استخاره کرد، بد آمد، گفت: امشب عملیات نمیکنیم، بچهها آماده بودند، چندوقت بود که آماده بودند، حالا او می گفت نه، وقتی هم که میگفت نه، کسی روی حرفش حرف نمیزد، فردا شب دوباره استخاره کرد و باز هم بد آمد، شب سوم عراقیها دیدند خبری نیست، گرفتند خوابیدند، خیلیهاشان را با زیر پیراهنی اسیر کردیم.
#شهید_مصطفی_ردانیپور🌷
#اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🍃
@zendegishahid
وسط میدان به حضرت زهرا سلام الله متوسل شد و لحظاتی بعد #قرآن را باز کرد و به آیات آن نگاه کرد، پس از اینکه قرآن را بست گفت: از این معبر نمیرویم، باید از معبر دست راستی، گرای باغ شماره هفت برویم و آنجا به دشمن بزنیم، به قدری با قدرت این حرف را زد، که حتی #حاج_حسین_خرازی هم چون و چرایی نیاورد و روی حرف او حرف نزد، گردانها از همان مسیری که او گفته بود، به طرف دشمن حمله کردند و ساعاتی بعد، منطقه مورد نظر فتح شد، بعدا در بررسیها متوجه شدیم که با انتخاب مسیر، عراقیها را دور زده بودیم!
#شهید_مصطفی_ردانیپور🕊🌹
#الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🏴
@zendegishahid
قبل از عروسی یه کارت دعوت مینویسه برای حضرت زهرا(س) و میندازه تو حرم حضرت معصومه(س).
بعد از عروسی خواب میبینه که حضرت زهرا(س) اومده بودن مراسم عروسیش. با تعجب میپرسه: خانم واقعا باور کنم که شما تشریف آوردید عروسی من؟
حضرت زهرا(س) هم جواب میدن: "مصطفی جان! ما اگه به مجالس شما نیاییم کجا بریم؟!"
#شهید_مصطفی_ردانیپور
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@zendegishahid