از مادر ميپرسم به نظر شما چه لزومي براي حضور سجادها در جبهه مقاومت اسلامي وجود دارد، پاسخ ميدهد: به نظر من حضور رزمندگان مدافع حرم براي دفاع و پاسداري از اسلام و ميهنمان و همين طور حرم مطهر اهل بيت(ع) است. ادامه دادن راه شهدا و بيداري اسلامي و تلاش براي ظهور آقا امام زمان(عج) از كارهايي است كه ميتوانيم با آن ياد شهدا را زنده نگه داريم. اقوام نزديك شهيد شب قبل از شهادت ايشان در خواب ديدهاند كه پدربزرگ مرحوم شهيد و دو تن از داييهاي شهيد در كنار هم بودند. پدربزرگ شهيد ناگهان ميگويد ميخواهم به سوريه بروم. به ايشان ميگويند در سوريه جنگ است، ميگويد من حتماً بايد به آنجا بروم. تعبير اين خواب چشمانتظاري پدربزرگ براي به آغوش كشيدن فرزند غيور و رشيد خودش بود. سجادم رفت پيش برادران شهيدم.
#امام_زمان
#شهیدسجّادزبرجدی
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
با توجه به شرايطي كه مادر شهيد داشت، بيشتر همكلاميمان با علي زبرجدي برادر شهيد صورت ميگيرد. علي در خصوص برادرش و خانوادهاي كه در آن پرورش يافته ميگويد:
برادرم سجاد متولد 1370 است. ما دو برادر و يك خواهر هستيم. مادرمان قدرت تكلم و شنوايياش مشكل داشت و پدر كارگر سادهاي بود كه دو سال آخر عمرش خانهنشين شد و بعد هم به رحمت خدا رفت. همه تلاشش كسب رزق حلال براي اهل خانه بود. سجاد آخرين فرزند خانواده بود. دوران سربازياش را در سپاه گذراند و بعد از اتمام دوران سربازياش چند مورد كار برايش فراهم شد اما چون روحياتش با آنها سازگار نبود با راهنمايي و معرفي يكي از دوستانش به سپاه رفت. سجاد بسيار علاقهمند به برنامههاي بسيج و مسجد بود. از همه كارهايش ميزد تا به مسجد و هيئت و پايگاه كميل مسجد حضرت ابوالفضل(ع) خانيآبادنو برسد.
#امام_زمان
#شهیدسجّادزبرجدی
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
21.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بی قرار؛ مستند شهید مدافع حرم سجاد زبرجدی
#امام_زمان
#شهیدسجّادزبرجدی
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
خدایا به واسطه این شهید بزرگوار حاجت
کسی که مریضه
کسی که بچه میخواد
کسی که میخواد ازدواج کنه
و هر کسی که به نوعی گرفتاره رو بده
خود این شهید گفته هر کسی یادم کنه منم یادش میکنم
یه سوره حمد و صلوات میخونیم
انشاءالله حاجتروا شیم
زندگی نامه شهیدان
خدایا به واسطه این شهید بزرگوار حاجت کسی که مریضه کسی که بچه میخواد کسی که میخواد ازدواج کنه و ه
الهی به مظلومیت سیدالشهدا علیه السلام وخونهایی به ناحق ریختِه ی شان آمین ...🤲😔
🕊
❤️نمازهایت را عاشقانه بخوان..
تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست...✨️
التماس دعادر لحظات ملکوتی اذان و راز و نیاز با معبود ...✨️
نماز_اول_وقت
شهید مصطفی چمران 🌱
نماز باعشق مثل شهدا💔
🌷
هميشه هستم!
برادر شهيد زبرجدي در ادامه ميگويد: همان طور كه مادرم گفتند، اولين بار كه سجاد به سوريه رفت اواخر خرداد ماه سال 1395 بود. پنج، شش روز از ماه رمضان گذشته بود كه سجاد براي اولين بار به سوريه رفت. با توجه به شرايط مادر و تنهايي من و خواهرم حرفي از مكان مأموريت و راهي شدنش به عنوان مدافع حرم به ميان نياورد چراكه ما خيلي به او وابسته بوديم.
#امام_زمان
#شهیدسجّادزبرجدی
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
مرتبه اول به من گفت كه عازم كردستان است. بعد از بازگشت از مأموريت، به من گفت داداشي حقيقتش اين است كه من به سوريه رفته بودم. خيلي از دستش ناراحت شدم و گفتم تو چرا به من نگفتي؟ گفت به خاطر اينكه ناراحت و نگران نشوي نگفتم و بعد هم دليل ندارد كه فكر كنيد هر كسي ميرود سوريه شهيد ميشود. گفتم من ميدانم هر كسي به سوريه برود، حتماً نبايد شهيد شود، اما من ازدواج كردم و تو تنها كسي هستي كه تكيهگاه مادر و خواهرمان هستي و بايد مراقب آنها باشي. سجاد در جواب ميخنديد و ميگفت خيالت راحت من هميشه هستم. الان كه به اين جمله سجاد فكر ميكنم ميبينم بله هميشه هست. سجاد با شهادتش جاودانه شد. بعد از مأموريت اولش 25 روز به مرخصي آمد كه اواخر مرخصي به من گفت دارم براي مأموريتي به اصفهان ميروم و هشت ماهي آنجا هستم. با خودم گفتم اينطوري سجاد تا هشت ماه دور و بر ما ماندگار است و به سوريه نميرود اما دو روز قبل از اينكه به اصفهان برود. مأموريت پيش ميآيد و سجاد مجدداً داوطلبانه راهي سوريه ميشود.
#امام_زمان
#شهیدسجّادزبرجدی
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯
برادر شهيد از اعزام دوم شهيد نيز ميگويد: 20 شهريور 95 بود. من رفتم به مادر و خواهرم سر بزنم كه از زبان خواهرم شنيدم سجاد به سوريه رفته است. باز هم به من نگفته بود و از دستش خيلي ناراحت بودم كه چرا حقيقت را به من نگفته و راهي شده است. با خودم عهد كردم بعد از بازگشت كتك مفصلي به سجاد بزنم. چهار، پنج روز بعد از رسيدنش به حلب سوريه اول مهر ماه بود كه به من زنگ زد. خيلي ناراحت بودم. گفتم من كه با رفتنت مخالفتي نداشتم اما چرا به من نگفتي؟ گفت داداشي من دروغ نگفتم، قرار بود بروم اصفهان كه مأموريت داوطلبانه خورد و به سوريه رفتم. روز پرواز هم تو سركار بودي و من نميتوانستم به شما اطلاع بدهم. من گفتم سجاد ما كه يك خواهر و يك مادر بيشتر نداريم مراقب خودت باش. خنديد و گفت چشم. بعد از آن هم يك بار ديگر با هم تماس داشتيم و گفت خبري نيست و آتشبس است و هيچ اتفاقي نميافتد. گفتم فقط زود برگرد. خنديد و گفت حتماً زود برميگردم. بعد من را دلداري داد و آرام شدم و خداحافظي كرد.
#امام_زمان
#شهیدسجّادزبرجدی
#زندگی_نامه_شهیدان
🌷
╭═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╮ @zendgy_namy_shahidan
╰═━⊰🍃🕊🌷🍃⊱━═╯