eitaa logo
زندگی از غسالخونه تا برزخ
19.7هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
2.9هزار ویدیو
13 فایل
مقصد همه ما در ایستگاه اخر (غسالخونه) آیا اماده ای از کانال راضی بودید برای مادر بنده و همه ارواح مومنین فاتحه ای بفرستید بنده غساله نیستم از خاطرات غسال و غساله های محترم استفاده میکنیم جهت اثر گذاری بیشتر راه ارتباطی 👇 @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان های عبرت آموز ۲۸۱(تلنگر آمیز) داستان شیخ عباس قمی رحمت الله علیه و اثر لقمه حرام 🎙استاد عالی http://eitaa.com/joinchat/2599157794Cd132efc1d5
هدایت شده از تبلیغات
🤞با من به بهترین مدل بک بانوی🧕 باتدبیر تبدیل خواهی شد ✅ دوست داری خونه ت همیشه مرتب و منظم باشه و هر لحظه آمادگی مهمون سرزده رو داشته باشه؟ 😍 ✅ می‌خوای همه ش تو آشپزخونه نباشی و کلی وقت اضافه بیاری و به خودت و علایق دیگت برسی؟ 🤩 ✅ می‌خوای مدیریت زمان بلد باشی و برنامه ریزی داشته باشی؟ ⏰ 🎯آموزش ببین، متفاوت شو وبدرخش💎 🤝 دستت رو بذار تو دستم که کلی کارای قشنگ می‌خوایم انجام بدیم و یه تغییر و تحول اساسی تو زندگیمون ایجاد کنیم 🌈☺️ 💥همه ی اینها رو من بهت یاد میدم بیا اینجا👇 که با هم بترکونیم💪 https://eitaa.com/joinchat/351207861C1055e03933
زندگی از غسالخونه تا برزخ
شلنگ های اویزون داخل گردن م.یت حالم رو بدتر میکرد، نفس عمیقی کشیدم وزیر لب گفتم یا مادر؛ یا زهرا س کمکم کن😔 تمام روی دستش کبود بود،‌خو.ن های روی صورتش رو با دستم تمیز کردم تازه چهره ی زیبا و جوانش مشخص شد😭عزیز جوانم ... یکی از خانما که اومده بود کمکم گفت اخر اسمت رو بمون نگفتی ها... از کدوم حوز.ه هستی؟! سرم بلند کردم و گفتم من زهرام نوکر شما و بقیه سوال هاشو بی جواب رها کردم.... همینجوری که دورکارهای عروس بودیم، اون سمت چپ حوض نشسته بود منم سمت راست حوض ... گفت زهرا اخه تو خیلی جوونی این کار برای تو خوب نیست، اگر من اینجام بخاطر اینکه خرج زندگیمه، اما تو چی؟! برو جای دیگه کار ج...ه.ادی کن نه غسالخونه😔 من دیسک کمر گرفتم تو این کار از بس م.یت جا به جا کردم، سرم انداختم پایین گفتم خدا یاری میکنه عروسم تنش خشک خشک شده بود تو بغلم گرفته بودمش تا اب به سمت مخالف بدنش بخوره، اب که به صورتش خورد چشماش باز شدن صورتش رو به سمت مخالف کردم تا چشماشو نبینم، چشمای درشت و روشنی داشت حیا میکردم بهش نگاه کنم😔 غسل دادیم تمام باید کفن میکردیم نگاه به دست ورم کرده ی فاطمه کردم که توان کمک کردن رو نداشت ولی بخاطر اینکه من تنهایی زور نزنم اومد کمکم. فاطمه تو دستاشو بگیر منم‌پاهاشو میگیرم که سریع بزاریمش روی کفن، زهرااا سنگینه نمیتونم دستممم داره درد میگیره، بگو یا علللللی و بلند کن.... کار کفن تمام شد بگید خانواده بیاد تا صورتش رو نبستیم باش خداحافظی کنن، یه خانم جوان اومد توان قدم برداشت نداشت اشکاش می اومدن به عروس نگاه میکرد گفت میشه پیشونیشو ببوسم؟ گفتم بله میشه... هی بوسه میزد به پیشونی وهی ناله میکرد یادداشت های یک غساله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آداب کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🏴🏴🏴🏴🏴❅┅┅┄                @khandehpak
زندگی از غسالخونه تا برزخ
سلسله مباحث مصطفی امینی خواه (گوینده صوت های سه دقیقه در قیامت و صوت شنود و .. با موضوع👇 تاثیر درک
62- جلسه روز شصت و دوم نظام تقدیم.mp3
10.5M
سلسله مباحث مصطفی امینی خواه (گوینده صوت های سه دقیقه در قیامت و صوت شنود و .. با موضوع👇 تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت بخش سوم نظام تقدیم قسمت دوم جلسه شصت و دوم کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄                @khandehpak
زندگی از غسالخونه تا برزخ
سلسله مباحث مصطفی امینی خواه (گوینده صوت های سه دقیقه در قیامت و صوت شنود و .. با موضوع👇 تاثیر درک
63-جلسه روز شصت سوم نظام تقدیم.mp3
3.44M
سلسله مباحث مصطفی امینی خواه (گوینده صوت های سه دقیقه در قیامت و صوت شنود و .. با موضوع👇 تاثیر درک مهندسی خلقت بر معنویت بخش سوم نظام تقدیم قسمت دوم جلسه شصت و سوم کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄                @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت عباس چایی خور و تاثیرچای امام حسین سلام الله علیه کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🏴🏴🏴🏴🏴❅┅┅┄                @khandehpak
※مجموعه داستان ۳ | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز سوم |  فرزدق ※ فرزدق از شاعران شیعه است و همواره در مدح اهل بیت علیهم‌السلام شعر می‌سروده. امام علیه السلام در مسیر کوفه، فرزدق را دید. فرزدق سلام کرد و گفت: اى فرزند رسول خدا، چگونه به مردم کوفه اعتماد کردى، با آن که پسر عمویت ـ مسلم بن عقیل ـ و پیروانش را کشتند؟ اشک از دیدگان امام جارى شد و فرمود: خداوند مسلم را رحمت کند، او به سوى رَوْح و ریحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدان که " او به تکلیف خویش عمل کرد و هنوز تکلیف ما باقى مانده است. (تذکر اول) امام علیه السلام از وضعیّت مردم کوفه سؤال کرد و فرزدق پاسخ داد: «دل هاى مردم با تو و شمشیرهایشان بر ضدّ توست!». امام(علیه السلام) فرمود: اى فرزدق! اینان گروهى هستند که پیروى شیطان را پذیرفتند و اطاعت خداى رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکار ساختند و حدود الهى را از بین بردند و باده ها نوشیدند و دارایى هاى فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند و "من از هر کس به یارى دین خداوند و سربلندى آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم، تا آیین خداوند پیروز باشد". (تذکر دوم) ※ اما فرزدق نرفت! و امام، انتخاب او نبود! زیرا امام بسمت مکانی در حرکت بود که فرزدق مطمئن بود، نتیجه‌ای جز کشته شدن نخواهد داشت! ـــــــــــــــــــــــــــــ پ. ن ※ صدق، صداقت، وفا، آنجایی معلوم می‌شود که تو بظاهر می‌بازی و کسی به پایت می‌ماند! اینکه از همان ابتدا نتیجه‌ی کربلا مشخص بود برای این است که فقــط آنانی به همراهی امام برسند، که جز "همراهی امام" چیز دیگری نمی‌خواستند. همان " فمعکم معکم لا مع غیرکم " را ... داشتم با خودم فکر می‌کردم: عجیب نیست که در مسیر یاری امام، هیچ چیز آسان جلو نمی‌رود! اگر آسان جلو می‌رفت که " همه می‌رسیدند " ! همیشه سخت‌ترین موانع در شروع یک حرکت کوچک یا بزرگ اتفاق می‌افتد، تا کار جلو نرود! مهم کار نیست که قرار است جلو نرود، که خدا به تحقق اهداف خویش، قادر است. مهم تویی که انتخاب می‌کنی در هجوم شدائد می‌مانی پای امام یا نه. ※ فقر، کمبود یار و ابزار، قضاوت، تحقیر و تهمت و .... اگر آمدند و ایستادی: آرام آرام به " أن یثبت لی قدم صدق " نزدیک میشوی! کسی که به " صدق " نرسید؛ (أن یبلغنی المقام المحمود) که همان مقام همراهی و معیت با امام است، محال است در درون او به ثمر برسد. فرزدق دوبار از امام تذکر برای همراه شدن گرفت و نفهمید! همان فرزدقی که مداح اهل بیت علیهم‌السلام بود... آخر شرایط، شرایط دلچسب و امیدوارانه‌ای نبود. " فرزدق" های درون ماست، که چرتکه می‌اندازد برای همراهی امام، مقام معیت اما ... ابزاری بنام چرتکه ندارد! است آنجا که تعیین می‌کند می‌مانی یا ..... ※ رسانه رسمی @ostad_shojae