#مهارتهای_زندگی
#جادوی_کلمات1
👑 نصر بن احمد یکی از پادشاهان سامانی👑، زمستان ها در بخارا اقامت میکرد و تابستان به سمرقند یا به شهری از شهرهای خراسان میرفت . یک سال به هرات رفت و بهار و تابستان را در آنجا گذرانید و به جهت خوشی هوا و فراوانی نعمت، پاییز و زمستان نیز در آنجا ماند و بدین سان اقامت او چهار سال!
طول کشید. سران و بزرگان که همراه امیر بودند از دوری خانواده دلتنگ شده نزد رودکی شاعر رفته از او چاره¬جویی کردند تا امیر به بخارا بازگردد. رودکی که از قدرت سحرانگیز شعر و ادب دوستی امیر باخبر بود شعر معروف «بوی جوی مولیان» را سرود و در مجلس امیر در پردهی عشاق خواند.
چند بیت آغازین شعر ...
بوی جوی مولیان آید همی
یاد یار مهربان آید همی
آب جیحون از نشاط روی دوست
خنگ ما را تا میان آید همی
ای بخارا شاد باش و دیر زی
میر زی تو شادمان آید همی
میر ماه است و بخارا آسمان
ماه سوی آسمان آید همی
میر سرو است و بخارا بوستان
سرو سوی بوستان آید همی...
✅رودکی چون به بیت «میر سرو است و بخارا آسمان …» رسید امیر چنان به هیجان آمد که بی کفش و جامهی سفر، بر اسب🦄 نشست و رو به بخارا نهاد و بدون توقف تا آنجا رفت!
🌸🌹این پست، طلیعه مطالبی با عنوان #جادوی_کلمات است با ما همراه باشید.🌹🌸
✍️🌱🌷@zendegiaram98🌷🌱✍️
#معرفی کتاب
تربیت فرزند یکی از کارکردهای اساسی خانواده است. والدین اولین مربیان فرزندان هستند.
امروزه با تغییر الگوی زیستن ساحت های مختلف زندگی انسان را دستخوش تغییر کرده است.
اصلاح نگرش در خصوص موضوعات و مسائلی نظیر فرزندآوری و فرزند پروری می تواند نقش بسزایی در مدیریت این تغییرها و دگرگونی ها داشته باشد.
این اثر در دو فصل، آموزه های ناب حضرت رضا ع را در ارتباط با تربیت فرزند و فرزندآوری با هدف سبک ها و الگو های متناسب با این دو موضوع اساسی بررسی و ارائه می نماید.
...........................
📣 لینک خرید کتاب از سایت انتشارات تیماس
http://www.dmpub.ir/3900
#بیانات استاد
#استاد_دکترفعالی
#قانون_خدا
یکی از قواعد سلوکی خداوند در عالم، بخشش است.
🎁اصل بخشش یعنی تا انسان از داشتههای درونی خود رها نشود، رشد نخواهد کرد. آدمی تا ندهد، بهتر از آن را نخواهد ستاند.
*گردآوری منشأ هلاکت است.*
⚖انباشتِ مال💰، چیزی جز تباهی نیست🌪.
البته بخشش فقط مال نیست..
انفقوا من اموالکم.
اموال جمع میل است.یعنی کاستن از هر چه میل داری.
تا ظرفت را خالی نکنی،پر نمیشود.
@zendegiaram98 🌺🌺🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گزارش کارگاه نظریه های خانواده
استاد دکتر آیینه چی
✍️🌱🌷@zendegiaram98🌷🌱✍️
#فرزندپروری
#تربیت_جنسی
سؤالات جنسی اصولاً از سن چهار سالگی شروع میشود و تا بلوغ ادامه دارد، شما هم باید هر مرحله را با توجه به سن کودک و میزان اطلاعات او مدیریت کنید. قدم به قدم با او پیش روید و بگذارید احساس امنیت کند.
موضوع دیگری که کنجکاوی کودکان را ممکن است ایجاد کند، میل به کشف بدن خود و دیگران است.
وقتی بچهها دچار کنجکاویهای جنسی میشوند؛ به بهانههای مختلف از تنها ماندن و وارسیهای آنها به بدن یکدیگر جلوگیری کنید. برای مثال نگذارید آنها در اطاق در بسته با هم بازی کنند.
اگر متوجه شدید که فرزندتان با دوستش بازی جنسی میکند، برای مثال دکتر بازی که اتفاقاً بازی محبوبی است، خونسردی خود را حفظ کنید و در بازیشان مداخله کرده و سمت و سویش را تغییر دهید. مثلاً بگویید بهتر است به دستان هم آمپول بزنید و یا دندانهای هم را معاینه کنید.
✍️🌱🌷@zendegiaram98🌷🌱✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁🍁🍁 صبح پاییزیتون بخیر 🍁🍁🍁
✍️🌱🌷@zendegiaram98🌷🌱✍️
به گزارش اداره روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری سبکزندگی آل یاسین؛ هشتمین کارگاه آموزشی سبک زندگی در آموزههای قرآن و عترت با مشارکت مدرسه تخصصی قرآن و عترت خراسان، با موضوع تکنیک های آرامش در مشهد مقدس برگزار شد.
http://manaviyat.ir/index.aspx?&fkeyid=&siteid=1&pageid=136&newsview=973
✍️🌱🌷@zendegiaram98🌷🌱✍️
#بیانات_استادفعالی
#قانون_خدا
آرزویی دارید، خواسته ای دارید، فعلا نمی شود. در مقابل شرایط ناخواسته ای هست که فعلا شده است. در هر دو حالت مخصوصا حالت اول، آرزویی داشته اید که فعلا زمانش نیست، باید صبوری کنید، چرا؟ فلسفه اش این است،
*چون آن آرزو با ساختار هستی هماهنگ نیست،* اگر انسان خواسته ای داشته باشه، آرزویی داشته باشه، تمایلی داشته باشه، محبتی در درونش باشه که با ساختار کلان هستی هماهنگ نباشه، خدا به او می گوید فعلا دست نگهدار، به وقتش میدهم. این فعلا دست نگهدار یعنی چی؟ یعنی اندکی صبوری کن. حالا ممکنه چهل سال بعد باشد. ولی تا به شما ندهند از این جهان نمی روید. می دهند بعد می برند. چون خدا با وفاست، تنها رفیق بی کلک خداست، کسان دیگه هم باشند، از خدا یاد گرفته اند. معلم شان خدا است.
@zendegiaram98 🌷🌷
♻️اگر همسرتان با شما بد حرف زده، چرا باید همه حرفهای ناخوشایندی که مادرش قبلا به شما زده بود را به رُخش بکشید و در آخر هم بگویید «تو هم بچه همان مادری!»، مگر در همه روزهایی که شریک زندگیتان، خوشایندترین جملات را در مقابلتان به زبان میآورد به او یادآوری میکنید که خوب حرف زدن و مهربانی کردن را از چه کسی یاد گرفته است!؟
♨️پس بهخاطر عصبانیت، حرفی را نزنید که حرمتها را از بین برود و شکافی را میان شما ایجاد کند که بعدا از پس ترمیم کردنش برنیایید!
❌راستی وقتی شما با همسرتان قهر میکنید، اشتباهات گذشتهاش را هم به رخش میکشید؟
🌸❤️🌸❤️🌸
@zendegiaram98
مچ گیری2.gif
129.7K
#تربیت_فرزند
میم سوم مچگیری(1)
افرادی که دارای این خصوصیت هستند معتقدند می خواهند به طرف مقابل ثابت کنند که دارند اشتباه می کنند یا بگویند من اشتباهت را فهمیدم «دیدي مچت را گرفتم.»، «دیدی من گفتم در اتاقت درس نمي خوانی» «دیدی من گفتم حواست به گوشیت است». «دیدی من گفتم .... » وقتی والدین مچ گیری میکنند پرده حجب و حیا و احترامی که بین والدین و فرزندان است، از بین میرود. فرزندان در اين حالت تصميم مي گيرند کاري که در موردش والدين مچ گيري کرده اند ادامه دهند. گاهی اوقات رفتارهای مقابله ای با والدین دارند و آن وقتی است که مثلا والدین در اتاق فرزند را باز می کنند و بچه ها به صراحت مقابل والدینشان میایستند و می گویند شما که می دانید من درس نمی خوانم. در اصل والدین را مقابل خودشان حس میکنند.
✍️🌱🌷@zendegiaram98🌷🌱✍️
پدری که هست؛ پدری که نیست
ابو مرضیه
ایام فاطمیه بود که به دنیا آمد، مادر نامش را محسن گذاشت و با خودش عهد کرد او را فاطمی تربیت کند. پای دار قالی، مادر برای محسن از دنیا میگفت؛ از آدمها و از اهلبیت(علیهمالسلام). محسن مینشست کنار مادر. حرفهایش را گوش میگرفت و میبافت. نقشه زدن را خوب بلد بود. همپای مادر کار میکرد و وقتی کارها به پایان میرسید، میرفت بسیج مدرسه. کلاس قرآن، اوقات فراغت محسن را پر میکرد.
مسجد جامع شهرشان هنوز هم صوت اذان او را به خاطر دارد. فرقی نداشت تابستان باشد یا زمستان؛ درون گرمای ظهر و سوز دم صبح زمستان، محسن بر بام مسجد «اللهاکبر» میگفت و نغمة خوش اذان را به خانهها میرساند. محسن محجوب بود. در کنار بازیگوشیهای کودکی، میدانست چگونه زندگی کند. هدف داشت و خودساخته بود. جشن پایان سال تحصیلی که از راه میرسید، محسن با دست پر به خانه میآمد. شاگرد ممتاز کلاس بودن، هدیه داشت.
دایی محسن شهید شده بود و حضور یاد و خاطرهاش باعث میشد، محسن همیشه خود را در محضر خدا ببیند. هر چه قد میکشید، بیشتر به فرهنگ جهاد و شهادت علاقهمند میشد. دوست داشت مدام زندگینامههای شهدا را مطالعه کند. دوست داشت همیشه و همهجا نام شهدا را زنده کند. سال 1381 در کنکور سراسری شرکت کرد. استعداد خوب علمی و توان پذیرفته شدن در دانشگاههای مطرح را داشت؛ اما پاسداری از انقلاب و تحصیل در دانشکدة افسری دانشگاه امام حسین(ع) را انتخاب کرد. نمیخواست یک آدم معمولی باشد. به خاطر همین، آنقدر تلاش کرد و عرق ریخت تا در کارش متخصص شد. یک متخصص به تمام معنا در زمینة توپخانه.
خبر هجوم به حرم حضرت زینب(س) که در کشور پیچید، بعضیها گفتند برای در امان ماندن حرم، دعا بخوانید. محسن جواب داد: «مسئله بزرگتر از این حرفهاست. در راه دفاع از حضرت زینب(س) و این مذهب باید خون داده شود». همان روزها بود که وقتی برای سر زدن به خانة مادرش رفت. به مادر گفت: «امتحان سختی در پیش دارم؛ برای قبولی در این آزمون برای من دعا کن».
همسر شهید میگوید: «خیلیها میگفتند بهتر از محسن هم برای خواستگاری از من میآید؛ اما من او را انتخاب کرده بودم. زندگی خوبی کنار محسن داشتم. سال 1390 بود که خدا مرضیه خانم را به ما هدیه داد. محسن عجیب ذوق دخترش را داشت. میگفت: «خدا هر پاسداری را که دوست داشته باشد، به او دختر میدهد». وقتی برای زایمان مرا به بیمارستان برد، تا صبح پشت در بیمارستان مانده بود و دعا میکرد. دخترمان که به دنیا آمد، اولین کسی که دیدم محسن بود.
**
ساک رفتنش را خیلی زود بست. از ابتدا گفته بود پاسدار است و هر جا نیاز باشد، حضور پیدا خواهد کرد؛ اما بعد از رفتن، دلتنگیهایش برای مرضیه تمامی نداشت؛ دلتنگیهای مرضیه هم. آخرین بار وقتی تماس گرفت و درد دلهای همسرش را شنید، گفت: «صبور باش» و بعد با مرضیه حرف زد. این آخرین مکالمة پدر و دختری بود. پیکر شهید محسن حیدری که برگشت، دستانش سوخته بود. همسرش میگوید: «مدام اشک میریختم و میگفتم من و مرضیه منتظر شفاعت تو میمانیم. حالا هم همین مسئله مرا آرام میکند».
فاطمه دولتی/ خانه خوبان شماره 126
✍️🌱🌷@zendegiaram98🌷🌱✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ماهیه توی چند قطره آب روی یه برگ زنده مونده
وقتی خدا بخواد کاری بشه تحت هر شرایطی می شه حتی دشوارترین شرایط
پس زندگی کن به سبک کسانی که به بیداری و حکمت و مهربانی خدا اعتماد کامل دارند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
@zendegiaram98 🌷🌷
آغاز دوره تخصصی راهنمایی و مشورت دهی خانواده
استاد آزاد
موسسه فرهنگی هنری سبک زندگی آل یاسین
پنج شنبه28 آذر
✍️🌱🌷@zendegiaram98🌷🌱✍️
دوره تخصصی راهنمایی و مشورت دهی خانواده
کارگاه آشنایی با روانشناسی عمومی و کاربردهای آن
استاد دکترداودی
موسسه فرهنگی هنری سبک زندگی آل یاسین
جمعه 29 آذر
✍️🌱🌷@zendegiaram98🌷🌱✍️
کارگاه pmc
مشاوره ازدواج
استاد دکتر مهکام
موسسه فرهنگی هنری سبک زندگی آل یاسین
پنج شنبه و جمعه 28 و 29 آذر
✍️🌱🌷@zendegiaram98🌷🌱✍️
#تربیت_فرزند
#میم_سوم_مچگیری(2)
مفیدتر از مچگیری
دکتر علیاصغر احمدی
پرسش:
گاه سؤال میشود که اگر فرزند را همراه با جنس مخالف یا در حال انجام دادن کار خلاف دیدیم یا فهمیدیم کار اشتباهی کرده است، چه عکسالعملی داشته باشیم؟
پاسخ:
توصیهام به والدین و مربیان این است که همیشه خودتان را به صبور بودن و واکنشهای حکیمانه عادت دهید و زود واکنش نشان ندهید. اگر یاد بگیریم واکنشهایمان با تأخیر انجام گیرد، میتوانیم موفقتر عمل کنیم. این بیصبری در مکالمههای روزمره ما هم وجود دارد؛ هنوز حرف کسی تمام نشده، دیگری میپرد میان صحبتش! یاد بگیریم پس از تمام شدن حرف دیگری، حرف بزنیم! اینگونه حرف زدن، نوعی مجادله و بیماری است. باید بکوشيم آنی واکنش نشان ندهیم. روزی آقایی به مرکز مشاوره آمد و درباره پسر نوجوانش که مشکلات رفتاری داشت، با من صحبت کرد. یکی از مشکلات رفتاری آن بوده که از خانه پول برمیداشت. همین که به مسئله برداشتن پول رسید، یادش آمد که خودش هم اینکاره بوده و گفت: «من همسن او بودم، از این کارها میکردم». توضیحات بعدی او برای من بسیار بااهمیت و شیرین است؛ پدر این آقا آنقدر حکیمانه برخورد کرده بود که احساس میکنم ارزش آن، بیشتر از خیلی درسهایی است که خواندهایم! میگفت: «پدرم پولهایش را دسته اسکناس میکرد و در جیبش میگذاشت؛ من هم به آنها نگاه میکردم و وسوسه میشدم. یک روز دور از چشم پدرم، یک دهتومانی برداشتم. از ترس نمیخواستم این کار را انجام دهم؛ اما وسوسه اجازه نداد و برداشتم. آن را خرج کردم و بسیار هم لذت بردم؛ ولی هنوز ترس داشتم که پدرم بفهمد! رفتم خانه و دیدم پدرم نفهمیده. مانند معمول نشستیم و شام خوردیم و از اینکه او چیزی نفهمیده است، نفس راحتی کشیدم! این کار چند بار تکرار شد و هر وقت هم بیشتر گمان میدادم که پدرم فهمیده باشد. تا اینکه یک روز نمیدانم عمداً یا سهواً یک صد تومانی ـ که ده برابر ده تومانی است ـ برداشتم. آن را خرج کردم، آمدم و باز دیدم او نفهمیده است. این دفعه که بسیار میترسیدم مبادا بفهمد و مرا به سزای عملم برساند، از اینکه میدیدم متوجه نشده، بسیار خوشحال میشدم. شام را که خوردیم، زمان خواب، پدرم به اتاقش رفت. من هم برای برداشتن کتاب و دفترم به اتاقش رفتم. آنها را برداشتم و با پدرم خداحافظی کردم. هنگام بیرون آمدن از در گفت: پسرم! یک سؤال دارم. میخواهم بدانم پولها را میشناسی؟ گفتم: بله. گفت: بگو ببینم پولها را. گفتم: دهشاهی، یکقرانی، ...، دهتومنی، بیستتومنی، پنجاهتومنی، صدتومنی و ... تا به پانصدتومانی رسیدم. گفت: خب باباجان! خیالم راحت شد. فکر میکردم بلد نیستی. دیدم خدا را شکر میدانی بعد از دهتومنی، بیستتومنی، بعد پنجاهتومنی و بعد از آن صدتومنی است. خیال میکردم نمیدانی، فکر میکنی بعد از دهتومنی، صدتومنی است. حالا خیالم راحت شد. برو بخواب باباجان! در همین لحظه من ناگهان ایستادم و احساس کردم یک کوه بر سر من فرود آمده است! انگار دیگر قضیه کاملاً تمام شد و نهتنها برداشتن پول، بلکه بسیاری از مسائل دیگر هم برایم جا افتاد».
حضرت علی(ع) فرمودهاند: «کمخطرترین دشمنان، آنهایی هستند که کارهای خود را زود آشکار میکنند».* کسی که مشتش را خیلی زود آشکار میکند، آدم کمخطر و کمتأثیری است. پدر این مرد برای همیشه به پسرش نشان داد که «آقا! فکر نکنی من چیزی نمیدانم و خبر ندارم. خیلی چیزها میدانم؛ اما کمتر حرف میزنم و دانستههایم را رو میکنم». اینگونه بچه حتی چیزهایی را که او نمیداند، فکر میکند میداند. همچنین به این خاطر که والدین کمتر با فرزند درگیر میشوند، اقتدار و تأثیرگذاریشان برای او بیشتر خواهد بود. این خیلی چیزها را کنترل میکند. اینگونه رفتار، بسیار مهارکنندهتر از آن است که مچگیری کنم، دادوبیداد راه بیندازم یا گوش پسر را بگیرم و کار را خرابتر کنم. در چنین مواقعی، بهترین برخورد، برخورد حکیمانه، متین و همراه با صبر و تفکر است که باید در کنار آن، مشاوره هم وجود داشته باشد.
* غررالحکم، ۳۲۵۸.
منتشر شده در نشریه خانه خوبان؛ شماره 102
#همسرداری
#لطفا_با_هم_بخوانید
#دوگانه_های_همسرانه
سازگار: داشتههایش را به تو تقدیم میکند.
ناسازگار: خواستههایش را به تو تحمیل میکند.
*
سازگار: با همسرش مشکلات را کنار میزند.
ناسازگار: با مشکلات، همسرش را کنار میزند.
*
سازگار: با دیدن همسرش، مشکلات را فراموش میکند.
ناسازگار: با دیدن مشکلات، همسرش را فراموش میکند.
*
سازگار: سختیها را بخشی از زندگی میداند؛ نه مانع زندگی.
ناسازگار: زندگی با همسرش را سخت و مانع زندگی میداند.
ادامه دارد....
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍️🌷@zendegiaram98🌷✍️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•