجتهده امین
گاهی چهقدر محتاج شنیدن یک جمله، یک عبارت، حتی یک واژه میشویم! آن روز هم فرزندان او محتاج شنیدن صدای مادر بودند، حتی شده یک کلمه! حتی شده یک آه!
پایین پای مادر حلقه زده بودند. اولین گل باغ زندگیاش با بغض میگفت: «یَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي...» پیکر مقدّس او را حرکت میداد و میفرمود: «مادر جان! قبل از اینکه روح از بدن من مفارقت کند با من تکلم کن!»
برادرش میگفت:«يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ»« مادر جان! من پسر تو حسینم. قبل از اینکه هلاک شوم و بمیرم با من صحبت کن!»*
آن روز مادر نتوانست سخن بگوید، نشد که درخواست پسرانش را اجابت کند اما یک روز دیگر، در صحرایی داغ و نفسگیر، شاید حوالی غروب، صدای مادر میآمد: «بُنَیّ...»
🔗متن کامل در صفحه نویسنده
#فاطمیه
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
♻️بازدید از نمایشگاه مسجد جامعه پرداز
روز سه شنبه با جمعی از دوستان نویسنده حوزوی برای بازدید از نمایشگاه به مسجد جمکران رفتیم. برای رفتن به جمکران، دوستان با هم هماهنگ شدند و از یک مکان راه افتادند تا از هزینه سفر کاسته شود و مهربانی بیشتر.
این بخش اول مهربانی بود، حین بازدید از نمایشگاه رابطههای عاطفی شکل گرفت و دوستان با هم گرم گرفتند و بیشتر رفیق شدند.
اما این دوستی در خود نمایشگاه تمام نشد، بانوان تحریریه برای بازگشت به منزل باز هم هماهنگ شدند و این محفل جمکرانی به محفل ماشینی هم تبدیل شد. امواج رفاقت و همدلی بین آنها حس میشد.
بعد از هیأت بانوان تاریخ پژوه، این دومین بار بود گوشهای از جامعه مهدوی برایم به تصویر در آمد.
🍃الحمدلله علی کل حال🍃
✍️نجمه صالحی
#فاطمیه
#جمکران
#مسجد_جامعه_پرداز
#هیأت
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
🍃گردنآویز دلتنگی
کمی بیشتر فکر کن! مشکل از او نیست
ایراد از دلِ توست که وقت و بیوقت، گاه و بیگاه، با بهانه و بیبهانه میگیرد!
اما انگار هر بار دلت میخواهد گردنآویز دلتنگی را گردن وقتی خااص بیندازی!
گاه این گردن آویز را به گردن غروب میآویزی، گاه نیمه شب، گاه پاییز و گاه روزهای طولانی زمستان و بیشتر از همه گردن این روز مهربان، جمعه!!
اما جمعه مهربانتر از این حرفهاست کهبه دل بگیرد! او ته تغاری هفته است، مثل تهتغاری خانوادهها، تجربهاش زیاد است، عاقلتر از این حرفهاست!
جمعه با مهربانی کنارت مینشیند، مشتی آسودگی خیال کفدستت میریزد و دغدغههایت را فورا میخرد!
جمعه از خانوادهای اصیل است، استوار بودن را به تو میآموزد، امیدی بر جانت تزریق میکند تا قوی بایستی و منتظر گشایش باشی!
گشایشی از نوع دلگرمکننده و تمام نشدنی! گشایشی که بیشک گردنآویز دلتنگی را به کناری میاندازد! اندکی صبر سحر نزدیک است...
✍️ نجمه صالحی
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
#جمعه
#امام_زمان
#فاطمیه
#بازنشر
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
تلنگر مادرانه
جلوی ساختمان ایستاده بودند که به آنها ملحق شدم، به غیر از یک نفر که دیروز خیلی کوتاه دیده بودمش، اکثر آنها را نمیشناختم.
به دعوت دوستم آنجا رفته بودم، بعد از سلام و احوالپرسی و دیدن غرفههای در حال آمادهسازی، به داخل موسسه رفتیم. خانمهایی آنجا مشغول فعالیت بودند و هدایایی را برای بازدیدکنندگان آماده میکردند.
بانوانی که در کنار نقش مادری، کنشگر فعال فرهنگی و اجتماعی هم بودند. آمده بودند تا الگوی سوم زن مسلمان را به تصویر بکشند. زنی که باید تاریخ ساز باشد و از الگوی شرق و غرب پرهیز کند.
آمده بودند تا کنار یکدیگر برای روزهای سوگ فقدان مادر سلام الله علیها، محفلی با حضور بانوان و کودکان تشکیل دهند و صمیمانههایی با بانوان بازدیدکننده داشته باشند. آمده بودند کمک کنند تلنگری بخورد و غبار از ناآگاهیها بزدایند و گمشده برخی از زنان، یعنی هویت را برایشان به تصویر کشند.
با وجود مشغلههای فراوانشان، به صورت جهادی کنار یکدیگر قرار گرفته بودند و هر کس گوشهای از کار را گرفته بود. آماده سازی غرفهها کاری مردانه بود که همسرانشان عهدهدار تکمیل آن شده بودند و کارهای ظریف پشتصحنه و تزئینات غرفهها پس از تکمیل کارهای سختافزاری، بهعهده بانوان بود.
ایدههای خوبی داشتند که قرار بود از روز یکشنبه، در ایام سوگواری حضرت زهرا سلام الله علیها، اجرایی شود.
قرار بود مهربانیهای مادری به تصویر کشیده شود و اهدافشان بهطور غیر مستقیم برای بانوان به نمایش در آید.
✍️نجمه صالحی
#فاطمیه
#یافاطمه
#شبهای_مادری
#مدرسه_معصومیه_قم
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
یادداشت💌✍
تلنگر مادرانه جلوی ساختمان ایستاده بودند که به آنها ملحق شدم، به غیر از یک نفر که دیروز خیلی کوتا
دلت را خانه ما کن
مصفا کردنش با ما
#فاطمیه
#یاحضرتفاطمه
#شبهای_مادری
#مدرسه_معصومیه_قم
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
🏴جرعهای روضه
مدتی درد پهلو را تحمل کردی
خسته و غمدیده بودی، داغ عزیز بر دل داشتی اما زود عزم سفر کردی! فرزندانت دلتنگت شدهاند!
رفتنت داغ سنگینی بر دل امیرالمومنین علیهالسلام گذاشت، در دفاع از مظلومیت امام زمانت جانبازی کردی، انقلابی به پا کردی که هنوز که هنوز است پژواک غربت و مظلومیتت در گوش زمان پیچیده است!
🥀جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
گریه ها می کرد تا امت شود بیدار... حیف
از صدای گریه اش امت فقط بی خواب شد🥀
«السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ»
✍️نجمه صالحی
#روضه_حضرت_زهرا
#فاطمیه
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
🥀قال رسول الله صلی الله علیه و آله:إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.🥀
ظاهر ساده و آرامش را چند سال پیش دیده بودم، با آرامش صحبت میکرد و مهربانانه راهنمایی.
امسال در همایش امام حسن عسکری علیه السلام نیز دوباره ایشان را ملاقات کردم، نکاتی در مورد مقالهام در زمان ارائه پنل، یادداشت کردند و چون فرصت نبود با تواضع گفتند بعدا اعلام میکنند. منتظر ماندم تا مراسم و انتخاب مقالات برگزیده و... تمام شود، بعد از اتمام مراسم به سالن نگاه کردم، نبودند. در سالن ورودی دانشگاه دیدمشان و با خواهش خواستم نکات نقد را بگویند با مهربانی گفتند:«ابتدای ارائه سوال برایم مطرح شد که تا آخرش به برخی از آنها پاسخ دادیدو...» هر چند متوجه شدم نکاتی بوده ولی نگفتند، اصرار نکردم تشکر کردم و خداحافظی.
با اینکه چند بار بیشتر ایشان را ندیده بودم اما این ظاهر آرام و ساده ایشان برایم عجیب و احترام آمیز بود.
با وجود علم و آثار زیادشان، بسیار متواضع بودند و این صفت را همهی افرادیکه با ایشان در ارتباط بودند، اعتراف میکنند. یک ضرب المثل قدیمی است که میگویند «درخت هر چه پر بارتر افتادهتر!» مصداق بارزش مرحوم دکتر سید محمود سامانی بود که امشب بار سفر بستند و مسافر بهشت شدند.
آری امشب، شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها، این استاد تاریخ به سفر آخرت کوچ کردند و جامعه تاریخ را به سوگ نشاندند. روحشان غریق رحمت الهی
صفحه یادبود استاد سامانی👇
https://iporse.ir/6221043
#مقاله
#شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
🥀نبیند کسی کاش بیمادری را
چه حال عجیبی چه حس غریبی🥀
پ.ن:تصویر و متن ارسالی از طرف یکی از همراهان خوشذوق کانال
#فاطمیه
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@javal60
.
آه مادر
✍️نجمه صالحی
داغدار فراق پدر بود و ناراحت از جوری عظیم! مجبورش کردند از خانهاش بیرون برود تا گوش همسایهها صدای ناراحتی او را نشنود، تا کسی متوجه اصل غم او نشود! بیرون از خانه، با کودکانش خیمه عزا برپا میکرد. غروب که میشد همسرش او را به خانه بازمیگرداند. پس از گذشت چند روز از رحلت پدرش، بر اثر شدت بیماری دیگر حتی نتوانست به آنجا برود تا بگرید تا حجم غمش کم شود تا ....*
به راستی اگر با کسی صحبت میکرد بیشتر از چه میگفت؟ کدام گوش لیاقت شنیدن غمهای او را داشت؟ او از کدامین غم میخواست سخن بگوید؟! فراق پدرش، شکستن دست و پهلو، از دست دادن فرزند، جسارت به فرزندان و همسرش، غصب اموالش، یا غم بییاوری امام زمانش؟!
مصائبی که خود میگفت:« اگر بر روزها فرود میآمدند، شب میشدند...« صِرنَ لَیالیاً.»* کار را به جایی رساندند که در دعای خود به درگاه پروردگار، گفت: «اللهم عجل وفاتی سریعا»*.
و مادر پر کشید! آن روز فرزندان او محتاج شنیدن صدایش بودند، حتی شده یک کلمه! حتی شده یک آه! پایین پای او حلقه زده بودند. اولین گل باغ زندگیاش با بغض میگفت: «یَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي...» پیکر مقدّس او را حرکت میداد و میفرمود: «مادر جان! قبل از اینکه روح از بدن من مفارقت کند با من تکلم کن!»
برادرش میگفت:«يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ»« مادر جان! من پسر تو حسینم. قبل از اینکه هلاک شوم و بمیرم با من صحبت کن!»*
آن روز مادر نتوانست سخن بگوید، نشد که درخواست پسرانش را اجابت کند اما یک روز دیگر، در صحرایی داغ و نفسگیر، شاید حوالی غروب، صدای مادر میآمد: «بُنَیّ...»
🥀وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ*🥀
*بحارالانوار، علامه مجلسی ، ج ۴۳، ص ۱۷۷ـ ۱۷۸؛ مقتل مقرّم ، ص ۹۷.
*مسکن الفؤاد عند فقد الأحبّة و الأولاد،شهید ثانی، زین الدین بن علی، ص ۱۱۲.
*احقاق الحق و ازهاق الباطل، نورالله الحسينی المرعشی للتستری، ج۱۹، ص ۱۶۰.
*بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص ۱۸۶_۱۸۷
*شعرا، آیه ۲۲۷.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@zemzemh60
.
یا زهرا سلام الله علیها
✍نجمه صالحی
بانوی ماه و مهر!
دود و هجوم، میخ در و حیدرِ دستبسته،
چه تلخ، تو را در هم شکست
و چه جانکاه، اشک شد و درد و آه...
پر کشیدنت بغض فروخورده شد در علی،
آه شد در کلام حسن،
اشک شد در دیدگان حسین
و کولهباری از غم شد برای زینب!
چه زود بود برای زینب، جانشین مادر شدن!
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
@zemzemh60
.
مبارزه حضرت فاطمه سلام الله علیها تا آخرین روز حیات...
ایشان هماره با قطع رابطه و ابراز نارضایتی و اندوه، افکار عمومی را متوجه مسأله سقیفه و غصب خلافت میکرد و نمیگذاشت این امر مهم به فراموشی سپرده شود.
📚فاطمه (س) اسوه بشر، حضرت آیه الله جوادی آملی،ص۱۷۰
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@zemzemh60
.
قدرنشناسی یعنی
حتی همسایهای که برایش دعا میکرد هم،
صدای مظلومیتش را نشنید...
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@zemzemh60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🍃پیشنهاد تماشا🍃
🔰 حضرت فاطمه سلام الله علیها و حضرت زینب سلام الله علیها از زبان مستشرقین
🔷 کریستوفر کلوهسی، یک کشیش مسیحی کاتولیک اهل ایتالیا است که رساله دکتریاش را به تز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها اختصاص داد و شبهات وهابیت را به چالش کشید و زندگیاش با یاد آن حضرت، رنگ و بویی تازه یافت. از همین رهگذر بود که شیفته شخصیت دختر بزرگوارش حضرت زینب کبری سلام الله علیها شد و با استمداد از آن دو بانوی بزرگ، آثار مهمی منتشر کرد. او با احساس میگوید نیمه قلبش را به حضرت زهرا و نیمه دیگر را به دختر رشیدش حضرت زینب سلام الله علیهما بخشید.
#فاطمیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ
@zemzemh60
29.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
«مداحی و حرفهایی تازه در سطح حکمرانی»
✍رحیم آبفروش
فاطمیه اول گذشته بود و در مسیر مسافرتهای بینِشهری، گوشدادن به کارهای فاطمیه، مسیر را کوتاه میکرد... روحالله هم بهمثابه کارگردان رادیویی، صوتها را انتخاب میکرد و در نوبت پخش قرار میداد...
لابهلای کارها، یک قطعه میخکوبم کرد! با تمام کارهای قبل و بعد متفاوت بود، به روحالله گفتم دوباره بگذار... دوباره... و بازهم... هرچه بیشتر گوش میدادم باور میکردم اتفاق متفاوتی رقم خورده... شاید در مدت کوتاهی، دهها مرتبه گوش دادم... فیلم جلسه را که دیدم، تحیر و تحسینم مضاعف شد... تعجب میکردم چرا در این مدت، سروصدایی به پا نشده؟ چرا دیر دارم میشنوم؟...
متن کامل:
https://eitaa.com/qoqnoos2/421
#فاطمیه
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🏴محتاج یک واژه
✍️نجمه صالحی، مدیر تحریریه مجتهده امین
گاهی چهقدر محتاج شنیدن یک جمله، یک عبارت، حتی یک واژه میشویم! آن روز هم فرزندان او محتاج شنیدن صدای مادر بودند، حتی شده یک کلمه! حتی شده یک آه!
پایین پای مادر حلقه زده بودند. اولین گل باغ زندگیاش با بغض میگفت: «یَا أُمَّاهْ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِي بَدَنِي...» پیکر مقدّس او را حرکت میداد و میفرمود: «مادر جان! قبل از اینکه روح از بدن من مفارقت کند با من تکلم کن!»
برادرش میگفت:«يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ»« مادر جان! من پسر تو حسینم. قبل از اینکه هلاک شوم و بمیرم با من صحبت کن!»*
آن روز مادر نتوانست سخن بگوید، نشد که درخواست پسرانش را اجابت کند اما یک روز دیگر، در صحرایی داغ و نفسگیر، شاید حوالی غروب، صدای مادر میآمد: «بُنَیّ...»
🔗متن کامل در صفحه نویسنده
#فاطمیه
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
.
یا زهرا سلام الله علیها
✍نجمه صالحی
بانوی ماه و مهر!
دود و هجوم، میخ در و حیدرِ دستبسته،
چه تلخ، تو را در هم شکست
و چه جانکاه، اشک شد و درد و آه...
پر کشیدنت بغض فروخورده شد در علی،
آه شد در کلام حسن،
اشک شد در دیدگان حسین
و کولهباری از غم شد برای زینب!
چه زود بود برای زینب، جانشین مادر شدن!
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#اللهم_بارک_لمولانا_صاحب_الزمان
@zemzemh60