#نکته_معنوی💫
💠از علامه طباطبایی(ره) پرسیدند
چه کنیم که در مسیر انسانیت بِدویم؟
فرمودند؛
♡قرائت قرآن
♡توسل به امام حسین(ع)
♡توجه به امیرالمومنین(ع)
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی💞
Eitaa.com/zenashooyi
۲۷ دی ۱۴۰۱
#قابل_توجه_خانمها👇
🔴 یکی از کارهایی که خود خانمها زمینه خیانت رو برای همسرشون فراهم میکنند این که از نیاز جنسی همسرشون سواستفاده میکنند.
🔸""همراهیت میکنم به شرطی که فلان کار رو برام انجام بدی،
🔹 اگر این کار رو نکنی دیگه منم نخواهی داشت
🔸 اصلا دیگه روم حساب نکن"".
👈یادت باشه اگر این رویه رو ادامه بدی دیگه برای همسرت مهم نیست که طرفش تو باشی یا یه خانم دیگه اونوقته که پای یه نفر سومی هم تو زندگیت باز میشه.
🔴خیلی راحت زمینه بدبختی خودتو فراهم نکن، هیچ وقت مسایل جنسی رو با مسایل دیگه زندگی قاطی نکن چون در هر صورت بازنده خودتی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی💞
Eitaa.com/zenashooyi
۲۷ دی ۱۴۰۱
#زندگی_به_سبک_شهدا🌹
🔴 ابتکار_شیرین
💠 سال تحویل دور هم بودیم. علی به همه عیدی داد غیر از من. گفت: «بیا بالا توی اتاق خودمون». یه قابلمه دستش گرفت و گفت: «من میزنم روی قابلمه تو از روی صداش بگرد و هدیهات رو پیدا کن».
گذاشته بود توی جیب لباس فرمش. یه شیشه عطر بود و یه دستبند. این قدر برام لذت بخش بود که تا حالا یادم مونده.
#شهید_خلبان_علیرضا_یاسینی
نیمه پنهان ماه، جلد ۵،ص۳۲
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی💞
Eitaa.com/zenashooyi
۲۷ دی ۱۴۰۱
#زنگ_تفریح😁
یه قرص و شربت پیدا کردم به محض خوردنش .......
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی💞
Eitaa.com/zenashooyi
۲۷ دی ۱۴۰۱
💕 #خانمها_بخوانند👇
👈اگه خانوما بدونن چقدر عشوه_و_ناز برا مردان دوست داشتنی و لذت بخشه به جای وقت صرف کردن برای آشپزی و بساب و بشور، عشوه ریختن را یاد می گرفتن و انجام میدادن
👈و اگر به خوبی و به جا و به اندازه باشه جای همه چیز رو می گیره
👈به شما بگم عشوه_گری حتی از زیبایی صورت و اندام و خوش تیپی هم مهمتره چون محرکتره.🙈👌
#زناشویی💞
Eitaa.com/zenashooyi
۲۷ دی ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ترفندبسته_خانه_داری
💠بسته بندی اسون گوشت چرخکرده
این روش برای سبزی خورشتی.و.... هم میشه به کار برد
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی💞
Eitaa.com/zenashooyi
۲۷ دی ۱۴۰۱
زناشویی💖
#رمان 💚 قسمت_بیست_و_ششم ❣خانه مریم و سعید❣ عارفه حالا کاملا سکوت کرده و با توجهِ زیاد داره به کلم
#رمان آموزشی
#خانه_مریم_و_سعید، برای آموزش مهارتهای ارتباطی در برابر همسر و فرزندان و با رویکرد #روانشناسی_اسلامی نگاشته شده است.
🌷 توصیه میشود زوجین محترم با دقت و توجه بخوانند و اگر مفید بود، برای دیگران هم فوروارد کنند
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی💞
Eitaa.com/zenashooyi
۲۷ دی ۱۴۰۱
#رمان
💚 قسمت_بیست_و_هفتم
❣خانه مریم و سعید❣
همین که مريم صحبتش تمام شد، یک نفس عمیقی کشید و همانجا که تکیه داده بود سرش رو گذاشت روی دیوار و یاد سابقه طولانی صحبت های قبلی خودش با عارفه افتاد. یاد اون تذکراتی که به عارفه داده بود و احساس خطری که نسبت به زندگی اونا کرده بود. مریم با توجه به شرايط زندگی سرد و بی روح عارفه و شوهرش حدس میزد که دیر یا زود این مشکلات توی زندگی شون بوجود بياد و بخاطر همین خیلی تلاش میکرد که با هر روشی شده مهارتهای ارتباطی رو به عارفه یادآوری کنه اما عارفه انگار نمیخواست واقع نگر باشه و اگرچه بعد از هر بار صحبت با مریم اشتباهاتش رو میپذیرفت اما بعد از چند روز، همان آش و همان کاسه!
یاد اون روزی افتاد که عارفه با خنده و شوخی میگفت چون از شوهرش ناراحته الان یکماهه از او جدا میخوابه و به این کارش افتخار میکنه. یاد بهانه گیری های عارفه و کم صبری هایی که همیشه منجر به جنگ و دعوا میشد. یاد مسافرتایی که چندین روز تنهایی با دوستاش میرفت کنار اونا شاد و شنگول بود و وقتی کنار شوهرش بود انگار تمام کشتی هاش غرق شده بود و چهره ش سراسر غم و ناراحتی...
نه عارفه و نه شوهرش هیچ اراده ای برای حل مشکلاتشون نداشتند و قهر و دعوا نقل و نبات خونشون بود. گاهی قهر های چند هفته ای و چند ماهه! اما الان مریم زانوی غم بغل گرفته و داره فکر میکنه که آیا حالا و با این شرایط موجود عارفه نسبت به حرفها و راهکارهاش پذیرش داره یا نه؟! یکی از مشکلات مهم عارفه تو زندگیش این بود که اصلا ایرادات اخلاقی و رفتاری خودش رو نمیدید و در عین حال فقط میخواست با شوهرش کل کل کنه و بهش ثابت کنه که تو فلان رفتارت اشتباهه و فلان جا نباید چنین حرفی میزدی و نباید چنین کاری میکردی و دائم از شوهرش ایراد میگرفت و اصلا نمیخواست قبول کنه که این ایراد گرفتن ها بین زن و شوهر سردی و دوری ایجاد میکنه مخصوصا اینکه انتقاد کردن از شوهر اگر ظرافتهای لازم رو نداشته باشه در بعضی موارد اثر معکوس داره و باعث میشه آقا در فضای لجبازی و بچگی بیفته و احساس کنه تو خونه کسی برای اقتدار او ارزشی قائل نیست و بهش احترام نمیذاره. البته در بین اطرافیان مریم خانواده های زیادی وجود دارند که مردان آنها در زندگی بحران اقتدار دارند و اتفاقا همین موضوع باعث شده که روح تنش و سردی در آن خانواده ها فراگیر بشه. مریم بارها و بارها و با زبان های مختلف به عارفه گفته بود که اگر میخواهی از شوهرت انتقاد کنی اول آمادش کن و بعد حرفت رو بزن. گفته بود که آماده کردن مرد برای شنیدن انتقاد یعنی اول به او بفهنانی که دوستش داری، قبولش داری و تاییدش میکنی... اون موقع با زبان نرم حرفت رو هم بزن تا تاثیر حرفت چندبرابر بشه و تو رو به هدفت نزدیکتر کنه اما عارفه در عمل اصلا گوشش به این حرفا بدهکار نبود. شاید دلیلش مشکلاتیه که از بچگی بین مامان و باباش وجود داشته و فکر میکنه خودش هم محکومه که مثل اونا زندگی کنه...
چندین بار مریم درباره دوستانی که عارفه و شوهرش باهاشون حشر و نشر دارند با عارفه صحبت کرده بود که اینا دوستان و همنشین های خوبی نمیتونن باشن و افکار و عقاید منفی شون و رفتارهایی که دارند کم کم روی اونا تاثیر سوء خودش رو میذاره. مریم همچنان در حال گذران خاطرات بود که با صدای در زدن فاطمه به خودش اومد و یادش افتاد قرار بود بعد از تموم شدن صحبتش بره و کنار سعید با هم چایی بخورند. فاطمه همچنان داره در میزنه.
_ بفرمایید... بفرمایید...
_مامان! بابا میگه چاییت موقع خوردنشه، زودتر بیا الان یخ میشه. مریم بلند شد و درب اتاق رو باز کرد و با لبخند همیشگی به فاطمه گفت چشم مامان جان اومدم. بعد هم خم شد و گونه فاطمه رو یواش بوسید و با هم رفتند پیش بابا و بچه ها.
به به... بچه ها این چاییِ خوردن داره... دستپخت باباست دیگه بیایید چایی تون رو بخورید تا سرد نشده. خودش هم نشست کنار سعید و بازوش رو چسبوند به بازوی شوهرش.
مریم هفته پیش به سعید گفته بود که برای فاطمه و علی جشن تکلیف بگیریم و بزرگترهای فامیل هم دعوت کنیم تا خاطره خوش این جشن توی ذهنشون بمونه. سعید هم قبول کرده بود اما با تعداد مهمونا کمی مشکل داشت. بعد از کلی صحبت قرارشون این شده بود که فقط پدر و مادر و خواهر و برادر خودشون رو دعوت کنند و جشن رو هم در منزل بگیرند که نخوان هزینه سالن و رستوران بدن. شام هم قرار شد فقط یک نوع غذا باشه. قبلا که صحبت جشن تکلیف شده بود، علی خودش برای شام مراسم، پیشنهاد الویه داده بود اما مریم موافق نبود و گفته بود جشن تکلیف یه جشن ماندگاره و باید غذای رسمی تری داده بشه.
❤️ ادامه دارد...
نویسنده: محسن پوراحمد خمینی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#زناشویی💞
Eitaa.com/zenashooyi
۲۷ دی ۱۴۰۱
۲۷ دی ۱۴۰۱
زناشویی💖
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 #میلاد_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها و #روز_مادر مبارک
همراهان عزیز
از این طرح تخفیفی جا نمونید👆
از ما گفتن بود😁😉
Eitaa.com/zenashooyi
۲۸ دی ۱۴۰۱
۲۹ دی ۱۴۰۱