#مشاوره
#پرسش_پاسخ
خانم #شاکری کارشناس ارشد خانواده
💕💫💫💫💘💫💫💫💕
#همسرم_دوست_نداره_رمز_گوشی_اش_رو_من_بفهمم
سلام خدا قوت.. ببخشید من یه راهنمایی میخواستم ازتون. همسر من گوشیش رو رمز میزاره و دوس نداره من رمزشو بفهمم یا اگه خودش بخاطر یک شرایطی رمزشو به من بگه، بعد عوضش میکنه. این موضوع واسه من حساسیت ایجاد کرده و ذهنم رو خیلی درگیر میکنه. خیلی سعی کردم که با این موضوع کنار بیام اما نمیتونم بازم ناراحتم. میخواستم که کمکم کنید
💫💕💫
🍀سلام عزیزم.
درسته،،
" اعتماد و اطمینان به هم" یکی از ارکان اصلی زندگی زوجین هست.
زن و شوهر ضمن اینکه باید به حریم شخصی هم احترام بگذارند،،
نباید چیز پنهانی یا رفتار مشکوک داشته باشند.
چون باعث کاهش اعتماد طرف مقابل و افزایش اضطراب در هر دو طرف میشه..
❓دلیل همسرتون برای این رمزگذاری مهمه...
اینکه ایشون چه دلیلی براتون میارن رو بررسی کنید. شاید حساسیت ها،،
سوال پیچ کردن ها،،
یا وارسی های احتمالی باعث این رفتار هست.
آگه علت رو متوجه شدید،،
بدون تعصب اون رو برطرف کنید تا ذهن تون به آرامش برسه ان شا الله..
✍ سلامتی و تعجیل در ظهور 5 صلوات
💞 @zendegiasheghane_ma
#آقایان_بخوانند
رفتار عاشقانه زن را بایــد از دلتنگـیش فهمید
از شـــوق و بیتابیـش برای دیدار
از حس کودکانهاش برای آغــــــــوش
از خجالتش برای بوسـه گرفتن
زن بـی دلیل بهانه نمیگیرد
شاید بهانه دستان گرمـت را دارد
که دستانش را بگیری …..!
💞 @zendegiasheghane_ma
#صفحه51ازقرآن🌾
#جز_سه🌾
#سوره_آل_عمران 🌾
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به شهید علی جوکار 😍😍😍😍
@hefzequrankarim
#ختم_قرآن
💞 @zendegiasheghane_ma
#دختر_شینا
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان
(همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر)
#بهناز_ضرابی_زاده
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت145 #فصل_چهاردهم قربان صدقه من و بچه هایم می رفت. دقیقه به دقی
#دختر_شینا
#بهناز_ضرابی_زاده
#قسمت147
#فصل_چهاردهم
گذاشتمش زمین و چادری بستم کمرم و چیزی انداختم روی سرم و از پلّه های بلند به سختی پایین آمدم. حیاط شلوغ بود. خواهرم جلو آمد و گفت: «دختر چرا این طوری آمدی بیرون. مثلاً تو زائویی.»
بعد هم چادرش را درآورد و سرم کرد. خوب نمی توانستم راه بروم. آرام آرام خودم را رساندم توی کوچه. مردی داشت از سر کوچه می آمد. لباس سپاه پوشیده بود و کوله ای سر دوشش بود؛ ریشو و خاک آلوده؛ اما صمد نبود. با این حال، تا وسط کوچه رفتم. از دوستان صمد بود. با خجالت سلام و علیکی کردم و احوال صمد را پرسیدم. گفت: «خوب است. فکر نکنم به این زودی ها بیاید. عملیات داریم. من هم آمده ام سری به ننه ام بزنم. پیغام داده اند حالش خیلی بد است. فردا برمی گردم.»
انگار آب سردی سرم ریختند، تنم شروع کرد به لرزیدن. دست ها و پاهایم بی حس شد. به دیوار تکیه دادم و آن قدر ایستادم تا مرد از کوچه عبور کرد و رفت. شینا و خواهرهایم توی کوچه آمده بودند تا از صمد مژدگانی بگیرند. مرا که با آن حال و روز دیدند، زیر بغلم را گرفتند و بردند توی اتاق.
توی رختخواب دراز کشیدم. تمام تنم می لرزید. شینا آب قند برایم درست کرد و لحاف را رویم کشید. سرم را زیر لحاف کشیدم. بغض راه گلویم را بسته بود. خودم را به خواب زدم.
ادامه دارد...✒️
#دختر_شینا
#قسمت148
#فصل_چهاردهم
می دانستم شینا هنوز بالای سرم نشسته و دارد ریزریز برایم اشک می ریزد. نمی خواستم گریه کنم. آن روز مهمانی پسرم بود. نباید مهمانی اش را به هم می زدم.
سر ظهر مهمان ها یکی یکی از راه رسیدند. زن ها توی اتاق مهمان خانه نشستند و مردها هم رفتند توی یکی دیگر از اتاق ها. بعد از ناهار خواهرم آمد و بچه را از بغلم گرفت و برد برایش اسم بگذارند. اسمش را حاج ابراهیم آقا، پدربزرگ صمد، گذاشت مهدی. خودش هم اذان و اقامه را در گوش مهدی گفت. بعدازظهر مردها خداحافظی کردند و رفتند. مرداد ماه بود و فصل کشت و کار. اما زن ها تا عصر ماندند. زن برادرها و خواهرها رفتند توی حیاط و ظرف ها را شستند و میوه ها را توی دیس های بزرگ چیدند. مهدی کنارم خوابیده بود. سر تعریف زن ها باز شده بود، من هنوز چشمم به در بود و امیدوار بودم در باز شود و لحظة آخر مهمانی پسرم، صمد از راه برسد.
🔸فصل پانزدهم
مهدی شده بود یک بچة تپل مپل چهل روزه. تازه یاد گرفته بود بخندد. خدیجه و معصومه ساعت ها کنارش می نشستند. با او بازی می کردند و برای خندیدن و دست و پا زدنش شادی می کردند. اما همة ما نگران صمد بودیم. برای هر کسی که حدس می زدیم ممکن است با او در ارتباط باشد، پیغام فرستاده بودیم تا شاید از سلامتی اش باخبر شویم. می گفتند صمد درگیر عملیات است. همین.
ادامه دارد...✒️
💞 @zendegiasheghane_ma
بیا ڪہ بی تو
نہ سحـر را طاقتی اسٺ
و نہ صبـح را صداقتی؛
ڪہ سحـربہ شبنم لطف تو
بیدار میشـود
وصبح، بہ سلام تو
ازجا برمیخیزد...
💗 #السلام_علیک_یابقیه_الله💗
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
.....★♥️★.....
🍃🍃🍃🍃
شبتون مهدوی
💞 @zendegiasheghane_ma
﷽
هَر صُبح سوےِ کَرب و بَلا
گِریِه میڪُنَم
هِجرِ بِہِشت، چارِه نَدارَد
بِجُز بُڪاء ...
#صلاللهعلیکیااباعبدالله
#صبحتونمهدوی
🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
#تربیت_فرزند
سیره حضرت زهرا (س) در تربیت
رفتار و اخلاق عملی
با پند و اندرز نمی توان صحت و درستی صفات اخلاقی ای را که رعایت نمی شود، به دیگران اثبات کرد و آموخت. کسی که می خواهد دیگری را تربیت کند، باید در عمل، به آنچه می گوید پای بند باشد. مادری که به تربیت فرزند خود علاقه مند است، باید خود، دارای فضایل اخلاقی باشد و همواره رفتار صحیح را رعایت کند تا فرزندانش با آسودگی خاطر، در عمل از او الگو گیرند.
حضرت زهرا علیهاالسلام با عمل به آنچه می فرمود، فرزندانش را با اخلاق و رفتار اسلامی آشنا می ساخت، چنان که امام حسن علیه السلام می فرماید:
مادرم، فاطمه علیه السلام را دیدم که شب جمعه در محراب خویش به عبادت ایستاده بود و پیوسته در رکوع و سجود بود تا اینکه سپیده صبح بردمید و از او می شنیدم که برای مردان و زنان مؤمن دعا می کرد و نامشان را بر زبان جاری می ساخت و بر ایشان بسیار دعا می کرد، ولی برای خویش هیچ دعا نمی کرد، من به او گفتم: ای مادر! چرا همان گونه که برای دیگران دعا می کنی، برای خود دعا نمی کنی، فرمود: یا بنیّ! الجّار ثم الدّار؛ ای پسرکم! نخست باید همسایگان را دریافت، آن گاه به خانه پرداخت.
حضرت نصیحتی را به فرزندش آموخت که از شب تا به صبح به آن عمل کرده بود و چنین پند و اندرزی است که اثر می گذارد و تربیت می کند.
💞 @zendegiasheghane_ma
#تربیت_فرزند
نقش زن در تربیت فرزندان
بخشی از کتاب قدرت و شکوه زن در کلام امام و رهبری
اثر استاد #پناهیان
💞 @zendegiasheghane_ma
Panahian-Clip-FalsafeAhkam.mp3
1.74M
#صوتی
#تربیت_فرزند
استاد #پناهیان
آیا واقعاً لازم است در همۀ مراحل تربیت دینی و انتقال مفاهیم دینی به فرزندانمان، فلسفۀ آن عبادت را یا حکمت آن عبادت را یا آن عمل را بهشان بگوییم؟
💞 @zendegiasheghane_ma
بزرگی میگفت: پدرم، ارزشمندترین هدیه را به من داد او مرا باور داشت
اولین منبع اعتماد به نفس هر انسان اینست که پدر ومادر او را باور داشته باشند.
اگر می خواهید فرزند موفقی داشته باشید این اولین گامست
#تربیت_فرزند
💞 @zendegiasheghane_ma
💢كودك نابغه می خواهيد؟
با بازی،
تحرك،
تقويت تخيل و تمركز،
وافزايش هوش هيجانی
به كودك زير هفت سال خود كمك كنيد.
مغزكودك حدود هفت سالگی به رشد لازم براي آموزش خواندن و نوشتن و رياضی می رسد.
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹
#بازی
#تربیت_فرزند
استاد #عباسی_ولدی
📌چسباندنی ها
🔹بچّه ها خیلی دوست دارند ❤️اشیای جدا از هم را به یکدیگر بچسبانند. درست کردن یک شکل با این کار برای آنها خیلی خوشایند 😃است؛ امّا حتّی اگر شکل خاصّی هم درست نشود، آنها از این کار، لذّت می برند.
🔸برای بازی های چسباندنی، می توانید از اشیای زیر استفاده کنید:
1⃣ با مقداری از انواع حبوبات و اندکی چسب💈، روی یک مقوّا می توان شکل های زیبایی را خلق کرد. پس از درست کردن اشیا، هر وقت که کودک متمایل بود، می توانید شکل ها را خراب کرده، با همان دانه ها، شکل های دیگری درست کنید.
2⃣ وقتی به جایی مثل رودخانه🏝 یا دشت🏕 می روید که سنگ های ریز با اشکال مختلف وجود دارد، از جمع کردن آنها غافل نشوید. این سنگ ها، اسباب بازی های بسیار خوبی برای بچّه های شما هستند. در بازی های چسباندنی، به راحتی می توانید از این سنگ ها استفاده کرده، روی مقوّا📋، شکل های زیبایی خلق کنید.
🎊
3⃣ برگ های درختان🌿☘، یکی دیگر از اشیایی است که در این بازی ها به کار می آید.
4⃣پارچه های اضافی و غیر قابل استفاده را دور نریزید. با بُریدن ✂️این پارچه ها، آنها را به تکّه های کوچک تبدیل کنید و آنها را در اختیار کودکان 👧👦قرار دهید. تکّه های کاموا و نخ هم برای این کار، مناسب است.
5⃣پنبه با تمام اشیایی که پیش از این برشمردیم، ترکیب بسیار زیبایی🎉 را به شکل ها می دهد.
🏀ادامه دارد .......
📚 بازی ، بازوی تربیت ص ۶۱
#بازی_بازوی_تربیت
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
💞 @zendegiasheghane_ma
#صفحه52ازقرآن🥀
#جز_سه🥀
#سوره_آل_عمران 🥀
ثواب تلاوت این صفحه هدیه به #شهید_اکبر_خسروی😍😍😍😍
#ختم_قرآن
💞 @zendegiasheghane_ma
#دختر_شینا
خاطرات قدم خیر محمدی کنعان
(همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر)
#بهناز_ضرابی_زاده
💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت147 #فصل_چهاردهم گذاشتمش زمین و چادری بستم کمرم و چیزی انداختم
#دختر_شینا
#بهناز_ضرابی_زاده
#قسمت149
#فصل_پانزدهم
شینا وقتی حال و روز مرا می دید، غصه می خورد. می گفت: «این همه شیر غم و غصه به این بچه نده. طفل معصوم را مریض می کنی ها.»
دست خودم نبود. دلم آشوب بود. هر لحظه فکر می کردم الان است خبر بدی بیاورند.
آن روز هم نشسته بودم توی اتاق و داشتم به مهدی شیر می دادم و فکرهای ناجور می کردم که یک دفعه در باز شد و صمد آمد توی اتاق، تا چند لحظه بهت زده نگاهش کردم. فکر می کردم شاید دارم خواب می بینم. اما خودش بود. بچه ها با شادی دویدند و خودشان را انداختند توی بغلش.
صمد سر و صورت خدیجه و معصومه را بوسید و بغلشان کرد. همان طور که بچه ها را می بوسید، به من نگاه می کرد و تندتند احوالم را می پرسید. نمی دانستم باید چه کار کنم و چه رفتاری در آن لحظه با او داشته باشم. توی این مدت، بارها با خودم فکر کرده بودم اگر آمد این حرف را به او می زنم و این کار را می کنم. اما در آن لحظه آن قدر خوشحال بودم که نمی دانستم بهترین رفتار کدام است. کمی بعد به خودم آمدم و با سردی جوابش را دادم.
زد زیر خنده و گفت: «باز قهری!»
خودم هم خنده ام گرفته بود. همیشه همین طور بود. مرا غافلگیر می کرد. گفتم: «نه، چرا باید قهر باشم، پسرت به دنیا آمده.
💥💥💥💥💥💥💥💥💥
#دختر_شینا
#قسمت150
#فصل_پانزدهم
خانمت به سلامتی وضع حمل کرده و سر خانه و زندگی خودش نشسته. شوهرش هفتم پسرش را به خوبی راه انداخته. بچه ها توی خانه خودمان، سر سفره خودمان، دارند بزرگ می شوند. اصلاً برای چی باید قهر باشم. مگر مرض دارم از این همه خوشبختی نق بزنم.»
بچه ها را زمین گذاشت و گفت: «طعنه می زنی؟!»
عصبانی بودم، گفتم: «از وقتی رفتی، دارم فکر می کنم یعنی این جنگ فقط برای من و تو و این بچه های طفل معصوم است. این همه مرد توی این روستاست. چرا جنگ فقط زندگی مرا گرفته؟!»
ناراحت شد. اخم هایش توی هم رفت و گفت: «این همه مدت اشتباه فکر می کردی. جنگ فقط برای تو نیست. جنگ برای زن های دیگری هم هست. آن هایی که جنگ یک شبه شوهر و خانه و زندگی و بچه هایشان را گرفته. مادری که تنهاپسرش در جنگ شهید شده و الان خودش پشت جبهه دارد از پسرهای مردم پرستاری می کند. جنگ برای مردهایی هم هست که هفت هشت تا بچه را بی خرجی رها کرده اند و آمده اند جبهه؛ پیرمردهای هفتاد هشتاد ساله، داماد یک شبه، نوجوان چهارده ساله. وقتی آن ها را می بینم، از خودم بدم می آید. برای این انقلاب و مردم چه کرده ام؛ هیچ! آن ها می جنگند و کشته می شوند که تو اینجا راحت و آسوده کنار بچه هایت بخوابی؛ وگرنه خیلی وقت پیش عراق کار این کشور را یکسره کرده بود.
ادامه دارد...✒️
💞 @zendegiasheghane_ma
#یا_صاحب_الزمان
معنی چشم انتظاری را نفهمیدم ولی
جان مادرهای مفقودالاثرها العجل😔
#اللهمعجلالولیکالفرج
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
•┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
شبتون مهدوی
💞 @zendegiasheghane_ma
*🌸سلام مهربانان
🦋صبح پنج شنبه تون بخیر و نیکی
🌿روزتون بی نظیر
🌸آرزو دارم
🦋سلامتی ،آرامش
🌿دل خوشی
🌸شادی ، خوشبختی
🦋ایمان
🌿ثروت حلال
🌸و عاقبت بخیری
🦋درتقدیرتان باشـد 💐*
💞 @zendegiasheghane_ma
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
#ویژه_عقدکرده_ها
#نکته در خصوص نشاط در دوران عقد
توی دوران عقد ملاحظاتی وجود داره که بعضی وقتا پیشنهاد میشه زیادی شیطنت نکرد !
ولی خب میتونید کم کم شروع کنید
شما و همسرتون محرم هم هستید
اون تصمیم گرفته با در کنار محرمش بودن قید هزاران عشق حرام رو بزنه
حالا نوبت شماست که جای هزاران نفر عاشقی کنید
چطور این عشق رو به زبون بیارید یا به قولی شیطنت کنید کاملا متناسب با روحیات خودتونه
از همه بهتر تقویت روحیه شوخی در خودتونه
مطالب طنز بخونید
نوشته های عاشقانه طنزآمیز که توی آرشیو داریم مطالعه کنید
و فکر کنید قراره همسرتون رو با هر کلمه ای بخندونید
این دوران با ساده ترین کلمات طرف مقابل شاد میشه
مثلا وقتی میخواین بگید دلم برات تنگ شده یکم جزئیات رو بیشتر بگید
دلم برا انگشتات تنگ شده
برا خنده ت
برا اون خال روو گونه ت
و دیگه خودتون ادامه بدید ...حرف رو با جاهای باریک بکشونید 😂
وقتی میخواین بگید دوستت دارم یه بخش از بدن همسرتون رو مخاطب قرار بدید
حتی گاهی باهاش سوم شخص صحبت کنید
مثلا عشق من کیه ؟
مراقب شوهر من باش
به شوووهررررم بگو یکی اینجا دلش برا تک تک سلولاش تنگ شده
😍 و همین صحبتا دیگه ...کافیه یکم بیشتر مطالب شیطنت آمیز و طنز بخونید تا ایده بگیرید
💞 @zendegiasheghane_ma
#پرسش_پاسخ
#مجردانه
#کفویت_اعتقادی
#سوال
خودم مذهبی هستم..
میخوام با یه اقا پسری ازدواج کنم
که مثل من نیست ❗️
ولی خیلی عاشق هم هستیم...
مشکلی پیش نمیاد ❓
🎤 #پاسخ در فایل صوتی زیر 👇
دکتر #فرهنگ
🍃🍃🌸🍃🍃
💞 @zendegiasheghane_ma
5775105_-210458.mp3
10.63M
#پرسش_پاسخ
#مجردانه
#کفویت_اعتقادی
#سوال
خودم مذهبی هستم..
میخوام با یه اقا پسری ازدواج کنم
که مثل من نیست ❗️
ولی خیلی عاشق هم هستیم...
مشکلی پیش نمیاد ❓
🎤 #پاسخ در فایل صوتی زیر 👇
دکتر #فرهنگ
🍃🍃🌸🍃🍃
💞 @zendegiasheghane_ma