eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
26.3هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
83 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟 💚خواب مہدی (عج)راببینید شب بخیر✋  💚بوسہ از پایش بچینید شب بخیر✋ 💚خواب زهرا(س)را ببینید شب بخیر✋ 💚هدیه از مادر بگیرید شب بخیر✋ 💚شبتون مهدوی ،دمتون مادری، نفستون حیدری… یاعلی تا فردا✋ 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یا مھـــ🕊ــــدے قطعه ی گمشده ای از پر پرواز کم است یازده بار شمردیم یکی باز کم است این همه آب که جاریست نه اقیانوس است عرق شرم زمین است که سرباز کم است سلام روزتون بخیر ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام به گل بانوهای بهشتی 😊🌸 یه چند کلمه با خانمهای گل روز زن نزدیکه😉 میدونم که خانمها دوست دارند که همسرشون براشون هدیه بخره 😉 و بعضا این هدیه رو نشونه عشق و علاقه آقا میدونند اما..... اما خانم گل این روزها فشارهای اقتصادی خیلی رو شونه آقایون سنگینی میکنه ؛ خیلی از آقایون تو کارهاشون بخاطر شرایط کرونا به مشکل برخوردند یادتونه گفته بودیم کار یک آقا هویت و شخصیتشه ؟؟؟ یادتونه تو تفاوتهای خانمها و آقایون اشاره شد که اگر یه آقایی در زمینه کار مشکل داشته باشه تو زمینه های دیگه هم تحت فشاره؟؟ 🌸 خانم گل ؛ دختر خانم نازنین که در دوران عقد به سر میبری این روزها همسرانتون رو درک کنید، یک شاخه گل زیبا که با عشق خریداری شده باشه از طرف همسرتون یا حتی یه کلمه عاشقانه که به زبون بیاره ارزشش خیلی زیاده 😍 🌸 خانمی میشه همسرتون رو تحت فشار نزارید بعضی خانمهای گل که البته قطعا تو کانال ما نیستند😉 فکر میکنند بعضی رسوم مثل هدیه اولین عید یا هدیه روز زن باید حتما سنگین باشه عزیزم رو شونه همسرت بار اضافه نزار ❌❌ خانمی میگفت ما عقدکرده ایم خب از پدر و مادرش پول بگیره برام هدیه بخره😳😳😳 🌸 عزیزم شخصیت مرد شما و غرورش باید حفظ شه نباید برای اداب و رسومی که گاهی فقط باعث دردسره خودت و همسرت رو به دردسر بندازی پس یادتون نره خانمهای بهشتی 👇👇 🌸 تو این روزهای سخت بال پرواز همسرت باش نه بار خاطرش؛ یادت نره شکوه تامین مردت نباید خدشه دار شه نگو تو نمیتونی چیزی بخری نمیخواد بخری اینطوری شکوه تامینش رو زیر سوال بردی ؛ چیزی نگو اگر هدیه اش کوچیک بود عشق پشتش رو ببین و اینقدر با عشق ازش تشکر کن که بدونه ارزش مادی هدیه خیلی برات مهم نیست😊👌 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❌ لطفا همه عزیزان صوتهای کانال رو با دقت گوش کنند مباحث تفاوتهای زن و مرد و کلید مرد از دکتر حبشی مباحث بسیار مهمی هستند❌
🧕🏻 *عقل حکم می‌کند مساوات و انصاف را رعایت کنیم⚖* 🔸. وقتی به منزل پدری می‌رویم راحت و خوشحال هستیم. 😊😁 ✔️ در حالی که ، در خانواده همسر عبوس و پر توقع ظاهر می‌شویم.😳 🔹رفتارهایی که با خانواده خود داریم به طور تصنعی با خانواده همسر هم داشته باشیم. ❌چرا توقع داریم در خانواده همسر از ما پذیرایی کنند؟؟🤔 🔸در صورتی که در خانواده خود همچین حسی را نداریم ، شاید هم از اعضای خانواده بدون منت پذیرایی کنیم. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧕🏻 💢اگر شما واقعا کاری را برای خدا انجام دهید ، اثر وضعی آن این است که دیگران شما را می بینند👌 ✔️ولی اگر واقعا به خاطر خدا نباشد و دوست دارید که ازتون تشکر شود، کارهایتان دیده نمی شود و این شروع دستاویز شیطان میشود👹 و حساسیت شما را برمی انگیزد که چرا کسی از من تشکر نمی کند و دیده نمی‌شوم ؟!!!!😭 *توقع داریم تعریف شویم در صورتی که ، هرگز نباید منتظر تشکر باشیم* 🔻ما باید کارها را به خاطر خدا انجام دهیم و مطمئن باشیم حساب و کتاب جای دیگری است. ✅ اوج محبت خدا این است که دیده نشوی‌‌. 🔸ما باید به وظیفمون عمل کنیم . ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد آقایان کانال حتما ببینید 😊👆 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🔷 برای برطرف کردن ضعف و حساسیت هایتان از *خدا * کمک بخواهید.🤲 ⭕️ بچه ای که فلج به دنیا آمده ، چون متوجه نقص خود شده است تمام تلاشش را می‌کند (ورزش، درس...) برای اینکه به اجتماع و تمام کسانی که او را می شناسند ثابت کند که می‌تواند فرد مفید و به درد بخوری برای جامعه باشد. 👌 ⭕️ ما با نپذیرفتن نقص های خود، وجودمان را برای رشد و تغییر بسته ایم. ⭕️ با این کار خود را آدم حقیر و ضعیفی معرفی می‌کنیم.😢 ✔️ این قسمتی از وجود شما نیست که نتوانید برایش کاری کنید، بلکه تنها یک * ضعف اخلاقی* است. 🧕🏻🧔🏻 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان نویسنده : ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت71 💠 از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست و این قطره اشک نه از وحشت جس
مصطفی روزها در مغازه پارچه فروشی و شب‌ها به همراه سیدحسن و دیگر جوانان شیعه و در محافظت از حرم (علیهاالسلام) بود و معمولاً وقتی به خانه می‌رسید، ما خوابیده بودیم و فرصت دیدارمان تنها هنگام صبح بود. 💠 لحظاتی که من با چشمانی خواب از اتاق برای بیرون می‌رفتم و چشمان مصطفی خمار از خستگی به رویم سلام می‌کرد و لحن گرم کلامش برایم عادی نمی‌شد که هر سحر دست دلم می‌لرزید و خواب از سرم می‌پرید. مادرش به هوای زانو درد معمولاً از خانه بیرون نمی‌رفت و هر هفته دست به کار می‌شد تا با پارچه جدیدی برایم پیراهنی چین‌دار و بلند بدوزد و هر بار با خنده دست مصطفی را رو می‌کرد :«دیشب این پارچه رو از مغازه اورد که برات لباس بدوزم، میگه چون خودت از خونه بیرون نمیری، یه وقت احساس غریبی نکنی! ولی چون خجالت می‌کشید گفت بهت نگم اون اورده!» 💠 رنگ‌های انتخابی‌اش همه یاسی و سرخابی و صورتی با گل‌های ریز سفید بود و هر سحری که می‌دید پارچه پیشکشی‌اش را پوشیده‌ام کمتر نگاهم می‌کرد و از سرخی گوش و گونه‌هایش می‌چکید. پس از حدود سه ماه دیگر درد پهلویم فروکش کرده و در آخرین عکسی که گرفتیم خبری از شکستگی نبود و می‌دانستم باید زحمتم را کم کنم که یک روز پس از نماز صبح، کنج اتاق نشیمن به انتظار پایان نمازش چمباته زدم. 💠 سحر سردی بود و من بیشتر از حس سرد رفتن از این خانه یخ کرده بودم که روی پیراهن بلندم، ژاکتی سفید پوشیده و از پشت، قامت بلندش را می‌پاییدم تا نمازش تمام شد و ظاهراً حضورم را حس کرده بود که بلافاصله به سمتم چرخید و پرسید :«چیزی شده خواهرم؟» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمی‌دانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد :«چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟» 💠 صدای تلاوت مادرش از اتاق کناری به جانم آرامش می‌داد و نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود که بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم :«من پول ندارم بلیط بگیرم.» سرم پایین بود و ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده و کودکانه ادعا کردم :«البته برسم ، پس میدم!» که سکوت محضش سرم را بالا آورد و دیدم سر به زیر با سرانگشتانش بازی می‌کند. هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده و حرفی برای گفتن نمانده بود که از جا بلند شد. دلم بی‌تاب پاسخش پَرپَر می‌زد و او در سکوت، را پیچید و بی‌هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت. اینهمه اضطراب در قلبم جا نمی‌شد که پشت سرش دویدم و از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط می‌چرخد و ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم. پشتم به دیوار اتاق مانده و آرزو می‌کردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود. انگار دنبال چشمانم می‌گشت که در همان پاشنه در، نگاه‌مان به هم گره خورد و بی‌آنکه حرفی بزند از نقش نگاهش دلم لرزید. از چوب‌لباسی کنار در کاپشنش را پایین کشید و در همین چند لحظه حساب همه چیز را کرده بود که شمرده پاسخ داد :«عصر آماده باشید، میام دنبال‌تون بریم فرودگاه . برا شب بلیط می‌گیرم.»... ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
🌸 🌸 🌸 ثواب تلاوت این صفحه هدیه به 😍😍😍😍 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
او حاضرو ما منتظران پنهانیم😔 هرچند که از غیبت خود میخوانیم با این همه ای روشنی💫 جاویدان تا فجر 🌤فرج منتظرت می مانیم شبتون پر نور ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ❣ ❣ ‍ ‍ ‍ ‍ ‎‌‌‌‌ 🌼سلام بر تـــ✨ـــو که 🌳صداقت صب🌤ح موعودی 🌼سلام بر تـــــو که 🌳اجابت قنوت 🌼سلام بر تـــ🌷ـــو که 🌳قائم آل 🌼و ما همه‌ی عمر به 🌳انتظارت 🌸🍃 ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧕🏻🧔🏻 ❤️چطور کنیم؟ 1⃣⬅️شنونده خوب بودن به همسرتان اجازه دهید تا احساساتش را به راحتی بیان کند و به گونه ای برخورد کنید که بداند سعی می کنید مانند او به مشکل نگاه می کنید. 2⃣⬅️بیان احساس هنگام بروز مشکل شما نیز احساستان را به همسرتان درمیان بگذارید. 3⃣⬅️خودآگاهی و خود شناسی بیشتر چون همدلی بر پایه خود آگاهی و خود شناسی است هر چه بیشتر نسبت به احساس های خودتان آگاهی داشته باشید بهتر می توانید احساس همسرتان را درک کنید. 4⃣⬅️استفاده از تجربه های قبلی: با یادآوری تجربه های مشابهی که قبلا داشته اید در درک احساسات همدلانه همسر موفق تر عمل خواهید کرد. 5⃣⬅️صادق بودن: تظاهر به همدلی نکنید به احساسات همسرتان لطمه نزنید نقش بازی کردن با استفاده ابزاری موجب دلسردی و بی اعتمادی میشود. 6⃣⬅️قرار دادن خودتان به جای او: منصف باشید لحظه ایی خود را جای او بگذارید هر چقدر حس همدلی را تقویت کنید همان قدر سنگ صبور همسر خود می شوید. 7⃣⬅️پرهیز از قضاوت: دستور دادن، قضاوت کردن، نصیحت کردن و سرزنش، نشان دهنده وضعیت بالاتر شما نسبت به همسرتان است که احساس همدلی را از بین می برد. 8⃣⬅️راه حل ندادن: در همدلی راه حل ندهید چون طرف مقابل می خواهد ناراحتی خود را با کسی در میان بگذارد و از جانب او درک شود همین. 9⃣⬅️دلسوزی نکردن: در همدلی دلسوزی و ترحم نکنید 0⃣1️⃣⬅️بزرگ جلوه دادن مشکل مشکل را بیش از حد جلوه ندهید ❗️مثلا: عجب مکافاتی! 1⃣1⃣⬅️کوچک جلوه دادن مشکل: مشکل همسرتان را کوچک و بی ارزش ندانید ❗️مثلا نگویید: ای بابا خجالت بکش این که مشکلی نیست. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🧕🏻 🏡در خانه پدری صبر و تحمل ما نسبت به اعضای خانواده زیاد است. 🔅مثلا از حرفهای پدر و برادر ناراحت نمی‌شویم . حتی سرسفره غذا برادرمون 5 بار هم مارو بلند کند ، ناراحت نمی‌شویم. 😌 ✔️اما کافیِ که همسرمان 1 بار بگویید لطفا نمکدان را بیاور.😱 با برخورد تند ما مواجه می‌شود.😡 ⭕️ دلیل این ناراحتی این است که می‌گوییم همسرم باید من رو درک کند که خسته هستم.اما این نگاه را نسبت به برادرم ندارم. 😏 🔸 شما تحت *ولایت* همسر هستید نه برادرتان، این چشم گفتنها مراتبی برای شما ایجاد می‌کند. ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
و 40 استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم #قسمت38 استاد #پناهیان چرا قسمت واجبات نماز تکراری قرار داده شده؟ ❌⭕️❌
استاد چرا خدا نماز رو تکراری قرار داده ؟ ⭕️💢⭕️ استاد پناهیان؛ ✅ چرا خدا نماز رو اینقدر تکرای ویه جور، با یه قبله ، با یه ذکر ، برای ما قرار داده ؟ ❓⁉️ در خونه خدا بایستیم بگیم خدایا خواستی نماز برای ما تاز گی نداشته باشه ؟ ✅❎ 🔰 پس چی میخوای داشته باشه ؟ اونو بما بده 🙏✅ خواستی شیرینیهای نماز از من گرفته بشه ؟ ✅ چون یه عمل جدیدی که نیست 《فی کل جدید لذه 》 👌 🔰در هر چیز جدیدی لذته ، از بس تکراری میشه لذتش از بین میره خواستی یه عملی انجام بدم که بخاطر جدید بودنش لذت نداشته باشه ؟ ☝️✅ 🔴 پس اگه اینو نداره چی داره ؟ به من اونو بده ✅ اونوقت خواهی دید که این نماز تکراری فلسفه ی اولش اینه که به آدم ادب یاد بده ❌خیلی ها بلدند به غریبه که میرسند لبخند بزنند اگه راست میگی به اون آدمی که تکراریه به پدرت ، مادرت ، همسرت ، بچه ات 🔰✅ 🔰به اونا که میرسی عین غریبه ها لبخند بزن ، ✅🌺 این نشون میده با ادبی. ⛔️ آدمی که ادب نداشته باشه به آدمای تکراری ، دیگه لبخند نمیزنه فقط برای غریبه ها لبخند میزنه 🔴 و تحویلشون میگیره ⭕️ 🔴 به تکراریها که میرسه عین ماست نگاه میکنه این آدم ادب نداره ، ادب نداره ، 😏😏 یعنی هرچی دلش میخواد انجام میده نمازم یه جوریه که اینقدر تکرار میشه که تو دیگه دلت نخواد ⛔️ اینقدر تکرار شده که تو دیگه ازش لذت نبری ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
چرا باید نماز رو همیشه بخونیم؟! 🌺🍀 استاد : 🌺در حرم مطهر زیارت میکنید یکی از آداب زیارت سفارشی است که فرموده اند : زیارت کن و زود برگرد... اگر میبینی زیاد بمونی تو حرم حال و هوای حرم برات کم میشه ❌ برو خونتون! برو هتل. برو محل استقرار خودت. چند روز برای زیارت بمون برگرد. ✅بزار "ابهت و عظمت و حلاوت شیرینی حرم" برات از بین نره! 💯 یجایی داشته باشی که وقتی اومدی دلت اباد بشه... ✅ در و دیوار حرم، ضریح منور و گنبد نورانی حضرت برات از تازگی نیفته.. اینجا خانه ی امید معنوی تو باشه. تا اومدی در و دیوار تو رو بحالت معنوی بکشونند. 🔹🔶 به ما سفارش فرمودند: 🔴 که زیاد احیانا حرم نمونید که از چشمتون بیافته! 🍀🌺🍀 خب این یک سفارشی برای آدمای ضعیف مثل من هست. 🔶🔴🔶 درسته این سفارش رو که برای آدمای ضعیف داریم اما برای نماز نمیشه اجرا کرد! 🔶✅ چون من بارها بخدا گفتم خدایا بزار من "گاهی" نماز بخونم! عوضش نماز پیشم شیرین باشه ☺️ 💢♨️💢 میفرماید نمیخواد!! نماز اونیه که باید همیشه بخونی 😒 ✅دنبال شیرینیش نباش. دنبال "عوض کردن خودت باش " خیلی مهم!👆 حرم رو که مجبور نکرده که خدا همیشه بری! ‼️⁉️⭕️ اما نماز رو مجبور کرده که همیشه بخونی! نماز رو چون همیشه میخونیم "شیرینیش از ما گرفته میشه " 💢⭕️💢 خدا هم میدونه که شیرینیش گرفته میشه ؛ 🔴🔺🔴 شیرینیش گرفته میشه چیش باقی میمونه ‼️⁉️‼️ «« ادبش می مونه» 🔸🔹🔸🔷📎✨ ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖 ثواب صحبت کردن و در کنار همسر بودن... استاد ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
رمان نویسنده : ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
💕زندگی عاشقانه💕
✍️ #دمشق_شهرعشق #قسمت73 انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمی‌دانستم ا
💠 منتظر پاسخم حتی لحظه‌ای صبر نکرد، در را پشت سرش آهسته بست و همه در و دیوار دلم در هم کوبیده شد که شیشه بغضم شکست. به او گفته بودم در جایی را ندارم و نمی‌فهمیدم چطور دلش آمد به همین سادگی راهی ایرانم کند که کاسه چشمانم از گریه پُر شد و دلم از ترس تنهایی خالی! 💠 امشب که به می‌رسیدم با چه رویی به خانه می‌رفتم و با دلتنگی مصطفی چه می‌کردم که این مدت به عطر شیرین محبتش دل بسته بودم. دور خانه می‌چرخیدم و پیش مادرش صبوری می‌کردم تا اشکم را نبیند و تنها با لبخندی ساده از اینهمه مهربانی‌اش تشکر می‌کردم تا لحظه‌ای که مصطفی آمد. ماشین را داخل حیاط آورد تا در آخرین لحظات هم از این محافظت کند و کسی متوجه خروجم از خانه نشود. 💠 درِ عقب را باز کردم و ساکت سوار شدم، از آینه به صورتم خیره ماند و زیر لب سلام کرد. دلخوری از لحنم می‌بارید و نمی‌شد پنهانش کنم که پاسخش را به سردی دادم و دیدم شیشه چشمانش از سردی سلامم مِه گرفت. در سکوتِ مسیر تا فرودگاه دمشق، حس می‌کردم نگاهش روی آینه ماشین از چشمانم دل نمی‌کَند که صورتم از داغی احساسش گُر گرفت و او با لحنی ساده شروع کرد :«چند روز پیش دو تا ماشین بمبگذاری شده تو منفجر شد، پنجاه نفر کشته شدن.» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══
✍️ 💠 خشونت خوابیده در خبرش نگاهم را تا چشمانش در آینه کشید و او نمی‌خواست دلبسته چشمانم بماند که نگاهش را پس گرفت و با صدایی شکسته ادامه داد :«من به شما حرفی نزدم که دلتون نلرزه!» لحنش غرق غم بود و مردانه مقاومت می‌کرد تا صدایش زیر بار غصه نلرزد :«اما الان بهتون گفتم تا بدونید چرا با رفتن‌تون مخالفت نمی‌کنم. ایران تو امنیت و آرامشه، ولی معلوم نیس چه خبر میشه، خودخواهیه بخوام شما رو اینجا نگه دارم.» 💠 به‌قدری ساده و صریح صحبت می‌کرد که دست و پای دلم را گم کردم و او راحت حرف دلش را زد :«من شما رو می‌خوام، نمی‌خوام صدمه ببینید. پس برگردید ایران بهتره، اینجوری خیال منم راحت‌تره.» با هر کلمه قلب صدایش بیشتر می‌گرفت، حس می‌کردم حرف برای گفتن فراوان دارد و دیگر کلمه کم آورده بود که نگاهش تا ایوان چشمانم قد کشید و زیرلب پرسید :«سر راه فرودگاه از رد میشیم، می‌خواید بریم زیارت؟» 💠 می‌دانستم آخرین هدیه‌ای است که برای این دختر در نظر گرفته و خبر نداشت ۹ ماه پیش وقتی سعد مرا به داریا می‌کشید، دل من پیش زینبیه جا مانده بود که به جای تمام حرف دلم تنها پاسخ همین سؤالش را دادم :«بله!» بی‌اراده دلم تا دو راهی زینبیه و داریا پر کشید، که ادا شد و از بند سعد آزادم کرد، دلی که دوباره شکست و نذر دیگری که می‌خواست بر قلبم جاری شود و صدای مصطفی خلوتم را پُر کرد :«بلیط‌تون ساعت ۸ شب، فرصت دارید.» ✍️نویسنده: ═══✼🍃🌹🍃✼══ @zendegiasheghane_ma ═══✼🍃🌹🍃✼══