eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.3هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈وقتی همسرتون آخر روز درباره مشکلاتش با شما صحبت میکنه لازم نیست به اون راه حل بدین!لازم نیست که مشخص کنین اشتباه کرده ! ❤️❤️ 👈لازم نیست که بگین بهتر بود فلان کار رو میکرد بهتره طوری باهاش حرف بزنین که حس کنه واقعا داره شنیده میشه این حس رو بهش بدین که حق داشته ناراحت باشه ، حس کنه شما میفهمیدش 🌹🌸🌹🌸! 👈 تا میشه هم دردی کنین و بهش حق بدین بذارین خونه پناهگاه بیان همه ی حس های نگفته اش باشه 👈مثلا در جواب درد و دلش میتونین بگین واقعا حق داری ... منم جای تو بودم همین کارو میکردم! 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ یه صحبت درگوشی با آقایون 💟دلایل ناراحتی خانمها👇👇 خانوم هایی که همیشه نق میزنند یا بهانه گیری میکنند ی سری دلایل دارد که آقایون باید درجریان باشند و مهمتر از ان اینست که به یاد بسپارند که درمقابل اعتراض ها و نق زدنای همسرشون عصبانی نشوند. ⏪ نزدیکی به دوران عادت ماهیانه ⏪دوری از همسر ⏪زمانی که احساس تنهایی و بی پناهی میکنند ⏪نیاز به میل جنسی ⏪نیاز به آغوش همسرشون ✍اگر به این نیازهای همسرتون توجه کنید مخزن عشق همسرتون همیشه پر میمونه و میتونه تو خونه منبع انرژی و نشاط باشه 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت106 #فصل_یازدهم اما وقتی دید ترسیده ام، کُلت کمری اش را داد به
ترس به سراغم آمد. درِ خانه همسایه را زدم و ماجرا را برایش تعریف کردم. زن هم می ترسید پا جلو بگذارد. خواهش کردم بچه ها را نگه دارد تا بروم صمد را خبر کنم. زن همسایه بچه ها را گرفت. دویدم سر خیابان. هر چه منتظر تاکسی شدم، دیدم خبری از ماشین نیست. حتی یک ماشین هم از خیابان عبور نمی کرد. آن موقع خیابان هنرستان از خیابان های خلوت و کم رفت و آمد شهر بود. از آنجا تا آرامگاه بوعلی راه زیادی بود. تمام آن مسیر را دویدم. از آرامگاه تا خیابان خواجه رشید و کمیته راهی نبود. اما دیگر نمی توانستم حتی یک قدم بردارم. خستگی این چند روزه و اسباب کشی و شب نخوابی و مریضی معصومه، و از آن طرف علّافی توی بیمارستان توانم را گرفته بود؛ اما باید می رفتم. ناچار شروع کردم به دویدن. وقتی جلوی کمیته رسیدم، دیگر نفسم بالا نمی آمد. به سرباز نگهبانی که جلوی در ایستاده بود، گفتم: «من با آقای ابراهیمی کار دارم. بگویید همسرش جلوی در است.» سرباز به اتاقک نگهبانی رفت. تلفن را برداشت. شماره گرفت و گفت: «آقای ابراهیمی! خانمتان جلوی در با شما کار دارند.» صمد آن قدر بلند حرف می زد که من از آنجایی که ایستاده بودم صدایش را می شنیدم. می گفت: «خانم من؟! اشتباه نمی کنید؟! من الان خانم و بچه ها را رساندم خانه.» ادامه دارد...✒️ 💞 @zendegiasheghane_ma
🔹بعد از اینکه یک مرد ۹۳ ساله در ایتالیا از بیمارستان مرخص می شود، به او گفته شد که هزینه یک روز ونتیلاتور (دستگاه تنفّس مصنوعی) بیمارستان را بپردازد. پیرمرد به گریه افتاد. پزشکان به او دلداری دارند تا بخاطر صورتحساب بیمارستان گریه نکند. ولی آنچه پیرمرد در جواب گفت، همه پزشکان را گریه انداخت 🔸پیرمرد گفت: "من به خاطر پولی که باید بپردازم گریه نمی کنم. تمام پول را خواهم پرداخت." گریه من بخاطر آن است که 93 سال هوای خدا را مجانی تنفس کردم، و هرگز پولی نپرداختم. در حالیکه برای استفاده از دستگاه ونتیلاتور در بیمارستان به مدت یک روز باید اینهمه بپردازم. آیا می دانید چقدر به خدا مدیون هستم؟ من قبلاً خدا را شکر نمی کردم" 🔹سخنان آن پیر مرد ارزش تأمل دارد. وقتی هوا را بدون درد و بیماری آزادانه تنفس می کنیم، هیچ کس هوا را جدی نمی گیرد. 🔻این داستان ما را به یاد درسی از گلستان سعدی انداخت: «منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب...»🙏 خدایا بخاطر ناشکریهامون ما رو ببخش🤲 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀۴۰۰۰هزار شیعه بی گناه در زندان های بحرین هستند که با بیماری ، کرونا و مرگ دست و پنجه نرم میکنند. لعنت بر مستکبرین عالم. خدایا هرچه زودتر منتقم آل محمد را برسان. عالم شده قتلگاه مسلمانان، کجاست فریادرسی که به داد مسلمین برسد؟ 🍃امن‌یجیب‌المضطر‌اذا‌دعاه‌ویکشف‌الشوء روزی پاره تن ایران بود. لعنت به آن کسی که آن را از ما جدا کرد. ••┈┈ 🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃 شبتون مهدوی 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نامت بلند و اوج نگاهت همیشہ سبز؛ آبے‌ترین بهانہ دنیاے من سلام! قلبے شڪستہ دارم و شعرے شڪستہ‌تر، اما نشستہ در تب غوغاے من سلام! ما بے‌حضور چشم تو این جا غریبہ‌ایم دستے،سرے تڪان بده،مولاے من؛سلام! تقدیم چشم‌هاے تو این شعر ناتمام زیباترین افق بہ تماشاے من سلام! سلام حاضرترین غایب زمین✋ 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مرد زندگیت بگو: "چقدر من که تو توی زندگی من هستی" این یک راه بسیار زیبا برای اینه که بهش نشون بدین تا چه اندازه براتون ارزش داره. این جمله را میتونید در مواقعی که کار خوبی براتون انجام میده و یا وقتی در جمع هستید و حرف قشنگی در مورد شما میزنه بهش بگید وقتی در کنار هم خوش میگذرونید،فقط اینو بدونید شنیدن این جمله از کسی که عاشقش هستید خیلی حس خوبی داره،امتحانش کنید. 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 (لطفا با دقت) 👨 👈آقایون همانطور که شما خسته و ناراحت میشید خانومها هم به همین شکلن،پس موقعی که یه خانم ناراحته بیشتر از قبل حواستون بهش باشه،چون خانومها در موقع ناراحتی دوست دارن حمایت شما را به وضوح دریافت کنند،شماها دوست دارید موقعی که ناراحتید تنها باشید ولی دقیقا خانم ها برعکس شما هستند و به هم دردی شما احتیاج دارند. 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3bf4e4ffca-5e9950b47a1ed88e018b457d.mp3
1.1M
قابل توجه خانمها❗️❕ 🔴 سیاست های زنانه 📣 فایل مهمترین زندگی اقایان چیه؟ این فایل صوتی مهم را حتما گوش کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ عزیزانی که تازه به جمع ما پیوستند لطفا مباحث مهم قبلی کانال مثل مباحث نظم خانم و تمام صوتهای اساتید رو گوش کنند فهرست مطالب سنجاق شده😊 💞 @zendegiasheghane_ma
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨ 👈خانم‌ها دوست ندارند آقایان دروغ بگویند. اما گاهی مردها فکر می‌کنند اگر راستش را بگویند ممکن است خانم نگذارد فلان کار را بکنند یا فلان جا بروند. گاهی حتی مردی نگران است که اگر راست بگوید باعث از بین‌رفتن آرامش همسرش شود. اما آقایان اگر روش و استراتژی درستی داشته باشند، بدانند چطور حرف بزنند، چه بگویند، چه نگویند، از چه کلماتی استفاده کنند یا نکنند و لحن‌شان چطور باشد، نیازی به دروغ گفتن پیدا نمی‌کنند. 👈سخت است اما می‌شود گاهی هم پرخاشگر نبود با فرق دارد. زن‌ها از پرخاشگری مردها بدشان می‌آید. درست است که زن‌ها دوست دارند دلشان به یک همسر گرم باشد اما هیچ زنی نیست که بگوید: «من دوست دارم شوهرم خشن باشد.» پس مردها باید حواس‌شان باشد که خشونت به کار نبرند، صدایشان را بالا نبرند و به همسرشان احترام بگذارند. اگر مردی می‌خواهد زنش را درک کند، باید برایش احترام قائل باشد؛ اما در حد متعادل. خانم‌ها هم مرد متعادل دوست دارند. ✍ آقایون این مطالب رو بخونید تا خانمها رو بهتر بشناسید😊👌 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 👈 اگر بتونید فقط تو یک جمله از همسرتون تشکر کنید کدوم ویژگی مثبتش رو بخاطر میارید و بابت اون تشکر میکنید ؟؟؟ خانمها ❗️آقایان❗️ خطاب به همسرتون یک جمله تشکر آمیز بگید و بخاطر یک ویژگی مثبتش که خیلی براتون مهمه ازش تشکر کنید 👈 جملاتتون رو به آی دی زیر برامون بفرستید تا در کانال قرار بگیره 👇👇 @yamahdi85
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 ✅همسرعزیزم سایه سرم پشت و پناهم ممنونم بابت تمام زحماتی که بابت رزق حلال متحمل میشی من با تمام وجود برکت رزق حلال رو در زندگیم حس میکنم خدا ازت باشه💋💋 ✅همسر عزیزم تشکر😂😂😂😂 ✅مردهمیشه همراه وزحمت کشم عاشقانه دوست دارم.من چقدخوشبختم ک توبهترین رودرکنارم دارم. 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹 پاسخهای ✅آقاییِ خوبم ، دورت بگردم ❤️ من همیشه مبهوت اینهمه زلالی، تو وجودت هستم عزیزم ... "تو" برای من نمونه ی یک بنده ی باتقوای خدایی❤️ ✅عزیزم به خاطر همه از خود گذشتگی هات و صداقت و مهربانی و صبوری که تو زندگیمون داشتی ممنونم😘 ✅ همسر عزیزم.؛ازین که زندگی رو برای من راحت کردی و سخت نمیگیری تو هیچ زمینه ای واقعا ازت ممنونم 🌺 ✅ همسر عزیزم از این که همیشه هوامو داری و پشتمو خالی نمیکنی خیلی حس خوبی دارم،خیلی خوبه که تو رو دارم. پشتم گرمه😍😍 دوستت دارم یه عاااااااالمهههه.😘😘 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صداے پاے رمضان آرام آرام به گوش میرسد... آرام آرام صدای ضیافت و مهمانی خدا می آید... آرام آرام صدای ربنا ربنا به گوش میرسد آرام آرام نسیم خوش عطر سحر،و بوی خوش افطار به مشام میرسد دستایمان خالیست و دلهایمان لبریز.... دستهاے خالی‌مان دستاویز دلهای پاکتان ما را در روزهاے آخرشعبان و در ماه مبارک رمضان نه به بهاے لياقت بلکه به رسم رفاقت اول حلال و بعد دعا کنید🌹 💞 @zendegiasheghane_ma
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت108 #فصل_دوازدهم ترس به سراغم آمد. درِ خانه همسایه را زدم و ماج
رفت روی لبه دیوار از آنجا پرید توی حیاط. کمی بعد سرباز در را باز کرد. گفت: «هیچ کس تو نیست. دزدها از پشت بام آمده اند و رفته اند.» خانه به هم ریخته بود. درست است هنوز اسباب و اثاثیه را نچیده بودیم. اما این طور هم آشفته بازار نبود. لباس هایمان ریخته بود وسط اتاق. رختخواب ها هر کدام یک طرف افتاده بود. ظرف و ظروف مختصری که داشتیم، وسط آشپزخانه پخش و پلا بود. چند تا بشقاب و لیوان شکسته هم کف آشپزخانه افتاده بود. صمد با نگرانی دنبال چیزی می گشت. صدایم زد و گفت: «قدم! اسلحه، اسلحه ام نیست. بیچاره شدیم.» اسلحه اش را خودم قایم کرده بودم. می دانستم اگر جای چیزی امن نباشد، جای اسلحه امنِ امن است. رفتم سراغش. حدسم درست بود. اسلحه سر جایش بود. اسلحه را دادم دستش، نفس راحتی کشید. انگار آب از آب تکان نخورده بود. با خونسردی گفت: «فقط پول ها را بردند. عیبی ندارد فدای سر تو و بچه ها.» با شنیدن این حرف، پاهایم سست شد. نشستم روی زمین. پول ژیانی را که چند هفته پیش فروخته بودیم گذاشته بودم توی قوطی شیرخشک معصومه. قوطی توی کمد بود. دزد قوطی را برده بود. کمی بعد سراغ چند تکه طلایی که داشتم رفتم. طلاها هم نبود. صمد مرتب می گفت: «عیبی ندارد. غصه نخور. بهترش را برایت می خرم. یک کم پول و چند تکه طلا که این همه غصه ندارد. اصلِ کار اسلحه بود که شکر خدا سر جایش است.» کمی بعد صمد و سرباز رفتند و من تنها ماندم. بچه ها را از خانه همسایه آورده بودم. هر کاری کردم، دست و دلم به کار نمی رفت. می ترسیدم توی اتاق و آشپزخانه بروم. فکر می کردم کسی پشت کمد، یخچال یا زیر پله و خرپشته قایم شده است. فرشی انداختم گوشه حیاط و با بچه ها نشستم آنجا. معصومه حالش بد بود؛ اما جرئت رفتن به اتاق را نداشتم. شب که صمد آمد، ما هنوز توی حیاط بودیم. صمد تعجب کرده بود. گفتم: «می ترسم. دست خودم نیست.» خانه بدجوری دلم را زده بود. بچه ها را بغل کرد و برد توی اتاق. من هم به پشتوانه او رفتم و چیزی برای شام درست کردم. صمد تا نصف شب بیدار بود و خانه را مرتب می کرد. گفتم: «بی خودی وسایل را نچین. من اینجابمان نیستم. یا خانه ای دیگر بگیر، یا برمی گردم قایش.» خندید و گفت: «قدم! بچه شدی، می ترسی؟!» گفتم: «تو که صبح تا شب نیستی. فردا پس فردا اگر بروی مأموریت، من شب ها چه کار کنم؟!» ادامه دارد...✒️ 💞 @zendegiasheghane_ma