eitaa logo
💕زندگی عاشقانه💕
25.8هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
2.6هزار ویدیو
82 فایل
ازحسین بن علی هرچه بخواهی بدهد توزرنگ باش وازونسل علی دوست بخواه👪 مباحث و دوره های #رایگان تخصصی #همسرداری، #تربیت_فرزند، و.. ادمین تبلیغ @yamahdi85 📛استفاده ازمطالب فقط با #لینک_کانال جایزست❎ 👈رزرو تبلیغات↙ @tab_zendegiashghane
مشاهده در ایتا
دانلود
واژه‌ی زیبای «پرستار» یعنی: پ: پیمان خون بستن برای مهر و ایثار ر: رفتن به‌سوی خدمت خلق س: سربلند و ساده‌زیست و سخت‌کوش ت: تکمیل‌کننده کار طبیبان ا: الگوی او مظهر تقوا، زینب کبری ر: راضی و خوشنود از رحمت خدا. ولادت حضرت زینب (س) و روز #پرستار مبارک🌹🌱 #حضرت_زینب #روز_پرستار 💞 @zendegiasheghane_ma
🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁 سلام دخترم ۳سالشه ولی لجبازه هرچی بهش میگم حرف گوش نمیده همش لجبازی میکنه منم عصبی میشم نمیتونم خودموکنترل کنم همش دادمیزنم لطفای راهکارنشونم بدید 🍀سلام عزیزم،، رفتارهای کودک،، بازتاب رفتارهای بزرگترهاست. لجبازی ،،داد زدن،، تنبیه بدنی،، بهانه گیری، عصبی بودن و... کودکانی که اینطور هستند،،معمولا از رفتار مادر و نزدیکان الگو میگیرند. آروم باشید و برای هر چیز با کودک کل کل نکنید. به جای داد زدن و ناراحتی،، باهاش بازی کنید و از کودکی اش لذت ببرید. شما فقط همین چند سال فرصت دارید از شیرین زبانی ها و کودکی های دخترتون لذت ببرید. با شادی و لبخند مادری کنید عزیز 💝 💞 @zendegiasheghane_ma
#نکته_های_ناب #تربیت_فرزند گفتم : پسرم نه ساله ست اما خییییلی گریه میکنه،، تا بهش میگی بالای چشمت ابروست میزنه زیر گریه.. 🍃گفت : طبیعت رو ببین،، چه زمانی بارون میاد؟! گفتم : بعد از رعد و برق و ابری شدن هوا.. 🍃گفت : آفرین! هر چقدر رعد و برق بیشتر بارون شدیدتر... گفتم : متوجه نمیشم؟! ارتباط اش با گریه پسر من چیه؟! 🍃گفت : رعد و برق های خونه تون زیاده،،⚡☔⚡ 👈 داد و فریادتون رو کم کنید تا هوای خونه تون آفتابی و گرم باشه.. گفتم : آخه آدمو عصبی میکنند. درسته من باید آرام تر باشم 😁 💞 @zendegiasheghane_ma
#تربیت_فرزند اگر فرزند شما با جيغ و داد از شما چيزی خواست با خونسردی بگوييد: "وقتی جيغ ميزنی نمی فهمم چی ميگی" آنقدر تكرار كنيد تا آرام صحبت كند. 💞 @zendegiasheghane_ma
هدایت شده از 💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا خاطرات قدم خیر محمدی کنعان (همسر شهید حاج ستار ابراهیمی هژیر) #بهناز_ضرابی_زاده 💞 @zendegiasheghane_ma
💕زندگی عاشقانه💕
#دختر_شینا #بهناز_ضرابی_زاده #قسمت2 #فصل_اول بچه ها دلشان برای اسباب بازی های من غنج می رفت؛ اسب
پدرم چوبدار بود. کارش این بود که ماهی یک بار از روستا های اطراف گوسفند می خرید و به تهران و شهرهای اطراف می برد و می فروخت. از این راه درآمد خوبی به دست می آورد. در هر معامله یک کامیون گوسفند خرید و فروش می کرد. در این سفرها بود که برایم اسباب بازی و عروسک های جورواجور می خرید. روزهایی که پدرم برای معامله به سفر می رفت، بدترین روزهای عمرم بود. آن قدر گریه می کردم و اشک می ریختم که چشم هایم مثل دو تا کاسه ی خون می شد. پدرم بغلم می کرد. تندتند می بوسیدم و می گفت: «اگر گریه نکنی و دختر خوبی باشی، هر چه بخواهی برایت می خرم.» با این وعده و وعیدها، خام می شدم و به رفتن پدر رضایت می دادم. تازه آن وقت بود که سفارش هایم شروع می شد. می گفتم: «حاج آقا! عروسک می خواهم؛ از آن عروسک هایی که مو های بلند دارند با چشم های آبی. از آن هایی که چشم هایشان باز و بسته می شود. النگو هم می خواهم. برایم دمپایی انگشتی هم بخر. از آن صندل های پاشنه چوبی که وقتی راه می روی تق تق صدا می کنند. بشقاب و قابلمه ی اسباب بازی هم می خواهم.» پدر مرا می بوسید و می گفت: «می خرم. می خرم. فقط تو دختر خوبی باش، گریه نکن. برای حاج آقایت بخند. حاج آقا همه چیز برایت می خرد.» ادامه دارد.. 💞 @zendegiasheghane_ma
1_38781430.mp3
8.32M
زیارت آل یس فرهمند آزاد 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 •┈┈••✾•🍂♥️🍂•✾••┈┈• 🍁و مـن بـراے زنـدگـے ټـو را بـ‌هــانہ مےڪُنـم...♡ •┈┈••✾•🍂♥️🍂•✾••┈┈• ❅ঊঈ✿🍃✿ঈঊ❅ شب دوازدهم 🌿🌿🌷🌿🌿🌷🌿🌿🌷🌿 💞 @zendegiasheghane_ma
خواب دیدم آمدےخواب مرا تعبیر ڪن تو بیا و قصہ این انتظار را تفسیر ڪن تو بیا تاحال این دلهایمان بهتر شود ابر بارانےبیا تا شهر پر از شبنم شود #یابقیةالله💚 #شب_بخیـــر_آرامش_قلبــم💚 #شبتــون_مهــدوے💛 🌟 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج ┄┅═══✼✨✼═══┅ 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁✨🍁✨🍁✨🍁✨🍁 دعاى مادر اجابت شد آية اللّه حسينى تهرانى در كتاب معادشناسى از قول يكى از اقوام كه از اهل علم سامرّاء بوده و مدّتى نيز در كاظمين ساكن بوده و اكنون در تهران مقيم است نقل مى كند: هنگامى كه در سامرّا بودم مبتلا به مرض حصبه شدم. بيماريم شديد شد و هر چه اطبّاء آنجا مداوا نمودند مفيد واقع نشد. مادرم و برادرانم مرا از سامرّاء به كاظمين براى معالجه آوردند و در آن شهر نزديك صحن مطهّر يك اطاق در مسافرخانه اى تهيّه كرديم. آنجا نير معالجات مؤ ثر واقع نشد و من بى حال در بستر افتاده بودم. طبيبى از بغداد به كاظمين آوردند ولى معالجه وى نيز سودى نبخشيد. تا آنجا كه ديدم حضرت عزرائيل وارد شد با لباس سفيد و چهره اى بسيار زيبا و خوشرو و بعد از آن پنج تن آل عبا: حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام و حضرت فاطمه زهرا عليها السلام و حضرت امام حسن عليه السلام و حضرت امام حسين عليه السلام به ترتيب وارد شدند و همه نشستند و به من تسكين دادند و من مشغول صحبت كردن با انها شدم و آنها نيز با هم مشغول گفتگو بودند. در اين حال كه من بصورت ظاهر بيهوش افتاده بودم، ديدم مادرم پريشان است و از پلّه هاى مسافرخانه بالا رفت و روى بام قرار گرفت و به گنبدهاى مطهّر موسى بن جعفر عليه السلام و حضرت جوادالائمه عليه السلام نگاهى نمود و عرض كرد: يا موسى بن جعفر عليه السلام! يا جوادالائمه عليه السلام! من بخاطر شما فرزندم را اينجا آوردم شما راضى هستيد بچّه‌ام را اينجا دفن كنند و من تنها برگردم؟ حاشا و كلاّ (البته اين مناظر را اين آقاى مريض با چشم ملكوتى خود مى ديده است نه با چشم سر. زيرا چشم سر بسته و بدن افتاده و عازم ارتحال بود) همينكه مادرم با آن بزرگواران كه هر دو باب الحوائجند مشغول تكلّم بود ديدم آن حضرات به اطاق ما تشريف آوردند و به حضرت رسول اللّه صلى الله عليه و آله عرض كردند: خواهش مى كنيم تقاضاى مادر اين سيّد را بپذيريد! حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله رو كردند به ملك الموت وفرمودند: برو تا زمانى كه پروردگار مقرّر فرمايد پروردگار به واسطه توسّل مادرش عمر او را تمديد كرده است! ما هم مى رويم. انشاءاللّه براى موقع ديگر. ها پايين آمد و من نشستم و آنقدر از دست مادر عصبانى بودم كه حد نداشت و به مادر مى گفتم: چرا اين كار را كردى، من داشتم با اميرالمؤ منين عليه السلام مى رفتم. با پيغمبر صلى الله عليه و آله مى رفتم! با حضرت فاطمه عليها السلام و آقا اباعبداللّه عليه السلام و آقا امام مجتبى عليه السلام مى رفتم. تو آمدى جلوى ما را گرفتى و نگذاشتى كه ما حركت كنيم! (۱۰) کتاب : داستانهایی از علما؛ محمد باقر صرفی پور 💞 @zendegiasheghane_ma
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا