eitaa logo
خانواده بهشتی
4.9هزار دنبال‌کننده
28.3هزار عکس
16.7هزار ویدیو
153 فایل
مدیریت؛ @mosafer_110_2 تبلیغ بانوان؛ eitaa.com/joinchat/638124382Cd9f65b52cc تبلیغ مذهبی،خبری،بانوان؛ eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔸روزی ، گوساله ای باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد ، گوساله ی بی فکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد! 🔸روز بعد ، سگی که از آن جا می گذشت از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت. مدتی بعد ، گوساله راهنمای گله ، آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند! 🔸مدتی بعد ، انسان ها هم از همین راه استفاده کردند : می آمدند و می رفتند ،به راست و چپ می پیچیدند ، بالا می رفتند و پایین می آمدند ، شکوه می کردند و آزار می دیدند و حق هم داشتند ، اما هیچ کس سعی نکرد راه جدید باز کند! 🔸مدتی بعد آن کوره راه ، خیابانی شد! حیوانات بیچاره زیر بارهای سنگین ، از پا می افتادند و مجبور بودند راهی که می توانستند در سی دقیقه طی کنند ، سه ساعته بروند ، مجبور بودند که همان راهی را بپیمایند که گوساله ای گشوده بود ... 🔸سال ها گذشت و آن خیابان ، جاده ی اصلی یک روستا شد ، و بعد شد خیابان اصلی یک شهر همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند ، مسیر بسیار بدی بود! 🔸در همین حال ، جنگل پیر و خردمند می خندید و می دید که انسان ها دوست دارند مانند کوران ، راهی را که قبلا باز شده ، طی کنند و هرگز از خود نپرسند که آیا راه بهتری وجود دارد یا نه؟ 👤 پائولو کوئلیو 📙 قصه هایی برای پدران،فرزندان،نوه ها @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🔸روزی ، گوساله ای باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد ، گوساله ی بی فکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد! 🔸روز بعد ، سگی که از آن جا می گذشت از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت. مدتی بعد ، گوساله راهنمای گله ، آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند! 🔸مدتی بعد ، انسان ها هم از همین راه استفاده کردند : می آمدند و می رفتند ،به راست و چپ می پیچیدند ، بالا می رفتند و پایین می آمدند ، شکوه می کردند و آزار می دیدند و حق هم داشتند ، اما هیچ کس سعی نکرد راه جدید باز کند! 🔸مدتی بعد آن کوره راه ، خیابانی شد! حیوانات بیچاره زیر بارهای سنگین ، از پا می افتادند و مجبور بودند راهی که می توانستند در سی دقیقه طی کنند ، سه ساعته بروند ، مجبور بودند که همان راهی را بپیمایند که گوساله ای گشوده بود ... 🔸سال ها گذشت و آن خیابان ، جاده ی اصلی یک روستا شد ، و بعد شد خیابان اصلی یک شهر همه از مسیر این خیابان شکایت داشتند ، مسیر بسیار بدی بود! 🔸در همین حال ، جنگل پیر و خردمند می خندید و می دید که انسان ها دوست دارند مانند کوران ، راهی را که قبلا باز شده ، طی کنند و هرگز از خود نپرسند که آیا راه بهتری وجود دارد یا نه؟ 👤 پائولو کوئلیو 📙 قصه هایی برای پدران،فرزندان،نوه ها @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃