eitaa logo
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
24.4هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
3هزار ویدیو
87 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج قاسم خون شما جوانان عرصه مقاومت را استوار تر و جنگنده تر وآماده تر کرد , ما مادران فاطمی با تربیت نسل مهدوی به فرموده خودتان هزاران هزار, حاج قاسم آماده تر وقبراق تر و جوان تر تقدیم این راه خواهیم کرد , رهبر عزیزم ما اکنون الگویی نظیر حاج قاسم سلیمانی ها را برای تربیت فرزندانمان داریم , به مدد الهی هرگز این صحنه راخالی نخواهیم گذاشت, سردار عزیز ,فرزندانمان نام تورا تا ظهور حضرت حجت به یاد خواهند داشت مجاهدت های عاشقانه شما الگوی راهشان خواهد شد, مهمان حضرت مادر بدان خونت درخت اسلام ناب محمدی را جور دیگر آبیاری کرد ,از خون شما هزاران هزار حاج قاسم پا به این دنیا میگذارند تا ادامه دهنده ی راه شما باشند . زنان سرزمین من ,اکنون ما وظیفه سنگین تری را به دوش خواهیم کشید , ما موظفیم گوش به فرمان ولی زمانه مان باشیم و جهادمان را خالصانه به عرصه ظهور برسانیم و ایران عزیز مان را با تولید نسل وتربیت نسل مهدوی مهیای ظهور کنیم, قاسم سلیمانی جمعیت سخت استوار بمان ی یک ماااادر , متن 🖤 @zendegiasheghane_ma
🖤✨🖤✨🖤✨🖤✨🖤 خانمها با دقت بخوانند👇👇 زن ها کجای هستند؟ مردم دارند به رهبری پیام میدهند و تقاضا میکنند که «هر طور شده انتقام خون حاج قاسم را بگیرید». خب قوم موسی هم که گفتند تو و خدایت بروید مبارزه کنید ما اینجا نشسته ایم! مردم! انتقام را فقط در موشک های و ارتش جستجو نکنید. یادتان باشد آمریکایی که حاج قاسم را ناجوانمردانه شهید کرد، همان آمریکایی است که میخواهد حجاب را از سر دختران این کشور بردارد. آمریکایی که در حق سردار اسلام جنایت کرد، همان است که میخواهد واژه مادر در این سرزمین دیگر نباشد. ایها الناس! این آمریکای خبیث و این شیطان اکبری که دستش به خون مالک اشتر انقلاب آلوده شد همان آمریکایی است که میلیاردها دلار برای ترویج فساد و فحشا در کشورهای اسلامی میکند. مردم! آمریکا اگر حاج قاسم را ترور کرد، خیلی سال است که تلاش میکند که را در جان من و توی ایرانی مسلمان فرو کند.. باید باور کنید این آمریکا فقط دشمنِ حاج قاسم نیست.. این آمریکا دشمن خانواده های ماست..دشمن عزت ماست.. دشمن ایمان ماست... دشمن دین ماست... چشمتان فقط به موشک های سپاه و ارتش نباشد.. اصلا برای منتظر مردها هم نباشید.. مگر برای معطل مردها ماندیم؟ امروز روزِ است. از قاتلی که دستش به خون خانه و خانواده و ذهن و ایمان مردم ما آلوده است. و نبض این مبارزه فرهنگی دست زنهاست. بسم الله.. اگر چادر به سر داریم مدیون خون حاج قاسم هاییم. ادای دین به شهید، ادامه راه اوست. یعنی .. یعنی همین امروز، همین الان، برای زندگی ات تصمیم بگیر و کن برای ساختن جامعه ای عاری از .. ! . ؟ 🖤 @zendegiasheghane_ma
🖤✨🖤✨🖤✨🖤✨🖤 سخت سلام سردارم.سلام تکیه گاه رهبرم.سلام ستون وطنم. ماآدماقدرداشته هامونوزمانی میدونیم که دستش بدیم.شرمنده ایم ازاین همه کم کاری.شرمنده ایم ولی نمیذاریم خونت پایمال شه.این روزاخیلی بغض کردیم اشک ریختیم ولی بازم آروم نشدیم فقط،به امیدانتقام سختی که رهبرم قولشوداده داریم تحمل میکنیم.منم ازطرف خودم قول میدم تاجاییکه میتونم وسوادشودارم درراهی که بایدقدم بردارم وفرزندانی قاسم وارتربیت کنم انشالله.ماهیچگونه نمیتونیم حق شمارواداکنیم ولی سعی میکنیم طوری باشیم که شماازماراضی باشید.شمابه آرزوتون شهادت بودکه رسیدیدانشالله ماهم به آرزومون که انتقام سخته برسیم. 🖤 @zendegiasheghane_ma
بسم الله الرحمن الرحیم سخت سردار دلهای آزاده سلام سلام بر سرداری که بودنش آرامش را از دشمن گرفت و شهادتش سر در گم و بی مقدار و عاجزشان کرد درود خدا بر حاج قاسم سلیمانی بر ستوده ترین انسانی که پاکی و تزکیه اش اشک های محکم ترین و قوی ترین رهبر دنیا را در آورد و میلیون ها نفر با اشک های رهبرشان اشک ریختند و داغ سلیمانی را مضاعف چشیدند بعنوان یک زن خانه دار انتقام خون سردارم را با خرید می گیرم با تحریم خرید کالاهایی مثل بوش آلمان و تفال فرانسه و اجناس انگلیسی و آمریکایی و اسرائیلی قطعا حفظ حجاب و چادرم بسیار ارزشمند است برای انتقام قطعا تربیت فرزندانی در مکتب حسین برای امروز و فردای جامعه اسلامی از ملزومات است ولی من این انتقام ها را درکنار تحریم مزدوران و در راستای رونق اقتصادی کشورم در پیروی از سخنان اندیشمندانه رهبرم با خرید کالای ایرانی خواهم گرفت 🖤 @zendegiasheghane_ma
✍️ 💠 به‌خدا امداد امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بود که از حنجره حیدر سربرآورد! آوای مردانه و محکم حیدر بود که در این لحظات سخت تنهایی، پناهم داد :«چیکار داری اینجا؟» از طنین صدایش، چرخیدم و دیدم عدنان زودتر از من، رو به حیدر چرخیده و میخکوب حضورش تنها نگاهش می‌کند. حیدر با چشمانی که از عصبانیت سرخ و درشت‌تر از همیشه شده بود، دوباره بازخواستش کرد :«بهت میگم اینجا چیکار داری؟؟؟» 💠 تنها حضور پسرعموی مهربانم که از کودکی همچون برادر بزرگترم همیشه حمایتم می‌کرد، می‌توانست دلم را اینطور قرص کند که دیگر نفسم بالا آمد و حالا نوبت عدنان بود که به لکنت بیفتد :«اومده بودم حاجی رو ببینم!» حیدر قدمی به سمتش آمد، از بلندی قد هر دو مثل هم بودند، اما قامت چهارشانه حیدر طوری مقابلش را گرفته بود که اینبار راه گریز او بسته شد و خوبی بابت بستن راه من بود! 💠 از کنار عدنان با نگرانی نگاهم کرد و دیدن چشمان معصوم و وحشتزده‌ام کافی بود تا حُکمش را اجرا کند که با کف دست به سینه عدنان کوبید و فریاد کشید :«همنیجا مثِ سگ می‌کُشمت!!!» ضرب دستش به‌ حّدی بود که عدنان قدمی عقب پرت شد. صورت سبزه‌اش از ترس و عصبانیت کبود شد و راه فراری نداشت که ذلیلانه دست به دامان حیدر شد :«ما با شما یه عمر معامله کردیم! حالا چرا مهمون‌کُشی می‌کنی؟؟؟» ✍️نویسنده: 💞 @zendegiasheghane_ma
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#تنها_میان_داعش #قسمت58 💠 سپس از بار تویوتا پایین پرید، چند قدمی به سمتم آمد و مقابل ایوان که رسید
🍃🌸 *﷽ 🌸🍃 ✍️ 💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را می‌شنیدم و تلاش می‌کردم از زمین بلند شوم که صدای بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید. یکی از مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمی‌بینید دارن با تانک اینجا رو می‌زنن؟ پخش شید!» 💠 بدن لمسم را به‌سختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد. او همچنان فریاد می‌زد تا از مقام فاصله بگیریم و ما می‌دویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام می‌آید. 💠 عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت به‌سرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید. برادرم درست در آتش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم. رزمنده‌ای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمی‌داد و من می‌ترسیدم عباس در برابر گلوله تانک شود که با نگاه نگرانم التماسش می‌کردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلوله‌های خمپاره را جا زد و با فریاد شلیک کرد. 💠 در سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشی‌ها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و به‌سرعت برگشت. چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده می‌شد، اعتراض کرد :«تو اینجا چیکار می‌کنی؟» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت93 💠 ساعتی پیش از مصطفی دورم کرده و دوباره می‌خواست مرا به بیمارستان برگرداند
💠 تنها یک روز بود مصطفی را ندیده و حالا برای دیدنش دست و پای دلم را گم کرده بودم که چشمم به زیر افتاد و بی‌صدا وارد شدم. سکوت اتاق روی دلم سنگینی می‌کرد و ظاهراً حرف‌های ابوالفضل دل مصطفی را سنگین‌تر کرده بود که زیر ماسک اکسیژن، لب‌هایش بی‌حرکت مانده و همه از آسمان چشمان روشنش می‌بارید. 💠 روی گونه‌اش چند خط خراش افتاده بود، گردنش پانسمان شده و از ضخامت زیر لباس آبی آسمانی‌اش پیدا بود قفسه سینه‌اش هم باند‌پیچی شده است که به سختی می کشید. زیر لب سلام کردم و او جانی به تنش نبود که با اشاره سر پاسخم را داد و خیره به خیسی چشمانم نگاهش از آتش گرفت. 💠 ابوالفضل با صمیمیتی عجیب لب تختش نشست و انگار حرف‌هایشان را با هم زده بودند که نتیجه را شمرده اعلام کرد :«من از ایشون خواستم بقیه مدت درمان‌شون رو تو خونه باشن!» سپس دستش را به آرامی روی پای مصطفی زد و با مهربانی خبر داد :«الانم کارای ترخیص‌شون رو انجام میدم و می‌بریم‌شون داریا!» 💠 مصطفی در سکوت، تسلیم تصمیم ابوالفضل نگاهش می‌کرد و ابوالفضل واقعاً قصد کرده بود دیگر تنهایم نگذارد که زیر گوش مصطفی حرفی زد و از جا بلند شد. کنارم که رسید لحظه‌ای مکث کرد و دلش نیامد بی‌هیچ حرفی تنهایم بگذارد که برادرانه تمنا کرد :«همینجا بمون، زود برمی‌گردم!» و به سرعت از اتاق بیرون رفت و در را نیمه رها کرد. 💠 از نگاه مصطفی که دوباره نگران ورود غریبه‌ای به سمت در می‌دوید، فهمیدم ابوالفضل مرا به او سپرده که پشت پرده‌ای از پنهان شدم. ماسک را از روی صورتش پایین آورد، لب‌هایش از تشنگی و خونریزی، خشک و سفید شده و با همان حال، مردانه حرف زد :« خون پدر و مادرتون و همه اونایی که دیروز تو پَرپَر شدن، از این نامسلمونا می‌گیریم!» 💠 نام پدر و مادرم کاسه چشمم را از گریه لبالب کرد و او همچنان لحنش برایم می‌لرزید :«برادرتون خواستن یه مدت دیگه پیش ما بمونید! خودتون راضی هستید؟» نگاهم تا آسمان چشمش پرکشید و دیدم به انتظار آمدنم محو صورتم مانده و پلکی هم نمی‌زند که به لکنت افتادم :«برا چی؟»... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🏴اعمالی ویژه برای سلامتی بقیة‌الله در مصیبت ثارالله🏴 👌ایام هر چه به روز نزدیک‌تر می‌شود بر قلب مبارک حضرت عج غم و اندوه مصیبت و برای فشار زیادی وارد می‌شود. به‌جاست محبان و عج برای ایشان اعمالی از قبیل موارد ذیل را انجام دهند: ✅:‌اللهم کن لولیک الحجة بن الحسن... ✅ برای سلامتی ایشان ✅ برای و یاران و اهل بیت وی که مرحم‌بخش قلب حضرت است ✅ برای کنار گذاشتن یک عمل که حضرت را ناراحت می‌کند. ✅و... التماس دعا