ماشینت که جوش می آورد؛
حرکت نمی کنی...
کنار زده و می ایستی !
و گرنه ممکن است ماشین آتش بگیرد!
خودت هم همینطوری؟
وقتی جوش می آوری ، عصبانی می شوی؛ تخته گاز نرو !
بزن کنار! ساکت باش و هیچ نگو...
وگرنه هم به خودت آسیب میزنی هم به اطرافیانت...
@zendagibazendagishohada
*آنقدر دولا دولا دویدند تا ما بتوانیم راست راست راه برویم....
*یادمان نرود که #امنیت امروز را مدیون چه کسانی هستیم
@zendagibazendagishohada
03-Emtehan.mp3
145.5K
*اهل دنیا در معرض امتحان هستند....
@zendagibazendagishohada
اتفاق اول بايد در درون من رخ دهد تا تكرار آن را در دنياي بيرون ببينیم...
پس من می توانم جزء بهترین ها باشم...
@zendagibazendagishohada
16.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی این عالم در میان دو...
@zendagibazendagishohada
*به قول #شهدا اگه حوصله نداری ثواب کنی حداقل گناه نکن....
@zendagibazendagishohada
همیشه می گفت من لیاقت ندارم که فرمانده این بچه ها باشم. اینها همه #نماز_شب می خوانند. اون وقت من به آنها دستور می دهم من از روی هر کدام از آنها خجالت می کشم.
#سردار_شهید_حاج_عبدالله_عربنجفی
@zendagibazendagishohada
* #توسل
در قسمتی از ارتفاع، فقط یک راه برای عبور بود.
محمود کاوه را بردم همان جا، گفتم:" دیشب تیربار چی دشمن مسلسلش را روی همین نقطه قفل کرده بود،هیچ کس نتونست از این جا رد بشه".
گفت:" بریم جلوتر ببینیم چه کاری می تونیم انجام بدیم".
رفتیم تا نزدیک سنگر تیربارچی.
محمود دور و بر سنگر را خوب نگاه کرد.آهسته گفتم:" اول باید این تیربار را خفه کنیم، بعد نیروها را از دو طرف آرایش داده و بزنیم به خط".
جور خاصی پرسید:" دیگه چه کاری باید بکنیم!".
گفتم:"چیز دیگه ای به ذهنم نمی رسه".
گفت:" یک کار دیگه هم باید انجام داد".
گفتم:" چه کاری؟"
با حال عجیبی جواب داد:"توسل؛ اگه توسل نکنیم، به هیچ جا نمی رسیم".
(خاطره ای از شهید محمود کاوه/ ساکنان ملک اعظم،ص88)
@zendagibazendagishohada
هیچ راهی برای آن که از آینده باخبر شویم، و بدانیم که چه در انتظار ماست وجود ندارد. پس ای نفس! بر خدا توکل کن و صبر داشته باش! ... همه چیز از جانب اوست که میرسد. و اینچنین، هرچه باشد نعمت است ...
#شهید_آوینی
@zendagibazendagishohada
سکوت نکن …
زمزمه کن گاهی !
قدم بزن در کوچه های زندگی …
این آبی بیکران مال تو نباشد …
مال کیست ؟
زندگی زیباست!
@zendagibazendagishohada