¨‘°ºO☘ ☀❀✧❈☀☘Oº°‘¨ #منازل_الاخره - ••••●❥ قسمت ۲۴ ● منزل اول: مرگ #منزل_دوم: عالم قبر ⚜ گردنه اول: وحشت قبر ⚜ گردنه دوم: فشار قبر ☆▪︎☆ روایت شده است که حضرت صادق (ع) در آخر شب که از خواب برمی خاست با صدای بلند به حدی که اهل خانه بشنوند این دعا را می خواند: 《اَللّهُمَ اَعِنُي عَلى هَولِ المُطَّلَعِ وَ وَسّع عَلَىّ ضيقَ المَضجَعِ وَارزُنی خَيرَ ما قَبلَ المَوتِ وَ ارزُقني خَيرَ ما بَعدَ المَوتِ.》 کافی ج ۲ ص ۵۳۹ بار خدایا! مرا بر هول و هراس قبر یاری ده و تنگی قبر را برایم وسیع فرما، و نیکی قبل و بعد از مرگ را نصیب و روزیم فرما. 👈(تعبير به مطلّع بنابر قول جرزی بخاطر این است که گویا مرده منتظر چیزی است و مانند کسی می ماند که از بالا بر او اشراف دارند و از همه چیز او اطلاع دارند.) ادامه دارد... ✍ شیخ عباس قمی (ره) 🆔 @zndegi_bartar ─▀▄ ♠️ ▀▄ ♠️ ▀▄─

🖤 سلام امام زمانم🖤 صلی الله علیک یا مولاتی یا فاطمه الزهرا ای شیعه غم ودرد چرا ، فاطمه داریم در مهلکه و موج بلا فاطمه داریم آن روز که پرونده ی اعمال بخوانند ما چشم به در یای سخا فاطمه داریم از غم هراسی به دل خسته ما نیست امّید به امّ الشهدا فاطمه داریم در اوج گرفتاری و غم بیم نداریم در سینه ی خود روح دعا فاطمه داریم تاآمدن منتقم سیلی مادر ما گریه کنان ناله ی یا فاطمه داریم @zndegi_bartar

👈 وقت خودتو تلف نکن... 🏡 @zndegi_bartar

◦•●◉✿ ﷽ ✿◉●•◦ #لطف_خدا ♡••♡ داستان چهارم 🔮 توکل به خدا🔮 ✴❇✴《حاتم اصم》که یکی از زهّاد عصر خویش، بود مردی بود فقیر و عائله دار که به سختی زندگی خود را اداره می‌کرد، امّا اعتقاد فوق‌العاده به خدا داشت. شبی 🎇با دوستانش نشسته بود، صحبت از حجّ و زیارت خانه ی خدا🕋 به میان آمد. شوق زیارت به دلش افتاد،به منزلش مراجعت کرد و بر اهل و عیالش گفت: اگر شما با من موافقت کنید که به زیارت خانه ی خدا بروم، برای شما دعا خواهم کرد.عیالش گفت: تو با این حال فقر و تنگدستی و این عائله ی زیاد کجا می خواهی بروی؟🤷‍♀️ زیارت بیت الله الحرام بر کسی واجب است که غنی و ثروتمند باشد ؛بچّه‌ها هم گفتار مادر را تصدیق نمودند، جز یک دختر بچّه‌ای🙋‍♀️ که شیرین زبانی کرده و گفت :چه می شود اگر شما به پدرم اجازه دهید؟بگذارید هر کجا می‌خواهد برود روزی دهنده ما خداست و پدر وسیله روزی ماست، خدای متعال قدرت💪💪 دارد روزی را به وسیله دیگری به ما برساند. از گفتار این دخترک همه متذکّر شده،او را تصدیق کردند و اجازه دادند که پدرشان به خانه ی خدا برود. حاتم مسرور و خوش حال شد 😊 و اسباب سفر💼 را فراهم کرد و با کاروان حج🐫🐪 حرکت کرد، از آن طرف همسایگان به منزل او آمدند؛ زبان به ملامت گشوده و گفتند: که چرا با این فقر وتهی دستی گذاشتید که پدرتان به سفر برود، چند ماه این مسافرت طول خواهد کشید و شما از کجا مخارج زندگی را تأمین خواهید نمود؟🤷‍♂️💁‍♀️ 🙄🙄 همه بچّه ها بار گناه را به دوش دخترک بیچاره انداخته و او را ملامت می‌کردند که اگر تو سخن نگفته بودی و زبانت را کنترل می کردی، ما اجازه نمی‌دادیم که پدر به مسافرت برود. دختر متاثّر شد و اشک هایش😥😥 جاری گردید، سپس سر به سوی آسمان بلند کرد و دست ها را به دعا برداشت🤲 و گفت: 《 پروردگارا! اینان به فضل و کرمت عادت کرده اند و از خوان نعمت تو برخورداربوده اند،تو آنها را ضایع مگردان و مرا هم در نزد آنها شرمنده مکن.》 در حالی که آنان متحیّر نشسته بودند و فکر می‌کردند از چه راهی آب🏺 و طعام🍛 به دست آورند، اتفاقی حاکم شهر از شکار برمی‌گشت، تشنگی بر او غلبه کرده بود، جمعی از همراهان را به در منزل حاتم فرستاد تا آب بیاورند آنها در خانه را کوبیدند،زن حاتم پشت در آمد،پرسید چه کار دارید؟ گفتند:امیر پشت در منزل ایستاده، از شما مقداری آب 🛁می خواهد. زن بهت زده 😔به آسمان نگاه کرد و گفت: پروردگارا! دیشب گرسنه به سر بردیم و امروز امیر به ما محتاج شده و از ما آب می طلبد. زن ظرفی را پر از آب کرده🏺 نزدیک امیر آورد و از سفالین بودن ظرف عذرخواهی نمود. امیر از همراهان پرسید: این جا منزل کیست؟گفتند: منزل حاتم اصم ،که یکی از زهّاد این شهر است ،شنیده ایم او به سفر خانه ی خدا 🕋رفته و خانواده‌اش به سختی زندگی می کنند. امیر گفت: ما به این ها زحمت دادیم و از آنها آب خواستیم، از مروت و مردانگی دور است که... ادامه دارد... 👉@zndegi_bartar ═════●⃟ ᪥ ⃟●᪥᪥᪥════

فرو می ریزد امشب از نگاهت بغضِ سنگینم چنان محصور در اشکم که جایی را نمی بینم دلم خون است از صحن و سرای بی نشانِ تو تو می بینی که می سوزم تو می دانی که غمگینم پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمود: اَوَّلُ شخصٍ تدْخُلُ الجنةَ فاطمةُ اولین کسی که داخل بهشت می‌شود، فاطمه است. (بحار الانوار، ج 43، ص 44) @zndegi_bartar

¨‘°ºO☘ ☀❀✧❈☀☘Oº°‘¨ #منازل_الاخره - ••••●❥ قسمت ۲۵ ● منزل اول: مرگ #منزل_دوم: عالم قبر ⚜ گردنه اول: وحشت قبر ⚜ گردنه دوم: فشار قبر ☆▪︎☆ از روایت سعد بن معاذ استفاده می شود که بد خُلقی مرد با اهل و خانواده خود و درشت گویی با آنها نیز موجب فشار قبر می شود. ¤بحارالانوار ج ۱ ص ۲۷۹ و شیخ صدوق (ره) از حضرت صادق (ع) روایت کرده که مردی از احبار ( عالمان یهود) را در قبرش نشاندند و گفتند: ما صد تازیانه از عذاب خدا به تو می زنیم، گفت: من طاقت ندارم. پس به او تخفیف دادند و کم کردند تا رساندند به یک تازیانه و گفتند چاره ای از این یک تازیانه نیست . گفت: چرا مرا می زنید؟ گفتند بخاطر آنکه روزی بدون وضو نماز خواندی و بر ضعیفی عبور کردی و او را یاری نکردی . پس چون اورا یک تازیانه از عذاب الهی زدند قبرش مملو از آتش شد. ¤علل الشرایط ج ۱ ص ۳۵۹ ادامه دارد... ✍ شیخ عباس قمی (ره) 🆔 @zndegi_bartar ─▀▄ ♠️ ▀▄ ♠️ ▀▄─