eitaa logo
زندگی پس از زندگی | فن پیج
2.9هزار دنبال‌کننده
496 عکس
926 ویدیو
4 فایل
﷽ صفحه اصلی کانال @abbas_mowzoon کاری از عباس موزون
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 ⇜✾دعــاے‌ فــرجـ ✾⇝ ای بیقرار یار فرج بخوان با چشم اشکبار،دعای بخوان 🍃عجّل علی ظهورک و یابن الحسن بگو پنهان و آشکار دعای فرج بخوان ۩اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ۩ ✼اگر یک نفر را به او وصل کردی✼ ✼برای سپاهش تو سردار یاری...✼ @Zendegindetv4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پخش زنده شبکه اسرائیل بوده از حواشی بازی ایران ولز😂😂 عالی بود آخرش @Zendegindetv4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5911490310726222015.mp3
3.7M
حال من خراب را شهر نماز می کند ___________@Zendegindetv4
🔷 تمام هفته به تو فکر میکنم اما دوشنبه ها نفسم ذکر یا حسن باشد @Zendegindetv4
🌺 علیه السلام 🌺 ☘ هرکس خدا را بندگی کند ٬ خداوند همه چیز را بنده او گرداند 📚 تنبیه الخواطر ٬ ج۲ ٬ ص۱۰۸  @Zendegindetv4
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیخ رجبعلی خیاط تعریف میکرد: در بازار بودم، اندیشه مكروهی در ذهنم گذشت. سریع استغفار كردم و به راهم ادامه دادم.! قدری جلوتر شترهایی قطار وار از كنارم می‌گذشتند... ناگاه یكی از شترها لگدی انداخت كه اگر خود را كنار نمی‌كشیدم، خطرناك بود به مسجد رفتم و فكر می‌كردم همه چیز حساب دارد. این لگد شتر چه بود؟! در عالم معنا گفتند: شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فكری بود كه كردی! گفتم: اما من كه خطایی‌انجام‌ندادم گفتند: لگد شتر هم كه به تو نخورد! اثر کارهای ما در عوالم جریان دارد، حتی یک تفکر منفی میتواند تاثیری منفی ایجاد کند... ‎‎‌‌‎‎‌@Zendegindetv4
✨﷽✨ 🔴داســــتــان مـعـنـــوی تــرس از خـــدا ✍مردى با خانواده خود سوار كشتى شد و در دریا به حركت درآمد، كشتى شكست و از سرنشینان آن جز همسر آن مرد كسى نجات نیافت. زن بر تخته پاره‌اى قرار گرفت و موج دریا او را به یكى از جزیره‌هاى میان آب برد. در آن جزیره مرد راهزنى زندگى مى‌كرد كه هر عمل حرامى را مرتكب شده بود و به هر فعل قبیحى دامن آلوده داشت ناگهان آن زن را بالاى سر خود دید به او گفت: آدمیزادى یا پرى؟ زن گفت: آدمم دیگر سخنى نگفت برخاست و قصد كرد ڪه عمل حرامے را با زن انجام دهد! زن به خود لرزید راهزن سبب را پرسید زن با دست اشاره كرد از خدا مى‌ترسم راهزن گفت: تاكنون چنین عملى مرتكب شده‌اى؟ زن پاسخ داد به عزّتش سوگند نه مرد راهزن گفت: با اینكه تو مرتكب چنین خلافى نشده‌اى از خدا مى‌ترسى! درحالیكه من این كار را به زور به تو تحمیل مى‌كنم به خدا قسم من براى ترس از حق سزاوارتر از توام! راهزن پس از این جرقه بیدار كننده برخاست و در حالیكه همتى به جز توبه نداشت به نزد خاندان خود روان شد. در راه به عابدے برخورد و به عنوان رفیق راه با او همراه گشت، آفتاب هر دوى آنان را آزار داد عابد به راهزن جوان گفت: دعا كن تا خدا به وسیله ابرى بر ما سایه افكند، وگرنه آفتاب هر دوى ما را از پاى خواهد انداخت! جوان گفت: من در پیشگاه خدا براى خود حسنه‌اى نمى‌بینم تا جرأت كرده از حضرتش طلب عنایت كنیم. عابد گفت: پس من دعا مى‌كنم تو آمین بگو جوان پذیرفت عابد دعا كرد جوان آمین گفت ابرى بر آنان سایه انداخت در سایه آن بسیارى از راه را رفتند تا به جایى رسیدند كه باید از هم جدا مى‌شدند به ناگاه ابر بالاى سر جوان به حركت آمد عابد گفت: تو از من بهترى زیرا دعا به خاطر تو به اجابت رسید داستانت را به من بگو جوان برخورد خود را با آن زن تعریف ڪرد عابد به او گفت: بخاطر ترسى كه از خدا به دل راه دادى تمام گناهانت بخشیده شد، باید بنگرى كه در آینده نسبت به خداوند چگونه خواهى بود 📚عرفان اسلامے، شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، جلد۱ شیخ حسین انصاریان @Zendegindetv4