4 راز مهم که دیگران نباید بدونن!
درآمد و دارایی:
هیچکس جز خودت نباید میزان دقیق درآمد و دارایی هات رو بدونه، دقت کن هیچکس!
ایده ها و اهدافت:
هیچ دلیلی نداره که از ایده ها و اهدافت برای دیگران حرف بزنی، پس حرفی نزن چون یا انتقاد میکنن، یا کپی!
مسائل شخصی زندگیت:
لزومی نداره کع دیگران از مسائل شخصی زندگیت خبر داشته باشن! اجازه بده که شکست ها، موفقیت ها، ازدواج و ... در زندگی شخصی بمونه!
موفقیت و رشد:
موفقیت و رشدت رو برای خودت نگه دار، دیگران اغلب میلی برای شنیدن نقاط قوت تو ندارن!
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
7.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بزرگترین آدم برفی ساخته شده در ایسلند
⛄️☃️☃️☃️☃️☃️☃️☃️☃️☃️
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
💫حکایت های زیبا و آموزنده 💫
ـ🤍🌼🤍🌼🤍🌼
ـ🌼🤍🌼🤍🌼
رسول دادخواه خیابانی تبریزی معروف به حاج رسول تُرک، از عربدهکشهای تهران بود،اما عاشق امام حسین علیهالسلام بود.در ایام عزاداری ماه محرم شب اول، بزرگان و صاحبان مجلس محترمانه بیرونش کردند و گفتند: تو عرقخوری و آبروی ما را میبری!حاج رسول برگشت و داخل خانه رفت و خیلی گریه کرد و گفت: ناظم ترکها جوابم کرد، شما چه میگویی، شما هم میگویی نیا؟!
اول صبح در خانهاش را زدند، رفت در را باز کرد، دید، ناظم ترکهاست، روی پای حاج رسول تُرک افتاد و اصرار کرد بیا بریم، گفت: کجا؟! گفت: بریم هیئت! حاج رسول گفت: تو که من را بیرون کردی؟ گفت: اشتباه کردم، حاج رسول گفت: اگر نگویی نمیآیم! ناظم گفت دیشب در عالم رؤیای صادقانه دیدم، در کربلا هستم، خیمهها برپاست، آمدم سراغ خیمه سیدالشهداء علیهالسلام بروم، دیدم یک سگ از خیمهها پاسداری میکند، هر چه تلاش کردم، نگذاشت نزدیک شوم، دیدم بدن سگ است، اما سر و کله حاج رسول است، معلوم میشود امام حسین علیهالسلام تو را به قبول کرده است.
ناگهان حاج رسول شروع کرد به گریه کردن، آنقدر خودش را زد گفت: حالا که آقام من را قبول کرده است، دیگر گناه نمیکنم، توبه نصوح کرد، از اولیای خدا شد. شبی عدهای از اهل دل جلسهای داشتند، آدرس را به او ندادند، ناگهان دیدند در میزنند، رفتند در را باز کردند، دیدند حاج رسول است! گفتند: از کجا فهمیدی کلی گریه کرد و گفت: بیبی آدرس را به من داده است، شب آخر عمرش بود و رو به قبله بود گفتند: چگونهای!گفت: عزرائیل آمده، او را میبینم، ولی منتظرم اربابم بیاید.
📌#داستانهای_عبرت_آموز📖
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
13.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاورما مرغ ...
حس خوب آشپزی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
#سرگذشت_رعنا
#تاوان_سادگی
#پارت_سی_هشت🌺
محسن دوستش بایه پسرجوان دیگه مغازه بودن..سراغ میلادروگرفتم،محسن گفت میلادمغازه رو واگذارکرده وسهمش روماخریدیم دیگه اینجاکارنمیکنه..گفتم کجامیتونم پیداش کنم..محسن گفت چندوقتیه من ازش بیخبرم ونمیدونم کجاست میدونستم دروغ میگه،،رفتم درخونه میلادولی هرچی زنگ زدم جواب نداد..وقتی از اهالیه ساختمون پرس وجوکردم،متوجه شدم اونجا اصلا خونه میلاد نیست.خونه ی عموی میلاد که خارج از ایران زندگی میکنه..ومیلاد اونجا زندگی میکرده.بعد از مرگ شیرین پدرم افسردگی گرفته بود و با کسی حرف نمیزد بیشتر اوقات توخودش بود..یه شب باجیغ دادمادرم ازخواب بیدارشدم پدرم توخواب سکته کرده بود..سریع رسوندیمش بیمارستان ودکترگفت سکته مغزی کرده..میدونستم غم وغصه ی ازدست دادن شیرین به این روز انداختش..پدرم بستری شد و از اون شب به بعد فکر انتقام گرفتن از میلاد تو وجودم قویترشد..بایدحق شیرین و پدرم رو ازش میگرفتم واون مامای قاتل روبه دست قانون میسپردم...
ادامه...
🖌#کانال _زندگی شیرین 💞
@maryam_sfri
💫@zendegiishirinn💫
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
4.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درستش هم همینه 👌
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
5.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ترفند
تزیین دستمال سفره
┈┈•°.✤🍃🌼🍃✤.°•┈┈
.🐹.⬿ایدھ هاے ڪاࢪبࢪدے
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
3.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خلاقیت
سبد لباس بساز
┈┈•°.✤🍃🌼🍃✤.°•┈┈
.🐹.⬿ایدھ هاے ڪاࢪبࢪدے
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
#سرگذشت_رعنا
#تاوان_سادگی
#پارت_سی_نه 🌺
دوباره رفتم مغازه میلادشریک جدیدشون که اسمش هادی بودتنهامغازه بود..
گفت میلاد چکار کرده که اینقدر دنبالشی،نمیدونم چرابهش اعتمادکردم وداستان زندگیم روبراش تعریف کردم..انگار دلش برامسوخت وگفت میلادرفته ترکیه..و یه شماره تماس بهم داد گفت به این شماره زنگ بزن کمکت میکنه..میدونم محسن بامیلادخیلی رفیقه وجاش روبه تو لو نمیده..فقط زنگ زدی اسمی ازمن نبر..بگو از طریق یکی ازدوستای میلادشماره روبه دست اوردم
بعداسم ومشخصات اون اقاروبهم داد.گفت اسمش بهروزه،هرچی تلاش کردم راجع به بهروز بیشتر بدونم فایده نداشت وهادی چیزی نمیگفت..به ناچار ازش تشکر کردم برگشتم خونه..پدرم هنوز بیمارستان بودواوضاع خوبی نداشت یه دست وپای راستش بی حس شده بود وازناحیه صورتم دهن وفکش کج شده بود..مادرم شب روزگریه میکردومیگفت این چه بلای بودبه سرمون امد..داداشام خیلی پیگیربودن که میلادروپیداکنن..ولی من سرنخی بهشون نمیدادم..چون پای خودمم میومدوسط واجازه دخالت بهم نمیدادن وشایدازخیلی چیزهامحرومم میکردن سیمابهم شک داشت ومیگفت توخیلی چیزهامیدونی ولی نمیگی...
ادامه...
🖌#کانال _زندگی شیرین 💞
@maryam_sfri
💫@zendegiishirinn💫
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
14.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟢چطور با نه و لجبازی های کودک برخورد کنیم....؟
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
🔅#پندانه💫
ـ🤍🌼🤍🌼🤍🌼
ـ🌼🤍🌼🤍🌼
✍ فقط به فکر خودمان نباشیم
🔹مردی تفاوت بهشت و جهنم را از فرشتهای پرسید.
🔸فرشته به او گفت:
بیا تا جهنم را به تو نشان دهم.
🔹سپس هر دو باهم وارد اتاقی شدند. آنجا گروهی به دور یک ظرف بزرگ غذا نشسته بودند، گرسنه و تشنه، ناامید و درمانده.
🔸هر کدام از آنها قاشقی در دست داشت با دستهای بسیار بلند، بلندتر از دستهایشان، آنقدر بلند که هیچکدام نمیتوانستند با آن قاشقها غذا در دهانشان بگذارند. شکنجه وحشتناکی بود.
🔹پس از چند لحظه فرشته گفت:
حال بیا تا بهشت را به تو نشان بدهم.
🔸سپس هر دو وارد اتاق دیگری شدند. کاملاً شبیه اتاق اول، همان ظرف بزرگ غذا و عدهای به دور آن، و همان قاشقهای دستهبلند؛ اما آنجا همه شاد و سیر بودند.
🔹مرد گفت:
من نمیفهمم، آخر چطور ممکن است در این اتاق همه خوشحال باشند و در آن اتاق همه ناراحت و غمگین، در حالی که شرایط هر دو اتاق کاملاً یکسان است؟
🔸فرشته لبخندی زد و گفت:
ساده است، اینجا مردمی هستند که یاد گرفتهاند به یکدیگر غذا بدهند.
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---
20.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مرغ ترش گیلانی ...
آشپزی در طبیعت
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
💫@zendegiishirinn💫
#زندگی شیرین 🍃
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---