eitaa logo
یادداشت‌💌✍
376 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
108 ویدیو
14 فایل
📚۱عملکرد بانوان راوی‌شیعه عصر ابناء الرضا(ع) ۲روش‌های آموزش صید مروارید علم ۳زمزمه‌ قلب من ۴بر دین‌حسین علیه‌السلام ۵ره‌آورد پژوهش۲ ۶تاریخگذاری روایات وحی ✍️نجمه‌صالحی: مدرس‌حوزه و دانشگاه @salehi6 سایت شخصی 🌐https://zemzemh.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
پیرمرد بین راه ایستاده بود، با دست ما را به سوی سه جوان که سینی‌های بزرگ به سر داشتند، هدایت می‌کرد. جوانان میان راه نشسته بودند و سر به زیر‌، نگاهشان به قدم‌های عابرین مشتاق رسیدن به محبوب، دوخته شده بود! پیرمرد با زبان عربی و صدای بلند« هلا بیکم بزوار» و «تفضل یا زوار » می‌گفت و از اینکه عابری دانه خرمایی از سینی برمی‌داشت، لذت می‌برد و عزمش را برای جذب سایرین جزم می‌کرد‌. انگار همان‌قدر که ما اضطراب نرسیدن به پیاده‌روی و گام نهادن در این مسیر را داشتیم، عراقی‌ها اضطراب نداشتن زائر و مهمان موکب آزارشان می‌داد؛ خنده‌های پیروزمندانهٔ رئیس عشیره، هنگام توقف زوّار دیدنی بود. همه در این مسیر یک‌دل و یک‌رنگ شده بودند تا جلوه‌ای از روزهای ظهور را رقم بزنند. به قول استاد شجاعی:«دو مانع اصلی ظهور است؛ ۱-عدم آمادگی مردم برای اتحاد در دفاع از امام ٢-قدرت غالب جبهه استکبار است. اما آرام‌آرام مسیر تاریخ را، با حذف این دو مانع عوض می‌کند! منتقمین حسین علیه السلام می‌آیند تا لشکر آخرالزمانی اربعین را با دو نشان هم‌دلی و وفاداری سازماندهی کنند.» مردم با پرچم‌های سبز و سرخ و سیاه با نوشته‌های« لبیک یا حسین»، «یا مهدی»، «یالثارات الحسین» و... در حال حرکت به سوی وادی نور بودند و عده‌ای پای برهنه در این راه گام نهاده‌ بودند زیرا ورود به سرزمین مقدس را با «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ ۖ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ»* کامل می‌پنداشتند. ✍️نجمه صالحی @javal60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سرعت قدم‌هایمان تندتر شده بود گاه راه می‌رفتیم و گاه با سر می‌دویدیم. گویی برای جانماندن از قافله عشق باید سریعتر حرکت می‌کردیم. به تدریج جاده‌ نزدیک کربلا باریک‌تر می‌شد و مواکب نیز کمتر! مردم بیشتر پیش می‌رفتند تا بایستند و لبی تر کنند. صدای خش خش پاها روی زمین و گرد وخاک در آسمان تصویر جالبی از ورود میلیونی جابرهای زمانه به کربلا را به نمایش می‌گذاشت. اشک‌ها و زمزمه‌های زیر لب از بی‌تابی و انتظار حکایت داشت! جمعیت زیادی در شهر کربلا بودند و ورودی‌های شهر مملو از جمعیت؛ با اینکه هوا تاریک بود گویی خواب از چشمان شهر پریده بود! راهیان نور به سوی نور عظیم در حرکت بودند. سیل خروشان مردم تمامی نداشت. آن ها خود را به نینوا رسانده بودند تا با بانوی کربلا همنوا شوند و با امام زمانشان در سوگ ثارالله (ع) بگریند! در شهر خون خدا، غوغایی بر پا بود. ترافیک انسانی حرکت را سخت‌تر کرده بود. زائران همچو سربازان جان بر کف، برای تجدید پیمان با امام زمان (عج) خود را در جبهه حق جای داده بودند. صدای نوحه و عزاداری زمینی‌ها با عرشیان در هم آمیخته بود. غم و سوگواری امام شهدا (ع) پایانی نداشت، همه بی‌قرار عشق شاه عاشقان بودند و در اربعین امیر دل‌ها، خود را با پای پیاده به کربلا رسانده بودند! ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ @zemzemh60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به لطف خدا نتیجه چند ماه زحمت دوستانم به ثمر رسید، من هم نقش کوچکی در این اثر داشتم☺️ الحمدلله علی کل حال🍃 http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به امید روزی که تاریخ بنویسد: به برکت قدوم زائران اربعین غیبت طولانی حضرت پایان یافت! 🌱اللهم عجل لولیک الفرج🌱 http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @zemzemh60
زن ومرد، کودک و نوجوان، پیر و جوان 1452 عمود را پشت گذاشته و در لشکرکشی عظیم اربعین با کاروان نینوا همنوا شده بودند! خاک کربلا، به واسطه ی خون خدا، تقدس یافته بود و ملائک نیز بال‌هایشان را زیر پای زوّار گسترانده بودند! گویی ام الائمه، فاطمه زهرا (س) به استقبال آمده بود و به زائرین خسته خوش آمد می‌گفت وخستگی را از چهره‌شان می زدود! با عشق و شوری وصف ناشدنی از میان جمعیت گذشتیم و به سمت حرم حضرت ارباب(ع) حرکت که نه پرواز کردیم! گویی هنوز صدای غریبانه امام حسین (ع) و یارانش به گوش می‌رسید! حضرت زینب(س) زنی صبور از تبار صابران و قافله سالار آل طه(ع) آمده بود تا پروبال شکسته‌اش را با دیدار برادر التیام بخشد! شریکه الحسین (ع) آمده بود تا روضه تلخ اسارت را با حسین (ع) از دروازه ساعات و جاماندن رقیه در شام بگوید! چقدر زیبا خواهد بود دیدار حسین (ع) و پیام رسان نهضت او! با پدیدار شدن گنبد سلطان عشق ازلی در قاب چشمان‌مان ایستادیم و دست ادب به سینه گذاشتیم و سلام دادیم! "صلی الله علیک یا ابا عبدالله" ✍️نجمه صالحی http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
گفتم: زیارت قبول! گفت: فقط خودم اومدم ولی دلم جا مانده... گفتم: ان شالله سالی چند بار روزیت بشه! گفت: اما روحم تازه شد. احساس کردم هوای صاف و پاک بعد از بارون به وجودم سرازیر شد. از اون هواهایی که دوست داری عمیق نفس بکشی... راست می‌گفت از اون هواها که حال دل زیر و رو میشه! از اون هواها که احساس می‌کنی تازه متولد شدی! از اون هواها که حس می‌کنی غمی نداری! اصلا پادشاه بی غم تویی! اللهم ارزقنا حرم🤲 http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60