eitaa logo
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
24.4هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
3هزار ویدیو
87 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان #قسمت55 استاد #عباسی_ولدی ❓ آیا تماشای فیلم‌های مبتذل، اهانت به خویش نیس
استاد 📌با پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها چه کنیم؟ ❓ما در خانۀ پدرمان زندگی می‌کنیم. زمینۀ مستقل زندگی کردن هم نداریم. پدرم اهل تماشای ماهواره و شبکه‌های فارسی‌زبان است. وقتی به پسرهایم می‌گویم نگاه نکنید، می‌گویند: «چرا پدرت تماشا می‌کنه؟». مادرم هم که اهل نماز و تقیّدات ظاهری دینی بود، حالا به شدّت، جذب همین سریال‌های شبکۀ فارسی‌زبان شده است. می‌گویید من چه کار کنم؟ 1⃣ توجّه به تربیت خانواده‌محور ⚠️بدون تردید، برای این که تأثیرپذیری فرزندان ما از محیط خارج از خانواده، به شدّت کم شود و حتّی به صفر برسد، باید در تربیت آنان به قدری کوشا باشیم که روحیۀ آنان، «خانواده‌محور» شود. ✅فرزندِ خانواده‌محور، کسی است که به جای این که بخواهد خانواده را با سنگ محک محیط بیرون بسنجد و تلاش کند فضای بیرون را به خانه بکشانَد، بیرون از خانه را با محیط خانه، محک می‌زند و چیزهایی را در محیط بیرون از خانه انتخاب می‌کند که با فرهنگ خانوادگی‌اش تناسب داشته باشد. ❇️برای تربیت فرزندان خانواده‌محور، چند کار اساسی باید انجام داد: 1⃣محبّت در اندازۀ سیری؛ 2⃣احترام به شخصیت فرزندان و بزرگ داشتن آنها؛ 3⃣ توجّه به نیازهای آنان در هر مقطعی؛ 4⃣ توجّه به رفتارهای شخصی و تعاملاتمان با دنیای اطراف، با خدا و با دیگران. 📛من خودم حرفای شما رو تجربه کردم. شما گفتید: ما اگه بچّه‌هامون رو خانوده‌محور تربیت کنیم، اطرفیان نمی‌تونن روشون اثر بذارن. دخترم چند روز رفته بود خونۀ مادربزرگش بمونه ،برخی صحنه‌ها که پخش می‌شده، از اتاقی که ماهواره توش بوده، می‌رفته تو یه اتاق دیگه و اونا می‌فهمن که بدش میاد. 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان ص ۲۲۱ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 سری به نشانه منفی تکان داد و از چشمانم به شوهرم شک کرده بود که دوباره پی سعد را گرفت :«الان همسرتون کجاست؟ می‌خواید باهاش تماس بگیرید؟» شش ماه پیش سعد موبایلم را گرفته بود و خجالت می‌کشیدم اقرار کنم اکنون عازم و در راه پیوستن به است که باز حرف را به هوای حرم کشیدم :«اونا می‌خواستن همه رو بکشن...» 💠 فهمیده بود پای من هم در میان بوده و نمی‌خواست خودم را پیش رفیقش رسوا کنم که بلافاصله کلامم را شکست :«هیچ غلطی نتونستن بکنن!» جوان از آینه به صورتم نگاهی گذرا کرد، به اینهمه آشفتگی‌ام شک کرده بود و مصطفی می‌خواست آبرویم را بخرد که با متانت ادامه داد :«از چند وقت پیش که به بهانه تظاهرات قاطی مردم شدن، ما خودمون یه گروه تشکیل دادیم تا از حرم (علیهاالسلام) دفاع کنیم. امشب آماده بودیم و تا دست به اسلحه شدن، غلاف‌شون کردیم!» 💠 و هنوز خاری در چشمش مانده بود که دستی به موهایش کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، خبر داد :«فقط اون نامرد و زنش فرار کردن!» یادم مانده بود از است، باورم نمی‌شد برای دفاع از مقدسات وارد میدان شده باشد و از تصور تعرض به حرم، حال رفیقش به هم ریخته بود که با کلماتش قد علم کرد :«درسته ما داریا چارتا خونواده بیشتر نیستیم، اما مگه مرده باشیم که دستشون به برسه!» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
سر نماز فقط *عبد* خدا بشیم 🔸🔹🔸🔹 استاد 💠یکنفر اومد پیش اقا *امام رضا (ع)* عرضه داشت؛ آقا یه خواسته ای دارم ، مدتی دعا میکنم مستجاب نمیشه . شما یه فکری برای من کنید . ✅🌺 آقا فرمودند : من ضمانت کنم دعات مستجاب میشه ، قبوله؟ بزرگواران من از شما بپرسم ؛ شما یه حاجتی دارید *امام رضا (ع)* ضمانت کنه مستجاب میشه ، قبول دارید؟ 🔶🌺 اون آقا هم مثل شما همینجور عرضه داشت . اقاجون ، بله ...خیالم راحت میشه . *اقا امام رضا*میدونید چی فرمودند ؟ فرمودند خدای *امام رضا* ضمانت کرده مستجاب میکنه ، قبول نمیکنی ؟ میخوای ، حرف منو به عنوان ضمانت ببری ؟ 💠فرموده "ادعونی استجب لکم "خدا ضمانت کرده برای اهل تقوا گره گشایی میکنه ؛ چه تقوایی بالاتراز نماز خوندن که دستور اول خداست ؟ 🔶🔷🔶 ونماز تر تمیز خوندن هست . این صحبت رو که در جمع زندانیان کردم صورتشون گل انداخت اماده شدن نماز بعدی بگن ، خدایا بیخیال ... که ما تو زندانیم . یا بیرون زندان فعلا ... *عبد* توهستیم. *الله اکبر* گفتم : اقای رییس زندان شمام میشه وقتی سر نماز می ایستی یادت بره رییس زندانی ؟ ❌❗ کی میخوان ورت دارن ؟کی میخوان نگرت دارن ؟ کی میخوای حقوق بگیری ؟ 🔴کی میخوای بری خونه ؟ دیدم روحانی جمع شونم نشسته بودکه میومد ظهرها برای نماز ، بهشون گفتم . حاج اقا عذر میخوام ... میشه سرنماز یادت بره خانم چی گفتن بخرید؟ همه چی یادتون بره ؟ 🔷🔴 *فقط خدا* رو در نظر بگیرید. بگویید که *خدا* من فقط ، *عبد* تو هستم ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رفتم پیشش و در آغوش گرفتمش.... خودم توان ایستادن نداشتم، باید تکیه گاه مریم میشدم.مریم رو شانه من گریه میکرد.حالشو میتونستم درک کنم. مدتی گذشت... ✨گفتم خدایا...😭🙏بعد ساکت شدم. گفتم از خدا چی بخوام؟ 😣سلامتی محمد رو میخواستم ولی آیا این خواسته ی محمد هم بود؟😞 به حانیه افتادم.به خودم گفتم اونقدر خودخواه هستی که بخوای داداشت بخاطر تو از فیض شهادت محروم بشه؟👣🕊 رفتم پیش امین.یه گوشه تنها ایستاده بود. -امین😢 نگاهم کرد.گفتم: _به نظرت برای سلامتی محمد دعا کنم؟ سؤالی نگاهم کرد.گفت: _چرا دعا نکنی؟؟!!😟 -چون محمد دوست داشت شهید بشه.😞 امین چشمهاشو بست و روشو برگردوند. گفتم: _امین چکار کنم؟چه دعایی بکنم؟ با مکث گفتم: _ نیستم که بخوام بخاطر من بمونه ولی اونقدر هم نیستم که برای شهادتش دعا کنم.😭 امین ساکت بود و نگاهم نمیکرد.یه کم ایستادم دیدم جواب نمیده رفتم سرجام نشستم.✨دعا کردم هر چی خیره پیش بیاد.گفتم 🙏خدایا*هر چی تو بخوای*.🙏 ولی اگه شهید شد صبرشو هم بهمون بده.خدایا به من رحم کن.😣🙏 اصلا حالم خوب نبود،ولی حواسم به باباومامان و مریم هم بود.علی هم حالش خوب نبود.تو خودش بود.امین هم مراقب همه بود تا اگه کاری لازم باشه، انجام بده... ساعت های سختی رو میگذروندم.سخت ترین ساعت های عمرم.😣میدونستم بقیه هم مثل من هستن.ساعت ها میگذشت ولی برای ما به اندازه یه عمر بود. یه دفعه پرستارها و دکتر کنار تخت محمد جمع شدن.بابا و مامان و مریم و علی و امین سریع رفتن پشت شیشه.😳😨😰من هم میخواستم برم ولی پاهام توان نداشت.بقیه امیدوار بودن دعاشون مستجاب بشه ولی من میترسیدم از اینکه دعام مستجاب بشه.سرم تو دستهام بود و هیچی نمیخواستم ببینم و بشنوم.فقط آروم ذکر میگفتم. احساس کردم کسی کنارم نشست.از صمیم قلبم میخواستم که محمد باشه.سرمو آوردم بالا.امین بود.😢فقط نگاهم میکرد.از نگاهش نمیشد فهمید که چه اتفاقی افتاده.به بقیه که پشت شیشه بودن نگاه کردم.همه چشمشون به محمد بود.فقط بابا به من نگاه میکرد.وقتی دید امین چیزی نمیگه،اومد پیشم و گفت: _محمد به هوش اومده.☺️ نمیدونم اون موقع چکار کردم.نمیدونم چه حالی داشتم.خوشحال بودم یا ناراحت. نگران بودم یا امیدوار.حال خودمو نمیفهمیدم.بلند شدم و رفتم.امین بدون هیچ حرفی پشت سرم میومد ولی من حتی حالم طوری نبود که برگردم و نگاهش کنم.رفتم سمت نمازخانه.💖رو به قبله ایستادم و از خدا تشکر کردم که ازم نگرفت. حدود یک ماه گذشت تا محمد کاملا خوب شد....😍☺️ حال و هوای خونه داشت کم کم عادی میشد.ولی حال من مثل سابق نمیشد. گرچه مثل سابق شاد و شوخ طبع بودم ولی فقط خودم میدونستم که حال روحی م تعریفی نداره. حال امین خیلی ذهنمو مشغول کرده بود...😥 پر درآوردنش داشت کامل میشد.🌷 وقت پروازش 🕊داشت نزدیک میشد... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#سبک_زندگی استاد #پناهیان #قسمت55 🔹 یادتون میاد که گفتیم ادب چیز خوبیه!! به بچه ادب یاد بده!!!!
استاد 🔹تذکر آخر بنده اینه که ،سبک زندگی «« بستر »»انجام شرعیات هست ✅عالمان دینی دلسوز ، پدر مادرها قبل از اینکه به شرعیات بپردازن،سبک زندگی رو اصلاح کنن سبک زندگی که اصلاح شد ،👈 شرعیات عین آب خوردن اجرا میشه! 💟«« ادب »»چقدر نجات دهنده است 💠مثلا آدم بعضی وقتا فامیلش رو دوست نداره ،باشه دوست نداشته باش! 👈ولی صله رحم باید داشته باشی!!! 👈ارتباط رو نباید قطع کنی!پس 👈 ادب فامیلی👉 یعنی رو نباید قطع کنی!!! 🌸 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
چند روز از آن روز می گذشت... در این چند روز اتفاقات جدیدی برای مهیا افتاد اتفاقاتی که او احساس می کرد آرامش را به زندگیش باز گردانده اما روزی این چیز ها برایش کابوس بودند بعد آن روز مریم چند باری به خانه شان آمده بود و ساعاتی را کنار هم می گذراندن.... امروز کلاس داشت... نازی از شمال برگشته بود و قرار گذاشته بودند بعد کلاس همدیگر را در آلاچیق دانشگاه ببینند مهیا با دیدن دخترا برایشان دست تکان داد به سمتشان رفت لبخندی زد و با صدای بلندی سلام کرد _به به سلام دخیا اما با دیدن قیافه ی عصبی نازی صحبتی نکرد _چی شده به زهرا اشاره کرد _تو چرا قیافت این شکلیه _م... من... چیزیم نیست فقط.... نازی با عصبانیت ایستاد _نه زهرا تو چیزی نگو من بزار بگم مهیا خانم تو این چند روزو کجا بودی چیکار می کردی... اها حسنات جمع می کردی این به زهرا اشاره کرد و ادامه داد _این ساده ی نفهمو هم دنبال خودت ڪشوندی که چه... مهیا نگاهی به زهرا که از توهینی که نازی به او کرده بود ناراحت سرش را پایین انداخته بود انداخت _درست صحبت کن نازی _جمع کن برا من آدم شده "درست صحبت کن " مقنعه اش را با تمسخر جلو آورد _برا من مغنعه میاره جلو دستش را جلو اورد تا مقنعه مهیا را عقب بکشد که مهیا دستش را کنار زد _چیکار میکنی نازی تموم کن این مسخره بازیارو نازی خنده ی عصبی کرد ببین کی از مسخره بازی حرف میزنه دو روز میری خونه حاج مهدوی چیکار چیه هوا برت داشته برا پسره بگیرنت.... آخه بدبخت توی خرابو کی میاد بگیره با سیلی ڪه روی صورت نازی نشست نگذاشت ڪه صحبت هایش را ادامه بدهد... همه با تعجب به مهیا نگاه می کردند مهیا که از عصبانیت می لرزید انگشتش را به علامت تهدید جلوی صودت نازی تکان داد _یه بار دیگه دهنتو باز کردی این چرت و پرتارو گفتی به جای سیلی یه چیز بدتری میبینی فهمیدی کیفش را برداشت و به طرف خروجی رفت نازی دستی بر روی گونش کشید و فریاد زد _تاوان این ڪارتو میدی عوضی خیلی بدم میدی مهیا بدون اینکه جوابش را بدهد از دانشگاه خارج شد از عصبانیت دستانش می لرزید و نمی توانست ڪنترلشان ڪند احتیاج به آرامش داشت گوشیش را از کیفش دراورد و شماره مریم را گرفت _جانم مهیا _مریم کجایی ـــ خونه چیزی شده چرا صدات اینطوریه _دارم میام پیشت _باشه گوشیش را در کیفش انداخت با صدای بوق ماشینی سرش را برگرداند مهران صولتی بود _مهیا خانم مهیا خانم مهیا بی حوصله نگاهی به داخل ماشین انداخت _بله _بفرمایید برسونمتون _خیلی ممنون خودم میرم به مسیرش ادامه داد ولی مهران پروتر از اونی بود که فکرش را می کرد _مهیا خانم بفرمایید به عنوان یه همکلاسی می خوام برسونمتون بهم اعتماد کنید _بحث اعتماد نیست _پس چی؟ بفرمایید دیگه مهیا دیگه حوصله تعرف زیاد را نداشت هوا هم بارانی بود سوار ماشین شد _کجا می رید؟؟ _طالقانی برای چند دقیقه ماشین را سکوت فرا گرفت که مهران تحمل نکرد و سکوت را شکست _یعنی اینقدر بد افتادید که تا الان جاش مونده؟؟؟ مهیا گنگ نگاهش کرد که مهران به پیشانی اش اشاره کرد مهیا دستی به پیشانی اش کشید _آها.نه این واسه یه اتفاق دیگه است مهران سرش را تکان داد _ببخشید من یکم کنجکاو شدم میشه سوالمو بپرسید _اگه بتونم جواب میدم با ابرو به زخم مهیا اشاره کرد _برا کدوم اتفاق بود مهیا جوابش را نداد _جواب ندادید _گفتم اگه بتونم جواب میدم نگاهش به سمت بیرون معطوف کرد گوشیش زنگ خورد بعد گشتن تو کیفش پیدایش کرد _جانم مریم _کجایی _نزدیکم _باشه منتظرم ........ _آقای صولتی همینجا پیاده میشم _بزارید برسونمتون تا خونه _نه همین جا پیاده میشم موقع پیاده شدن مهران مهیا را صدا کرد _بله _منو صولتی صدا نکنید همون مهران بهتره مهیا در را بست و یکم به طرف ماشین خم شد _منم مهیا خانم صدا نکنید لبخندی روی لب های مهران نشست مهیا پوزخندی زد _خانم رضایی صدا کنید بهتره به طرف کوچه راه افتاد _پسره ی بی شعور جلوی در خانه ی مریم ایستاد اف اف را زد _بیا تو در با صدای تیکی باز شد در را باز کرد و وارد حیاط شد نگاهی به حیاط سرسبزو با صفای حاج آقا مهدوی انداخت عاشق اینجا بود.... 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید *#═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══ 
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#اخلاق_در_خانواده #قسمت55 بسم الله الرحمن الرحیم🌺 #اخلاق_در_خانواده #کلام_پنجاه_وپنجم #سوغات
بسم الله الرحمن الرحیم🌺 دین مقدس اسلام ،دین صریح اللهجه اسلام، و دین بدون نفاق و دوروئیِ اسلام زن و شوهر را در خلوت خانه و در بستر هم رهبری و راهنمایی فرموده است.✍ رهبری های بسیار دقیق و مفصل که شاید ریاکاران و کج اندیشان را خوش نباشد، ولی اگر اسلام این رهبری ها را نمی نمود دینی ناقص و نارسا بود عالم به جمیع مصالح انسان نبود . خیرخواه و مصلحت اندیش و بلاخره قابل نبود و مورد اعتماد قرار نمی‌گرفت.🌷 مگر در تمام امور زندگی انسان ،در تمام ابعاد فعالیت انسان، در تمام ارکان و اصولِ فرهنگ انسان،🌷 امری مهمتر و اصولی تر از تکوین و ایجاد انسان وجود دارد؟🤔 مگر نه این است که اخلاق و اقتصاد سیاست و هنر و قضاوت و علم و معرفت همه و همه فرع وجود انسان است و به خاطر بهتر زیستن انسان ؟⁉️ مگر نه این است که همبستری زن و شوهر اگر مطابق سنن طبیعی و مقررات الهی نباشد بیماری‌های واگیرو غیرواگیر به وجود می‌آید؟🤔 مگر نه این است که اگر وظیفه زن و شوهر در بستر معین نباشد موجب نزاع و درگیری میان آنها می‌شود👌 و گاهی به طلاق منجر می شود؟🤔 مگر نه این است که اگر همبستری مطابق دستور الهی نباشد موجب سقط جنین ،نقص عضو و بیماری های جسمی و روانی کودک می گردد؟🤔 مگر نه این است که انحرافات غریزی به واسطه خروج از دستورات دین در این مسیر است.🌷 در هیچ یک از این امور کوچکترین شکی نیست و اسلام باید همه را بگوید و مو به مو تشریح کند و توضیح دهد و خوشبختانه این کار را کرده است و صد البته با حفظ عفت کلام 🎊اکنون به نمونه و اشاره‌ای از آن دستورات توجه نمایید و این را هم بدانید که اسلام عزیز در تمام امور حد وسط و میزان اعتدال را ملاحظه نموده و چنان که در درسهای قبل گفتیم تا آنجا که خیرخواهی و راهنمایی نامیده می شود با کمال صراحت بیان کرده و از آنجا که عنوان خلاف عفت و توضیح واضحات را پیدا می‌کند🌷 خارج از مرز راهنمایی و خیرخواهی دانسته و لب فرو بسته است.✔️ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#اخلاق_در_خانواده #قسمت56 بسم الله الرحمن الرحیم🌺 #اخلاق_در_خانواده #کلام_پنجاه_وششم #خلوت
زنان کشتزار شمایند و هرگونه خواهید به کشتزار خود در آیید. ( سوره بقره آیه ۲۲۳) آری در امر توالد و تناسل انسان در گلستان پهناور جهان،🌷 کشاورز حقیقی خداوند سبحان است زن کشتزار و مرد بذر افشان و هردو مزدور و کارگر آفریدگار رحمان.🌷 دانشمند دانشمندان اسلامی از آیه شریفه استفاده می کنند که سایر راه های غیر متعارف یا حرام است یا کراهت دارد، زیرا کشتزار نیست و تولید نسل نمی‌شود♨️. تورا از حیض می پرسند بگو آن رنج و آزاری است، پس در حال حیض از زنان دوری کنید و با ایشان نزدیکی ننمایید تا پاک شوند و چون پاکیزه شدند از آنجا که خدا فرمان داده درآیید. ( سوره بقره آیه ۲۲۲)📕 رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: من از دنیای شما فقط زنان و بوی خوش را دوست دارم . (فروع کافی جلد ۲ صفحه ۲, وسائل جلد ۱۴ صفحه ۱۰) علی علیه السلام فرمود : هر گاه نگاهتان به زن زیبایی افتاد و شما را خوش آمد به خانه روید و با همسر خود همبستر شوید ، 🔰 چرا که او همان دارد که آن زن داشت و برای ورود شیطان راهی به دل خود باز نکنید♨️ (وسایل جلد ۱۴ صفحه ۷۳ خصال جلد ۲ صفحه ۷۰)📘 رسول خداصلی الله علیه وآله به زنان فرمود: وقتی شوهرتان شما را طلب می کند و شما مشغول نماز هستید، نماز خود را طول ندهید تا شوهرتان را از حقی که بر شما دارد مانع شده باشید. ( وافی جلد ۳ صفحه ۱۱۵)📒 البته از این دست احادیث بسیار فراوان در این موضوع وجود دارد 🌷 که به دلیل طولانی شدن کلام و اینکه این درس جای ارائه همه آنها نیست شما را به مطالعه و مراجعه به کتب مربوطه ارجاع می دهیم و این چند نمونه از آیات و روایات را به عنوان مشتی نمونه خروار بیان کردیم .🌷 امیدواریم همه زنان و مردان مسلمان در اجرای دستورات خداوند متعال در تمام زمینه های زندگی ثابت قدم باشند و با اجرای دستورات خداوند زندگی شیرین و آرامی برای خود رقم بزنند.🌷 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
@ostad_shojaeانسان شناسی ۵۶.mp3
زمان: حجم: 12.06M
آدمیزاد گاهی؛ 🌱 یک گیاه خوب و موفق است! گاهی یک حیوان خوب و موفق است! و حتی گاهی یک شی‌ء خوب و موفق است! ➕ آدمیزاد، فقــط در یک حالت، یک انسانِ خوب و موفق است! ـ کدام حالت ؟ ـ چگونه بفهمیم ما از کدام دسته‌ایم؟ @Ostad_Shojae
🇮🇷زندگی عاشقانه🇮🇷
#تربیت_فرزند #قسمت55 📝موضوع:راه تسهیل مفاهیم دینی به فرزندان ونوجوانان 🍒_______🍒_________🍒 ♨️بعض
📝موضوع:راه تسهیل مفاهیم دینی به فرزندان ونوجوانان 🍒_______🍒_________🍒 💠حاج آقا به بحث تربیت کودک رسیدیم و حالا بازخوردهای این سوال رو مرور میکنیم 📍حاج آقا یکی دیگه از دوستان پیامی فرستادن که براتون میخونم 💢سلام خطاب من به مادری هست که از برنامه های کودک تلویزیون انتقاد کردند. 🌀هنر هنرمندان این است که در قالب شعر و موسیقی مضامینی چون 🔻آغاز هر کار با نام خداوند 🔻شکر نعمت های خداوند 🔻 نیکی به والدین 🔻سلام کردن 🔻رعایت بهداشت 🔻خوش خلقی 🔻کمک به دیگران 🔻دوری از غیبت و تهمت و مسخره کردن دیگران و هزار مضمون دیگر رابه کودکان آموزش دهند.✅ مگر این مضامین آموزه های دین و قرآن نیست⁉️ 💠به اضافه ی اینکه کودکان آموزش از طریق شعر و موسیقی شاد رو بهتر میپسندن. 👈بنظر شما چه ایرادی داره که این مضامین خوب رو در قالب شعر و موسیقی به بچه ها یاد بدیم⁉️ 👈این هم یک نوع انس با قرانه البته با آموزه هاش نه با متنش. نظر شما چیه حاج اقا⁉️ 🌀ببینید من حالا نمیخوام جسارت بکنم به دوستی که این پیام رو فرستادن یا همچین تصوری دارن ولی یه مقدار حالا با طنز باید همراه باشه گفت و گوی من😊 ⭕️چندی پیش میگفتن در گاوداری ها 🐃 👈وقتی موسیقی پخش میکنن بالاخره اینها بهتر شیر میدن 🌀بعد از چندوقت دوباره گفتن که درسته بهتر شیر میدن اما بعد از یه مدت مجنون میشن و به هم میریزن و از بین میرن. 😳🤔 ما هر دو خبرش رو شنیدیم و مطالعه کردیم.📚🔍 💥اینکه ما با موسیقی و موسیقی ریتمیکس؛ مضامینی رو یاد بدیم چه مقدار پشت سرش تفکر منطقی و انسان شناسانه وجود داره⁉️ همینکه بچه براش خوشایند بود دلیل بر اینه که ما باید حتما اینکارو انجام بدیم⁉️ بچه از هر غذایی خوشش اومد صرفا دلیل بر اینه که حتما باید اون غذا رو بخوره⁉️ بچه از هر بازی خوشش اومد این یعنی پس صحیح هست اون بازی رو انجام بده⁉️ مگه برای همه بزرگترها چنین وضعیتی هست که برای بچه ها چنین وضعیتی باشه⁉️ 🌀ما ممکنه با موسیقی خصوصا موسیقی ریتمیک توجه بچه ها رو راحتتر جلب کنیم چرا⁉️ چون هنر نداریم بدون این ابزار توجه بچه رو جلب کنیم. 😏 هنر نداریم و تدبیر نداریم برای اینکه به اعماق فطرت او راه پیدا کنیم. 😏