eitaa logo
💚زندگــےِ مـهـدوے💚
380 دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
281 فایل
#مــولاے_مـهـربانـم ؛ سِرّ عاشق شدنم لطف طبیبانه توست ورنه عشق تو کجا این دل بیمارکجا؟ کاش در نافله ات نام مرا هم ببری که دعای توکجا عبد گنهکار کجا؟ #یا‌صاحب‌الزمان‌_ادرڪنی
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 متن کتاب 🔖تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 📝 قسمت 👇 ✅ یاد خواب دیشب افتادم... با خودم گفتم سالم میمانم،چون حضرت عزرائیل به من گفت که وقت رفتن من نرسیده است! ♻️فهمیدم که تا در دنیا فرصت هست باید برای رضای خدا کار کنم و دیگر حرفی از مرگ نزنم. 🔆اما همیشه دعا میکردم که مرگ ما با شهادت باشد. 💠در آن زمان بسیار تلاش کردم تا وارد تشکیلات سپاه پاسداران شوم. ♻️اعتقاد داشتم که لباس سبز سپاه همان لباس یاران آخرالزمانی امام غایب است.... 🔺سالها گذشت..... 🔆باید این را اضافه کنم که من یک شخصیت شوخ ولی پرکار دارم. حسابی اهل شوخی و بگو و بخند و سرکار گذاشتن هستم.☺️ 🔷مدتی بعد ازدواج کردم و مثل خیلی از مردم دچار روزمرگی شدم. 💥یک روز اعلام شد که برای یک ماموریت جنگی آماده شوید. ♦️حس خیلی خوبی داشتم و آرزوی شهادت مانند رفقایم داشتم. اما با خودم میگفتم ما کجا و شهادت کجا... 🔰آن روحیات جوانی و عشق و شهادت در وجود ما کمرنگ شده... 🛡در همان عملیات چشمانم به واسطه گردوخاک عفونت کرد. حدود ۳ سال با سختی روزگار گذراندم بارها به دکتر رفتم ولی فایده نداشت. 💥تا اینکه یک روز صبح احساس کردم انگار چشم چپ من از حدقه بیرون زده است! درست بود! چشم من از مکان خودش خارج شده بود و درد بسیار شدیدی داشتم. 🍃همان روز به بیمارستان مراجعه کردم و التماس کردم که مرا عمل کنید دیگر قابل تحمل نیست. ✔️تیم پزشکی اعلام کرد: غده نسبتاً بزرگ در پشت چشم چپ ایجاد شده که فشار این غده باعث بیرون آمدن چشم گردیده. 🔷و به علت چسبیدگی این غده به مغز کار جداسازی آن بسیار سخت است... پزشکان خطر عمل را بالای ۶۰ درصد می‌دانستند اما با اصرار من قرار شد که که عمل انجام بگیرد.😢 🔺با همه دوستان و آشنایان و با همسرم که باردار بود و سختی های بسیار کشیده بود از همه حلالیت طلبیدم و راهی بیمارستان شدم. 🔘حس خاصی داشتم احساس میکردم که دیگر از اتاق عمل برنمیگردم. تیم پزشکی کارش را شروع کرد و من در همان اول کار بیهوش شدم. ⛔️عمل طولانی شد و برداشتن غده با مشکل مواجه شد.. پزشکان نهایت تلاش خود را میکردند و در آخرین مراحل عمل بود که یکباره همه چیز عوض شد.... 🔅احساس کردم که کار را به خوبی انجام دادند. چون دیگر مشکلی نداشتم، آرام و سبک شدم.چقدر حس زیبایی بود، درد از تمام بدنم جدا شد. 💫احساس راحتی کردم و گفتم خدایا شکر عمل خوبی بود. ❄️با اینکه کلی دستگاه به سر و صورتم بسته بود اما روی تخت جراحی بلند شدم و نشستم. 🌕برای یک لحظه زمانی که نوزاد و در آغوش مادر بودم را دیدم. از لحظه های کودکی تا لحظه‌ای که وارد بیمارستان شدم همه آن خاطرات برای لحظاتی با همه جزئیات در مقابل من قرار گرفت... ✨چقدر حس و حال شیرینی داشتم در یک لحظه تمام زندگی و اعمالم را می‌دیدم. 💥در همین حال و هوا بودم که جوانی بسیار زیبا با لباس سفید و نورانی در سمت راست خودم دیدم.بسیار زیبا بود. ☘او را دوست داشتم میخواستم بلند شوم و او را در آغوش بگیرم. با خودم گفتم چقدر زیباست چقدر آشناست.... او را کجا دیدم؟! 🍁سمت چپم را نگاه کردم.... عمو و پسر عمه ام، آقاجان و پدربزرگم ایستاده بودند.. 🌾عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود. پسر عمه ام از شهدای دوران دفاع مقدس بود.... 🌿از اینکه بعد از سال ها آنها را میدیدم بسیار خوشحال شدم. 🌱ناگهان یادم آمد جوان سمت راست را... حدود ۲۰ الی ۲۵ سال پیش... شب قبل از از سفر مشهد... عالم خواب... حضرت عزرائیل....! 🍃🌺با لبخندی به من گفت:برویم.... با تعجب گفتم کجا؟ دوباره نگاهی به اطراف انداختم. دکتر ماسک روی صورتش را درآورد و گفت: مریض از دست رفت دیگر فایده ندارد. 🔰خیلی عجیب بود که دکتر جراح پشت به من قرار داشت اما من میتوانستم صورتش را ببینم! 🔰می فهمیدم که در فکرش چه می‌گذرد و افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم می‌فهمیدم. ⚠️از پشت درِ بسته لحظه ای نگاهم به بیرون از اتاق عمل افتاد. 💥برادرم با یک تسبیح در دست نشسته بود و ذکر میگفت.... حتی ذهن او را میتوانستم بخوانم او میگفت: خدا کند که برادرم برگردد.. دو فرزند کوچک دارد و سومی هم در راه است. اگر اتفاقی برایش بیفتد با بچه هایش چه کنیم... یعنی بیشتر ناراحت خودش بود که با بچه‌های من چه کند!!😔 ⚡️ کمی آن طرفِ در، یکنفر در مورد من با خدا حرف میزد.... 🔺جانبازی بود که روی تخت خوابیده بود برایم دعا میکرد... قبل از اینکه وارد اتاق عمل بشوم با او خداحافظی کرده و گفته بودم که شاید برنگردم. 🍃✨این جانباز خالصانه میگفت: خدایا من را ببر اما اورا شفا بده.... زن و بچه دارد اما من نه..... 🍃ناگهان حضرت عزرائیل بهم گفت: دیگر برویم..... ادامـــه دارد..... التمـــــاس دعـــــا🍃🌹 @zendegiyemahdavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دِل ها شُدِه دوبارِه پَریشانِ مادَرَت آقا بیا بِه مَجلِسِ ما، جــانِ مادَرَت روزیِ فاطِمــــــیۀ ما را زیــــاد کُن دَست‌ِشُماست‌سُفرِۀاِحسان‌ِمادَرَت ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
●➼‌┅═❧═┅┅───┄ 💧رد پا بر بدنت ... 💧آتش و سیلی .. 💧مسمار.... همه شد سهم تـ💔ـو ... در پای امامـ💔ـت زهرا 😭آجرک الله یابن الزهراء 😭 🌹 🌹 🤲اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ🤲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
4_5934020596764508684.mp3
2.07M
●➼‌┅═❧═┅┅───┄ 🔺صلوات خاصه ی حضرت زهرا "سلام الله علیها" 💟 💟 ✔️ تا ابد این نکته را انشا کنید ✔️ پای این طومار را امضا کنید ✔️ هر کجا ماندید در کل امور ✔️ رو به سوی حضرت زهرا کنید 🌹 🌹 🤲اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ🤲 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @zendegiyemahdavi ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
◾️ ◼️ .... 🌴نحوه ورود حضرت زهرا(سلام الله علیها) به بهشت و شفاعت محبان... ✨چون حضرت فاطمه(سلام الله علیها) میخواهد وارد بهشت شود، جبرئیل ناقه ای از ناقه های بهشت را مےآورد که دو پهلوی آن به دیباج زینت کرده شده که مهار آن از مروارید درخشنده است، و بر پشت آن زینی است از مرجان.... رکاب آن را میگیرد و فاطمه(سلام الله علیها) سوار میشود و با او روانه میشود. ✨صدهزار فرشته از طرف راست او و صدهزار فرشته از طرف چپ او، و صدهزار فرشته دیگر او را به بالهای خود برمیدارند و او را بر در بهشت میرسانند.... ✨چون فاطمه(سلام الله علیها) به درِ بهشت میرسد توقف میکند. ✨خدای تعالی میفرماید: ای حبیب من... چرا توقف کردی؟ من تو را امر کردم که داخل بهشت شوی... 🍃🌸فاطمه(سلام الله علیها) میفرماید: ای پروردگار من، دوست دارم که قدرِ من شناخته شود در مثل این روز.... ✨پس خدای تعالی میفرماید: ای دخترِ حبیب من... برگرد و نگاه کن هرکه را که محبت تو و ذریه تو در دل او میباشد دست او را بگیر و داخل بهشت کن.... ✅پس فاطمه(سلام الله علیها) یکی یکی شیعیان و دوستان خود را جدا میکند مانند مرغی که را از میان جدا کند، پس چون شیعیان و دوستان او با او بر در بهشت رسند، خدا به دل های آنها می اندازد تا اینکه توقف می کنند... ✨خدای تعالی می فرماید: ای دوستان من... چرا توقف کرده اید؟ من شفاعت فاطمه(سلام الله علیها) دختر حبیب خود را در حق شما پذیرفتم... 💠عرض می کنند: خدایا... میخواهیم امروز قدرِ ما شناخته شود. ✨خدای تعالی می فرماید: ای دوستان من... برگردید و نگاه کنید. هرکسی که برای دوستی فاطمه(سلام الله علیها) شما را دوست میدارد، و هرکسی که برای دوستی فاطمه(سلام الله علیها) شما را اطعام کرده، و هرکسی که برای دوستی فاطمه(سلام الله علیها) شما را پوشانیده، و هرکسی که برای دوستی فاطمه(سلام الله علیها) شما را شربت آبی داده، و هرکسی که در محبت فاطمه(سلام الله علیها) رد غیبتی از شما کرده است، دست او را بگیرید و داخل بهشت کنید.... 📚منابع: - جُنةُ العاصمه؛ در خصیصه های فاطمه(سلام الله علیها)؛ ص ۱۷۱ - تفسیر فرات ؛ ص ۲۹۸ - بحارالانوار ؛ ج ۸ ؛ ص ۵۱ @zendegiyemahdavi 🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔 فردای قیامت منتظرتیم آقا جان... 🎧 | گفتاری از شیخ حسین انصاریان @zendegiyemahdavi