🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#حدیث_مهدوی
🍃🌸امام صادق(ع) فرمودند:
«آنگاه که اصحاب امام حسین(ع)شهید شدند و ایشان تنها ماند،
فرشتگان بسوی خدا ضجّه زدند و گریه کردند و گفتند:😭
✨پروردگارا:
با حسین(ع)پسر پیغمبرت، چنین رفتار کنند؟‼️😭
پس خداوند نور حضرت #قائم
(عج) را به آن ها عرضه کرد و فرمود:
«با مهدی انتقام او را میگیرم»✨
📚اصول کافی، ج١، ص٤٦٥
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_الساعة
🍃👇بـه مـا بپـیونـدیـد👇🍃
https://eitaa.com/Doohezarooyekkhatm
❤️ دوهزار و یڪ ختم در ایتا☝️
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#داستان_معصومین #فوق_العاده_زیبا_وتکان_دهنده
✍روزی امیرالمومنین حضرت علی(ع) به بازار برده فروش ها میرن...
برده ها رو خوب نگاه میکنن...
💠بین اون همه برده چشم حضرت به
برده ای نحیف و لاغر میوفته که داشت به حضرت نگاه میکرد...
🍃مولا نزدیک اون میرن و به صاحب برده ها میفرمایند که این برده رو چند میفروشی؟
🔺گفت:پنجاه دینار...
🍃🌸مولا فرمودند میخرمش...
🔺صاحب برده ها گفت ببخشید اشتباه گفتم قیمتش صد دیناره...
🍃🌸مولا فرمودند میخرم...
⚡️فرد وقتی دید مولا علی(ع) اینقدر خواهان هستند طمع کرد و دوباره قیمتو برد بالا...
💰خلاصه هر قیمتی میگفت مولا میفرمود میخرم...
تا اینکه بالاخره بردهٔ نحیف با چهار صد و پنجاه دینار به مولا فروخته شد...
✅امام راه افتادن و بردهٔ نحیف هم مثل کودکی که پشت سر مادر راه میرود"
آهسته پشته سر مولا گام بر میداشت...
❌اصحاب مولا به حضرت گفتند آقا دیدید که چه کلاهی سرتون رفت؟؟؟
برده ای با این وضعیت جسمانی
رو چهارصد و پنجاه دینار بهتون فروختن...‼️
😊مولا با تبسمی فرمودند؛
سر علی کلاه نرفت...
من برده ای را خریدم، که برای حسینم
💔جانش را با عشق میدهد...
کسی که زبانش را میبُرند
به جرم اینکه عاشق و دلباختهٔ حسینم است....
👈این برده #میثم_تمار است... 😭
✨خوش بحال اونایی که امام زمان(عج) همه جوره خواهانشون هستن و اونا رو با هرقیمتی میخرن
تا ذخیرشون کنن برای سپاهشون ...
کاری که مولا علی(ع) برای امام حسین(ع) کرد.
😔یا بقیه الله....
این غلام رو سیاه حلقه به گوشت خیلی وقت است
در خیل بردگان در یک گوشه ،
چشم انتظارت نشسته است...
نیم نگاهی تمامم را کافی است...
🔻اللهم اجعلنی من انثاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه...
الیس الصبح #بقریب: [آیا صبح نزدیک نیست]
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_الساعة
👇👇👇
https://eitaa.com/Doohezarooyekkhatm
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
❄️🔆❄️🔆❄️
🔆❄️🔆❄️
❄️🔆❄️
🔆❄️
❄️
#مظلومیت_امام_زمان_عجل_الله
❄️ مرحوم مشهدی حسن یزدی که از صالحین و منتظران حضرت بقیة الله ارواحنافداه بوده است می گوید:
تقریبأ در سال ۱۳۵۰ شمسی یک روز صبح زود به کوه خلج ( کوهی در قسمت قبله مشهد) رفتم و آنجا مشغول زیارت خواندن و توسل به امام زمان(عج) شدم و حال خیلی خوبی داشتم و با آن حضرت مناجات می کردم و می گفتم :
❄️ آقاجان؛
ای کاش زودتر ظهور میکردید و من هم ظهور شما را درک میکردم. پس از توسل از کوه پایین آمدم و به منزل رفتم قدری استراحت کنم...
❄️ نمی دانم درعالم رویا بود یا در خواب و بیداری دیدم در همان مکان روی کوه خلج هستم و آقا و مولایم صاحب الزمان(عج) در حالی که دستهایشان را بر پشت گذاشته بودند، خیلی غریبانه و اندوهناک به طرف شهر مشهد نگاه میکردند. عمق نگاه حضرت مرا دیوانه کرده بود٬ چشم های زیبای او با من حرف میزد...
💠گفتم:
آقاجان تشریف بیاورید داخل شهر (منظورم ظهور حضرت بود)
💥 حضرت فرمودند:
«من در این شهر غریبم »😔
گفتم : آقا... قربانتان بشوم٬ اگر کاری دارید من برای شما انجام دهم.
💥فرمودند:
« ما کارگران ( شیعیان ) زیادی داریم، ولی آنها حق ما را می خورند و اکثرأ یک قدم برای ما برنمی دارند و به یاد ما نیستند!!!»
❄️ در این لحظه به خود آمدم ؛
خود را در خانه دیدم و در فراق آن امام مهربان و غریبم بسیار اشک ریختم....
📚منابع؛ ملاقات با امام عصر،ص ۱۰۲
مطلع الفجر، ص ۲۰۷
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_الساعة
✅سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) صلوات❤️
❄️
🔆❄️
❄️🔆❄️
🔆❄️🔆❄️
❄️🔆❄️🔆❄️
https://eitaa.com/Doohezarooyekkhatm
#داستان_معصومین #فوق_العاده_زیبا_وتکان_دهنده
✍روزی امیرالمومنین حضرت علی(ع) به بازار برده فروش ها میرن...
برده ها رو خوب نگاه میکنن...
💠بین اون همه برده چشم حضرت به
برده ای نحیف و لاغر میوفته که داشت به حضرت نگاه میکرد...
🍃مولا نزدیک اون میرن و به صاحب
برده ها میفرمایند که این برده رو چند میفروشی؟
🔺گفت:پنجاه دینار...
🍃🌸مولا فرمودند میخرمش...
🔺صاحب برده ها گفت ببخشید اشتباه گفتم قیمتش صد دیناره...
🍃🌸مولا فرمودند میخرم...
⚡️فرد وقتی دید مولا علی(ع) اینقدر خواهان هستند طمع کرد و دوباره قیمتو برد بالا...
💰خلاصه هر قیمتی میگفت مولا میفرمود میخرم...
تا اینکه بالاخره بردهٔ نحیف با چهار صد و پنجاه دینار به مولا فروخته شد...
✅امام راه افتادن و بردهٔ نحیف هم مثل کودکی که پشت سر مادر راه میرود"
آهسته پشت سر مولا گام بر میداشت...
❌اصحاب مولا به حضرت گفتند آقا دیدید که چه کلاهی سرتون رفت؟؟؟
برده ای با این وضعیت جسمانی
رو چهارصد و پنجاه دینار بهتون فروختن...‼️
😊مولا با تبسمی فرمودند؛
سر علی کلاه نرفت...
من برده ای را خریدم، که برای حسینم
💔جانش را با عشق میدهد...
کسی که زبانش را میبُرند
به جرم اینکه عاشق و دلباختهٔ حسینم است....
👈این برده #میثم_تمار است... 😭
✨خوش بحال اونایی که امام زمان(عج) همه جوره خواهانشون هستن و اونا رو با هرقیمتی میخرن
تا ذخیرشون کنن برای سپاهشون ...
کاری که مولا علی(ع) برای امام حسین(ع) کرد.
😔یا بقیه الله....
این غلام رو سیاه حلقه به گوشت خیلی وقت است
در خیل بردگان در یک گوشه ،
چشم انتظارت نشسته است...
نیم نگاهی تمامم را کافی است...
🔻اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه...
الیس الصبح #بقریب: [آیا صبح نزدیک نیست]
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_الساعة
👇👇👇
https://eitaa.com/Doohezarooyekkhatm
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨