#همسرانه
#تفاوت_زنان_و_مردان
👈وقتی خانمی تحت فشار است، حرف زدن با همسرش را راه چاره میداند.
👈 ولی اگر مردی تحت فشار باشد حرف زدن زنش برای او #احتمالا مزاحمت است.
💟 در این مواقع از نظر زن ، مرد بی علاقه و سرد بوده و برعکس از نظر مرد، زن مزاحم و پرحرف است.
✅ اینکه متوجه این تفاوتهای ذاتی یکدیگر بشوید، فشار را از وجود شما و همسرتان بر طرف میکند و باعث میشود که دیگر طرف مقابلتان را مورد قضاوت قرار ندهید.
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#تربیت_فرزند
🔺والدین بایددوچیز روباهم داشته باشن
👈اقتدار+لطافت
✳️لطافت بدون اقتداربه کودک آسیب میزنه واقتداربدون لطافت هم همینطور
✅نبودن هریک ازآنهامشکل سازمیشود
@zendegiasheghaneh
@shamimrezvan
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
#پیام_سلامتے
👈اعصابتان بهم ریخته؟
👈موزبخورید
👈مشکل گوارشی دارید؟
👈ریحان بخورید
👈فشارخونتان بالاست؟
👈کمشمش بخورید
👈از سرطان معده میترسید؟
👈کلم بخورید
👈از سر وصدای معده رنج میبرید؟
👈ماست بخورید
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
در برابر انتقادات
اگر نادرست بود،
بی اعتنا باشید
اگر غیر منصفانه بود،
عصبانی نشوید
اگر از روی نادانی بود،
لبخند بزنید
اگر عادلانه بود،
از آن درس بگیرید..
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
خانواده بهشتی
#آی_پارا #پارت_صدوبیست_و_سه می دونستم چشمای آی پارام از یه روزنه ی کوچیک این عمارت شاهد ورودمه . می
#آی_پارا
#پارت_صدو_بیست_و_چهار
چند تار موی سفید کنار شقیقه هاش خودی نشون می دادن که چهره ی مردانه و جذاب عزیزترینم رو بیشتر برام خواستنی کرده بودن . ناخود آگاه خیره شده بودم بهش که نگاهم رو غافلگیر کرد و من خجالت زده سرم رو پایین انداختم . اون با وجود مرد بودنش از من آرامتر به نظر می رسید . تلاطمات درونی من داشت بی قراریم رو به روم می آورد . می ترسیدم بفهمه چه مرگمه.از مورد تمسخر قار گرفتن به شدت هراس داشتم . منم لنگه ی تایماز بودم و غرور برام حکم نون شب داشت . دلم برای به آی پارا گفتنش له له می زد. تمام توانم رو جمع کرده بودم ظاهرم آرام و متین باشه . جوری که نفهمه چقدر دلتنگشم و چقدر برای آغوشش بی قرارم. خاله رو به بابک گفت : سلام کردی پسرم ؟ بابک یه نگاه به تایماز کرد و یه نگاه به خاله و گفت : من این عمو رو تا به حال ندیدم خاله ! خاله اخمی کرد و گفت : ایشون عموی تو نیستن . پدرت هستن عزیزکم و تازه از سفر اومدن . یادته چقدر دلت می خواست ببینیشون؟ بابک تو سکوت نگاهی به تایماز کرد و همونطور بی حرکت نشست . از عکس العملش تعجب کردم . پس چرا نپرید بغل تایماز ؟ تایماز هم بی صدا فقط نگاه می کرد بلاخره قفل از لباش برداشت و گفت : بیا پیشم پسرم و دستاش رو واسه به آغوش کشیدن بابک باز کرد. از این همه خودداری و آرامشی که داشت ، حرصم گرفت . من اینجا داشتم از تب و تاب پس می افتادم . اونوقت اون آروم نشسته بود . من هیچ ، در برابر بابک که تکه ای وجودش بود هم خیلی خونسرد برخورد کرد . بابک سرش رو برگردوند و خودش رو تو سینه ی خاله پنهان کرد و گفت : این آقا بابام نیست . بابای من مرده . نگاه نگرانی به تایماز انداختم . این اولین بار بود که بابک همچین حرفی می زد . نگران بودم تایماز فکر کنه من اینو یادش دادم . خاله آرومتر از من بود . در حالی سربابک رو نوازش میکردگفت : نه . این چه حرفیه بابک جان ! کی گفته بابات مرده ؟ هنوز نگران برداشت تایماز بودم . لحظه ای حس کردم خشمگین نگام می کنه . بابک گفت : اصغر گفته . اصغر می گفت ؛ هیچ کس اینقدر تو سفر نمی مونه . بابات مرده ولی به تو می گن سفررفته . اصغر پسر نرگس مستخدم خونه بود که درواقع می شد هم بازی بابک. هم دلم از حرف بچم گرفت و هم خوشحال شدم که مسبب این فکر غلط معلوم شد. چقدر از پسر دور بودم که بچم یه همچین غصه ی بزرگی رو تو دلش نگه داشته بود .! گفتم : بابک جان . این آقا پدرت هستن . کارشون طولانی بود ، واسه همین دیر کردن . مگه مامان نگفته ؛ فقط به حرفای مامان و خاله گوش کنی ؟ بابک وقتی تایید منو دید ، نگاه مرددی به تایماز انداخت . تایماز بلند شد و اومد سمت خاله و بابک روکه مثل کنه چسبیده بود به خاله جدا کرد و بوسید و گفت : کی به پسر گلم گفته من مردم ؟ نشونم بده تا با هم حسابش رو برسم . چقدر از پسر گلم گفتن تایماز حس خوبی بهم دست . انگار یه رایحه ی زیبا ، تو هوای اتاق پیچید . خاله بلند شد و گفت : من برم به این خدمه دستور ناهار رو بدم . می دونستم این رفتن ، یعنی تنها گذاشتن من و مرد مغرورم .بابک ، تایماز رو جوری نگاه می کرد که انگار یه موجود عجیب غریب رو داره نگاه می کنه . دلم برای پسرم سوخت و بیشتر از کارم شرمنده شدم .
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ #عاشقانه❤️
@zendegiasheghaneh2
تقدیم می کنم به تو👩🏻
لبخند☺️
عشــــق 💘
و ...
مهربانی 😍
را ...
جات اینجاست👈❤️
http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
#کانال_آموزش_خانواده
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سر آغاز هر نامه نام خداست 💞
که بی نام او نامه یکسر خطاست
شروع روز را باعطر نامهای خدا 💕
آغاز میکنیم
🌸بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌸
🌸یا اَللهُ یا رَحْمنُ
🌸یا رَحیمُ یا خالِقُ
🌸یا رازِقُ یا بارِیُ
🌸یا اَوَّلُ یا آخِرُ
🌸یا ظاهِرُ یا باطِنُ
🌸یا مالِکُ یا قادِرُ
🌸یا حَکیمُ یا سَمیع
🌸ُیا بَصیرُ یا غَفورُ
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃❄️آخرین سه شنبه بهمن ماهتون
پر نور و برکت با
صلوات بر حضرت محمد (ص)
و خاندان پاک و مطهرش 🍃❄️
🍃❄️اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ،
🍃❄️کَمَا صَلَّیْتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ
🍃❄️ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🕊☘﷽☘🕊
عجیب خسته ام از روزهای غرق گناه
سه شنبه ها دلِ من حال جمکران دارد...
#سلام_امام_زمانم
🌿اللهم عجل لولیک الفرج🌿
دوباره سه شنبه و دلتنگ جمکران شدم...!!🍎🍃
السلام علیک یاصاحب عصروزمان عج❣
┄❊○🍃❤️🍃○❊┄
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #ارباب_خوبم_سلام
تشنگان عشق را
با مُشٺ آبی جان بده
کربلا دور اسٺ
مارا با سرابی جان بده
زندگی یعنی
سلام سادهای سمٺ شما
ایها الارباب
مارا باجوابی جان بده
🌹 السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا مَوْلاَیَ یَا
🌹 أَبَاعَبْدِ اللَّهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ
🌹 روزم به نامتان ارباب
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_روز☝️ #قسم_به_عصر_در_زیانید
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #سه_شنبه 29 بهمن ماه 1398
🌞اذان صبح: 05:25
☀️طلوع آفتاب: 06:49
🌝اذان ظهر: 12:18
🌑غروب آفتاب: 17:48
🌖اذان مغرب: 18:07
🌓نیمه شب شرعی: 23:37
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#همه_درانتخابات_شرکت_کنند☝️
#ذکرروز "سه شنبه"﷽"
"۱۰۰مرتبه"
✨ #یا_ارحم_الراحمین✨
✨ای مهربان ترین مهربانان✨
🌙دیگرگناه نمی کنم #آقابیا🌙
#اللهم_عجل_الوليك_الفرج🌻
#نماز_سه_شنبه
✅هرکس نمــازسهشنبه را
بخواندبرایش هزاران شهرازطلا
دربهشت بسازند↯
دورکعت؛
درهر رکعت بعد از حمد یک بارسوره
تین توحید فلق ناس
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
✅افراد دارای #درد_سیاتیک
🍃در وعده غذایی خود بویژه وعده صبحانه یامیان وعده های صبح و عصر از شیره انگور و مغز گردو که از موادغذایی باطبع گرم هست ، استفاده کنند.
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام 😊✋
به سه شنبه۲۹بهمن ماه خوش آمدید☕😊
❄️بهمن ماه یواش یواش
🌸داره به پایان میرسه
❄️منم از خدا
🌸براتون میخوام
❄️یواش یواش
🌸مشکلاتتون
❄️غم هاتون
🌸غصه هاتون
❄️گرفتاری هاتون به
🌸پایان برسه
#الهی_آمین❣
آخرین سه شنبه بهمن ماه تون گلبارون🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
💚امام سجّاد علیه السلام:
خدایا...
💎فرمانبرداری از پدر و مادر و نیکی کردنِ من درحقّ ایشان را برای من... از آب خنک در کام تشنگان گواراتر ساز، تاخواهش ایشان رابرخواهش خودترجیح دهم...
📚از دعای 24 صحیفه سجادّیه
➿〰➿〰➿
💚امام باقر عليه السلام:
💎هر كه خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز قيامت از گناه او در گذرد...
📚ميزان الحكمه ج8 ص453
〰➿〰➿〰➿
💚 امام صادق علیه السلام:
💎 اوصيا، درهاى ورود [به شناخت] خداوند عز و جل هستند و اگر آنها نبودند، خداوند عز و جل شناخته نمىشد . خداوند متعال به وسيله ايشان با خلق خويش احتجاج مىكند .
📚الكافي : ج ١ ص ١٩٣ ح ٢
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
📿 ✍ #احکام_شرعی #پرسش_وپاسخ
☑️سوال
1. اگه بین نماز لباس . شلوار یا موهامونو درست کنیم اشکال نداره؟
2. اگه موقع وضو النگو رو جابجا کنیم بدون اینکه دستمون برخوردی با اون دست دیگه داشته باشه اشکال داره؟
3. اگه عینک آفتابی یا پیش کلاه تو خیابون بزنیم اشکال نداره؟
رهبری
ـــــــــــــــــــ
✅پاسخ
1- ✍مرتب کردن لباس یا مو در حال نماز اشکالی ندارد ولی هر کاری که باعث شود خشوع درنماز ازبین برود مکروه می باشد
2-✍یکی از شرایط صحّت وضو این است که در اعضای وضو مانعی از رسیدن آب نباشد بنابراین وجود النگو یا انگشتراگر مانع رسیدن آب به پوست نباشد و بتوان با حرکت دادن النگو یا انگشتر، آب را به پوست رساند، وضو صحیح است اما اگر مانع رسیدن آب باشد، در موقع وضو گرفتن و شستن دستها باید آن، را از دست بیرون آورد،یا اینکه در هنگام جابجا کردن آنها نیت وضو نداشته باشد و گرنه وضو باطل است.
3-✍استفاده ازعینک افتابی اشکال ندارد مگر آنکه بگونهاى باشد که جلب توجه نامحرم نماید.
🦋☘🦋☘🦋☘🦋☘🦋☘🦋
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
🔸وَيَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَتَرَى الْأَرْضَ
🔸بَارِزَةً وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا ﴿۴۷﴾
🔸و ياد كن روزى را كه كوهها را به حركت
🔸در مى آوريم و زمين را آشكار و صاف
🔸مى بينى و آنان را گرد مى آوريم و
🔸هيچ يك را فرو گذار نمى كنيم (۴۷)
📚 سوره مبارکه الکهف
✍ آیه ۴۷
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
درمان بی خوابی با ترخون👇
برگ های ترخون دارای یک اثر آرام بخش قوی هستند که می تواند استرس و اضطراب را کاهش داده و به درمان بی خوابی شبانه کمک کند.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
🌹زندگی خوب
✅سه ویژگی اصلی دارد:
🌷عشق
در آن جاری است
🌷دانش
بر آن حکمفرماست
🌷صبر و استقامت
در آن راه گشـاست
زندگیتون_خوب_و_عالی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
#آی_پارا
#پارت_صدو_بیستوپنج
بابک ، تایماز رو جوری نگاه می کرد که انگار یه موجود عجیب غریب رو داره نگاه می کنه . دلم برای پسرم سوخت و بیشتر از کارم شرمنده شدم . اگه من اون اشتباه رونمی کردم ، حالا پسرم اینطوری زل نمی زد به پدر تازه پیداکردش. تصمیم داشتم به بار دیگه هم معذرت خواهی کنم . اینبار می خواستم حرفم رو بزنم . من خراب کرده بودم ، منم باید درستش می کردم . حضور تایماز تو خونه ی خاله و طلاق ندادن من و گرفتن شناسنامه واسه بابک و کج نذاشتن پاش تو این مدت بهم اثبات می کرد ، اون قلبا واسه پابرجا بودن این زندگی تمایل داره و با این کارش فقط می خواست منو تنبیه کنه . دایه جان خدابیامرز می گفت : مردا بلد نیستن مثل زنا حرف بزنن. فقط می تون نشون بدن چقدر طرف براشون اهمیت داره . مرد من استثنا نبود . مردم برای من و بابک اومده بود . منی که واقعا متنبه شده بودم و دیگه اگه قرار بود سلاخی هم بشم ، از کنارش جم نمی خوردم . همین خواستن های پنهانی و غیر زبانی تایماز شجاعم کرد تا پیشش اعتراف کنم . همیشه اون بود که برام پیش قدم می شد. همیشه اون بود که تو مشکلاتم راه جلو پام می ذاشت و سختی رو برام آسون می کرد . حالا نوبت من بود که تلافی کنم . تایماز همونطور سرپا ایستاده بود و با بابک شوخی می کرد . بابک هم از شوخی ها و قلقلکهای تایماز ، از خنده ریسه رفته بود . چقدر خوب بود منم شریکشون می شدم ! دل به دریا زدم و رفتم طرفشون . تایماز دست از قلقک دادن بابک برداشت و خیره شد بهم . به سختی آب دهنم رو قورت دادم و گفتم : از دیدنت خوشحالم تایماز. لبخند کمرنگی زد و گفت : واقعة ؟ پس می خواست شروع کنه . خودم رو برای بدترین توهین ها آماده کرده بودم .هر چی که بود ، باید امروز تموم می شد . این بلاتکیفی بلاخره به یه جایی باید ختم می شد. گفتم : تو که خوب می تونستی ته چشام رو بخونی ! الان می بینی ته چشام چیه ؟ بابک رو جابه جا کرد و گفت : ترجیح می دم حرف چشات رو از زبونت بشنوم. پس می خواست حرف بزنیم . خوشحال بودم مثل دفعه ی پیش مانعم نشد . گفتم : پیش بابک نه ! با سر تایید کرد و گفت : اول می خوام یه کم با پسرم بازی کنم . بعدا حرف می زنیم . همین هم غنیمت بود. گفتم : باشه ، تنهاتون می ذارم و راه پله ها رو پیش گرفتم . انگار که خیلی نیرو مصرف کرده باشم ، بی حال شدم و خودمو انداختم رو تخت. اصلا حواسم به گیره ای که پشت موهام بسته بودم ، نبود . دندونه ی گیره ی فلزی با فشار رفت تو پوست سرم و دادم رفت رو هوا . عصبانی بلند شدم و از سرم کشیدمش و پرتش کردم . جاش بدجور ذق ذق می کرد و دستمو بردم که مالشش بدم تا بلکه دردش آروم بشه که حس کردم دستم خیس شد . با دیدن خون تو دستم جیغم رفت رو هوا . از خون نمی ترسیدم ولی این خون دیگه مال خودم بود و قضیش فرق می کرد . با صدای من ، مستخدمی که مشغول گردگیری راهرو بود، سراسیمه اومد تو اتاق . با دیدن دست خونی من ، چنگی به صورتش زد و گفت : وای خدا مرگم بده خانوم چی شد ؟ گفتم : هیچی . گیره رفت تو پوست سرم . چیزی نیست . الان می شورمش . یهو شوکه شدم جیغ زدم وگرنه مهم نیست . دختره اومد نزدیکتر و په نیگا به سرم کرد و گفت : جای دندونش بدجور رفته تو خانوم . بذارین دستمال تمیز بیارم خونو پاک کنیم . بشورینش ، ممکنه چرک کنه ! نایی واسه مقاومت نداشتم . گفتم : باشه برو بیار. دختره به جای دستمال با یه ایل آدم اومد تو اتاق . از بین اونایی که اومدن تو اتاق ، فقط حضور یه نفر بود که بهم دلگرمی و آرامش داد . خاله با نگرانی اومد سمتم و موهامو بررسی کرد . گفتم : شماها چرا اومدین . من که چیزیم نیست.
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب مانند پرده سیاهی؛
کل شهر را گرفته است
قلمی بردار و فردایت را
با ستاره های درخشان،
به تصویر بکش
بدان این" تو "هستی
که، فردایت رامیسازی
#شبتون_بخیــــــــر🌙✨
┄❊○🍃❤️🍃○❊┄
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بسم الله الرحمن الرحیم
🍃الهی به امیدتو
🌸بنام خداوندبخشنده مهربان
🍃چونکه صبح آمدوچشمم بازشد
🌸خلقـتم بـاخـالقم همـرازشد
🍃غرق رحمت میشود آنروزکه
🌸صبحش بانام"تو"آغــاز شد
🍃روزتون بزیبایی نام خدا
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
سلام ماه پنهانم!
سلام امام خوب زمانم!
پنهان مکن جمال خود
از عاشقان رویت
خورشید را برای
ظهور آفریدهاند...
یااباصالح المهدی
عجل علی ظهورک
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
هر روز،صبح زود، زیارٺ ڪنم تو را
تا روبروے گنبدتان مےدهم سلام
هرجا ڪه صحبٺ از تو شد و ذڪر خیر تو
دستم بہ سینہ، عرض ادب ڪردم، احترام
سلام از راه دور✋🏻
بہ اربابم حسین ع❤️
«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»
#سلام_ارباب_خوبم
#صبحم_بنامتان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز👆 #نشانه_انسان_صالح👆
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #چهارشنبه 30 بهمن ماه 139،8
🌞اذان صبح: 05:23
☀️طلوع آفتاب: 06:47
🌝اذان ظهر: 12:18
🌑غروب آفتاب: 17:50
🌖اذان مغرب: 18:08
🌓نیمه شب شرعی: 23:36
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh