🍂نشسته غرق تماشای شیعیان خودش
🍂کسی نیامده جز او سر قرار خودش
🍂چه انتظار عجیبیست اینکه شب تا صبح
🍂کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش
#اللهمعجللولیکالفرج
تعجیل در ظهور مولا صلوات
🌴🍃🌹🌴🍃🌹🌴🍃🌹🌴🍃🌹
🌼 #جانم_امام_زمانم
ز عاشقان شنیدهام
جمعه ظهور می کنی
ز مرز انتظارها
دگر عبور می کنی
شب سیاه می رود
صبح سپید می رسد
جهان بى چراغ را
غرق به نور می کنی
🌼 کاش فردا فرج
🌼 مهدی زهرا باشد ..
🌼 أللَّهُمَ عـجِـلْ لِوَلیِکْ ألْفَرَج
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
پدر مهربانم مهدی جان
هر سال این روزها که میرسید
کولهپشتیام را آماده میکردم برای سفر؛
به شوق اینکه در جاده کربلا
با شما هم قدم شوم،
به شوق اینکه هم صدا با شما
زیارتنامه اربعین بخوانم ...
امسال اما، اربعین را باید
با خاطره و حسرت سر کنم ...
نمیدانم کدام گناه بزرگم
رزق اربعینم را بُرد
اما میدانم هر چه باشد
کَرَم شما از گناه من بزرگتر است ...
از کرم و مهربانیات،
بگذار دوباره با شما هم سفر شوم!!
يا رب الحسين بحق الحسين
إشف صدر الحسين #بظهور_الحجة
#اربعین
6 روز مانده تا #اربعین
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تلنگر ⚠️
تو #گناه نکن
ببینخداچجوری
حالتوجامیاره...✨🌱
زندگیتروپرازوجودخودشمیکنه...🔆
عصبی شدی؟
نفس بکشبگو: بیخیال،چیزیبگم،
امامزمانناراحتمیشه..😕☝🏻
دلخورتکردن؟
بگو:خدامیبخشهمنممیبخشمپسولشکن...🤗😌
تهمتزدن؟
آرومباشوتوضیحبده〰️
بگو: به ائمههمخیلیتهمتا زدن...❗️🚫
کلیپوعکسنامربوطخواستیببینی؟
بزنبیرونازصفحهبگو:مولامهمتره...🙃💕
نامحرمنزدیکتبود؟
بگو:مهدیزهرا(عج)خیلیخوشکلتره✨
بیخیالبقیه😇♥️
و...
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
خاطرات #اربعین
#ارسالی_اعضا
سلام
ما سال۹۷ توفیق زیارت مولا روزیمون شد
به همراه همسرم و بچه هام(۱۰ساله
و ۲و نیم ساله) 💛
البته خواهرم و همسرش هم با ما بودند.
اطرافیان اکثرشون مخالف بودند که ما بریم و دائم از سختی های این سفر با بودن بچه کوچک و مشکلات امنیتی و..میگفتند
ولی من و همسرم به نیت ادای تکلیفی که به عهده مون هست تصمیم گرفتیم راهی بشیم
روز اولی که وارد نجف شدیم در مسیر پیاده روی و خروج از شهر نجف ما دوتا خانواده همدیگر را گم کردیم
ساعت ها مسیر را بالا و پائین رفتیم ولی نتیجه نگرفتیم
متاسفانه توی مرز ایران
سیم کارت هایی که بهمون فروختند قلابی از کار در اومد و امکان تماس تلفنی هم نداشتیم
از گشتن نا امید شدیم و همین طور که میرفتیم شروع کردم به خوندن دعای توسل ،
نزدیک غروب بود 🌒
به آخرین عبارت توسل به نام حضرت صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف که رسیدم
توی دل میگفتم آقا جان اولین بار دعوتمون کردی پیاده روی اربعین تویه کشور غریب ؛ الان همدیگر را هم گم کردیم خدایا تو این سیل جمعیت چطور همدیگر را پیدا کنیم
چند لحظه ای در مسیر پیاده روی
بخاطر بچه ها توقف کنیم
در کمال ناباوری با خواهرم روبرو شدیم😊
تا اومدیم صحبت کنیم که چی شد که گم شدیم
همسرم گفت :
آقایی اومده میگه امشب بیاییدمهمان خانه من باشید
تو دلم گفتم مولا جان توسل کردم بهت خواهرم پیدابشه ، لطف کردی میزبان هم برامون فرستادی ...
اون ها ما را به خونه ش بردند...
همسرش و دختراش فوق العاده به ما احترام کردند چادر ها و جوراب های ما را با التماس گرفتند
و شستند
هرچه اصرار کردیم
که با این کار ما را شرمنده میکنید
قبول نکردن و میگفتند شما
مهمان ابا عبدلله الحسین هستید
آن شب این خانواده چند تا خانواده ایرانی دیگه را هم آوردند و سفره ی مفصلی انداختند
با نهایت احترام 🙏
نکته ای که خیلی توش درس بود
اینکه خانم صاحبخانه ده روز بود که خواهر جوانش را از دست داده بود
واقعا این خانم بزرگوار ،
با وجود غم بزرگی که از مرگ خواهرش در دل داشت،
ذره ای در انجام وظیفه ای که نسبت به مهمان حس میکرد، کم نگذاشت.
و فوق العاده با روی خوش از ما پذیرایی کرد
فردا قبل از طلوع آفتاب مجدد سفره صبحانه ی مفصلی پهن کردند ..
تمام وسایل زوار را در وسیله ای گذاشتند و همه را با ماشین
تا مسیر اصلی پیاده روی، رسوندن
ما در هر شهری از عراق رسیدیم این مهمان نوازی مردم را دیدیم
❤️واقعا فداکاری و از خودگذشتگی و مهمان نوازی را باید در مسیر پیاده روی اربعین دید.❤️
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
خاطرات #اربعین
#ارسالی_اعضا
سلام دوستان ماهم پارسال بار اولمون بود قسمت شد.خیلی سال بود که مثل همه عاشقای اهل بیت حسرتشو داشتیم ولی قسمت نمیشد .آخه سه سالی میشد که دیسک کمرمو عمل کرده بودم ،همسرم میگفت نمیتونی بری . پیارسال تو تلوزیون کسایی رو نشون میداد که چهار دست وپا میرفتن ، منم خیلی گریه میکردم که بریم بهش گفتم :ببین چطوری میرن عاشقا 😭
بالاخره پارسال راضی شد دو روز بعد عاشورا بریم برا پاسپورت اقدام کنیم دخترم میگفت منم ببرین باباش میگفت بذار این بار بامامانت بریم خوب که یادگرفتیم راه وچاه پیاده روی رو سال بعد شمارو میبرم.دخترم (۱۹سالش بود)گفت من از خود مولا میخوام خودش جور میکنه واقعا هم همین طور شد صبح باباش صداش زد گفت بلند شو نمیخوای بری برا پاسپورت هر دومون هاج و واج مونده بودیم😭
ارباب جور کرده بود؛تا روز حرکت اصلا باورم نمیشد که مولا ما رو دعوت کردن بالاخره راه افتادیم اول کاظمین نمیدونین چه حالی داره انگار حس میکردیم قبلا اینجا بودیم و دیدیم آخه انگارحرم امام رضاست کاظمین فقط با فضای کوچیک؛دو شب موندیم کاظمین بعد با چشم گریان راهی سامراء شدیم چه سامرایی 😭😭😭
پارسال درست این روزا بود رسیدیم اونجا غیر قابل وصفه اصلا نمیشه گفت چه حال وهوایی داره 😭
خیلی زیارت امام هادی وامام حسن عسگری به یاد موندنی بود این روزا که از خواب بیدار میشیم فقط با نگاه عکسها وحسرتش اشک میریزیم.بعد دوشب راهی نجف شدیم شب رسیدیم نجف بارون زیادی باریده بود همه موکب ها پتو ها وسایلا خیس شده بودو آویزون بود . تاجای اسکان پیدا کردیم بلافاصله راهی شدیم سمت خونه پدری😭 نمیتونم وصفش کنم چه حالی داشتیم موقع ورود یه دل سیر زیارت کردیم جای همه عاشقان خالی آخه زود راه افتاده بودیم هنوز حرم ها شلوغ نشده بود دو روز هم ساکن نجف بودیم تا راهی شهر نینوا شدیم .
چه اشک ها که ریخته میشد توی راه پاهامون زخم میشد به یاد زخم های طفلان حسین ابن علی اشک میریختیم 😭تا اینکه روز چهارم پیاده روی وارد شهر کرب و بلا شدیم
باز یه جایی وسایلامونو تحویل دادیم وبا شور وعشق پس از یه عمر حسرت وارد کفشداری مولا شدیم چنان شلوغ بود که حرم بسته بود همونجا کنار کفشداری نمازمونو به نوبت خوندیم تا حرم باز شد زیارت کردیم وای خدا چه زبارتی یعنی میشه یه بار دیگه قدم به اون مکان بذاریم 😭😭😭😭😭
اللهم الرزقنا کربلا
از وقتی اومدیم فقط فکر زیارت امسال آروممون میکرد چه برنامه ریزی ها که نکرده بودیم 😭😭😭
تا اینکه این بیماری لعنتی حسرت زیارت امسالو به دل هممون گذاشت
باآرزوی از بین رفتن این بیماری به دست اهل بیت عصمت وطهارت و راهی شدن همه عشاق اربعینی ان شاءالله
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══
#تنها_میان_داعش
💥 برگرفته از حوادث #حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد شهید #قاسم_سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شده است.
نویسنده : فاطمه ولی نژاد
═══✼🍃🌹🍃✼══
@zendegiasheghane_ma
═══✼🍃🌹🍃✼══