﷽❈••⚘ ⃟ ⃟❈ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟⚘ ⃟ ⃟ ⃟⚘☆☆☆
#فقط_خدا
✍روزی حضرت موسی(علیه السلام) از محلی عبور می کرد. بر سر چشمه ای در کنار کوهی رسید. با آب چشمه وضو گرفت و بالای کوه رفت تا نماز بخواند. 🛐
در این موقع اسب سواری به آنجا رسید و برای آشامیدن آب از اسب فرود آمد.
در موقع رفتن، کیسه ی پول خود را فراموش نمود و رفت.🙂
بعد از او چوپانی رسید. کیسه را مشاهده کرد و برداشت.🤭
بعد از چوپان، پیرمردی بر سر چشمه آمد. آثار فقر و تنگدستی از ظاهرش آشکار بود. دسته هیزمی بر روی سر داشت. هیزم را یک طرف نهاد و برای استراحت کنار چشمه خوابید.
چیزی نگذشت که اسب سوار برگشت😱
و اطراف چشمه را برای پیدا کردن کیسه جستجو نمود، ولی پیدا نکرد.😡 به پیرمرد مراجعه نمود.
او هم اظهار بی اطلاعی کرد. بین آن دو سخنانی رد و بدل شد که منجر به زد و خورد گردید. بالاخره اسب سوار آنقدر هیزم شکن را زد که جان داد. 😲
حضرت موسی(علیه السلام) عرض کرد: پروردگارا ! این چه پیشامدی بود؟ عدل در این قضیه چگونه است؟ پول را چوپان برداشت ولی پیرمرد مورد ستم واقع شد!⁉️⁉️
🔆خطاب رسید: ای موسی! همین پیرمرد، پدر آن اسب سوار را کشته بود و بین این دو قصاص انجام شد.
در ضمن، پدر اسب سوار به پدر چوپان به اندازه ی پول همان کیسه مقروض بود. از این رو چوپان هم به حق خود رسید.
💯 من از روی عدل و دادگری حکومت می کنم.
📙 سفینة البحار، ج٢، ص۴٣٣
●⃟❍⃟●⃟━━❀━━
@zndegi_bartar
━━❀━●⃟❍⃟●⃟
﷽❈••⚘ ⃟ ⃟❈ ⃟ ⃟ ⃟ ⃟⚘ ⃟ ⃟ ⃟⚘☆☆☆
#فقط_خدا
👑 پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی🍎
با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد.
وقتی که نالان طبیبان را میطلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بیحکمت نیست.»
پادشاه از شنیدن این حرف ناراحتتر شد و فریاد کشید: «در بریده شدن انگشت من چه حکمتی است؟» و دستور داد وزیر را زندانی کنند. 😕
روزها گذشت تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت و آن جا آن قدر از سربازانش دور شد که ناگهان خود را میان قبیلهای وحشی تنها یافت. آنان پادشاه را دستگیر کرده و به قصد کشتنش به درختی بستند. اما رسم عجیبی هم داشتند 😳
که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. 😀
در حالی که به سخن وزیر میاندیشید دستور آزادی وزیر را داد.
وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایدهای داشته؟»
وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»👏
📚امثال و حکم
●⃟❍⃟●⃟━━❀━━
@zndegi_bartar
━━❀━●⃟❍⃟●⃟
1.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋🦋 #فقط_خدا
●⃟❍⃟●⃟━━❀━━
@zndegi_bartar
━━❀━●⃟❍⃟●⃟
4.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋🦋 #فقط_خدا
●⃟❍⃟●⃟━━❀━━
@zndegi_bartar
━━❀━●⃟❍⃟●⃟