شیخ رجبعلی خیاط میگفت:
من هر وقت که نماز میخواندم
نمازهایی مثل نماز امام زمان
یا نماز جعفر طیار،
از خداوند حاجتی میخواستم.
یک روز گفتم؛
بگذار یک بار برای خود خدا نماز بخوانم
و حاجتی نخواهم!
شاعر میگوید:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن
که خواجه خود روش بندهپروری دارد
همان شب شیخ رجبعلی خیاط
در عالم خواب دید که به او گفتند:
چرا دیر آمدی؟
یعنی چه؟
یعنی تو باید 30 سال پیش به فکر این کار میافتادی
حالا سر پیری باید بفهمی
و نماز بخوانی
و حاجتی طلب نکنی؟
ما هر وقت جایی گیر میکنیم
و اصطلاحا دُمِمان در تلهای گیر میکند
میگوییم خدا!
این شعر را استاد من،
شیخ اکبر برهان ۶۲ سال پیش
در مسجد لرزاده بر روی منبر میخواندند
و من هنوز به یاد دارم که:
هر وقت که سرت به درد آید؛
نالان شوی و سوی من آیی!
چون دردسرت شفا بدادم،
یاغی شوی و دگر نیایی...!
ما هر وقت با خدا کار داریم
خدا را صدا میزنیم
چه قدر خوب است
که وقتی هم که کاری نداریم
بگوییم خدا.
#خدای_من
#پندانه
#گمنامـ
❇️ توسل به امام زمان (عج) و حل مشکل رزمندگان در دفاع مقدس
🔰 جلسهای داشتیم. وقتی که از جلسه برگشتیم، شهید - محمد - بروجردی (از بنیانگذاران سپاه پاسداران و فرماندهان ارشد آن) به اتاق نقشه رفت و شروع به بررسی کرد.
🌌 شب بود و بیرون در تاریکی فرو رفته بود. ساعت دو نیمه شب بود، میخواستیم عملیات کنیم. قرار بود اول پایگاه را بزنیم، بعد از آنجا عملیات را شروع کنیم.
جلسه هم برای همین تشکیل شده بود. با برادران ارتشی تبادل نظر میکردیم و میخواستیم برای پایگاه محل مناسبی پیدا کنیم. بعد از مدتی گفتوگو هنوز به نتیجهای نرسیده بودیم. باید هر چه زودتر محل پایگاه مشخص میشد و الا فرصت از دست میرفت و شاید تا مدتها نمیتوانستیم عملیات کنیم.
چند روزی میشد که کارمان چند برابر شده بود و معمولاً تا دیروقت هم ادامه پیدا میکرد. خستگی داشت مرا از پای در میآورد. احساس سنگینی میکردم، پلکهایم سنگین شده بود و فقط به دنبال یک جا به اندازه خوابیدن میگشتم تا بتوانم مدتی آرامش پیدا کنم. بروجردی هنوز در اتاق نشسته بود، گوشهای پیدا کردم و به خواب عمیقی فرو رفتم.
قبل از نماز صبح از خواب پریدم. بروجردی آمد توی اتاق، در حالی که چهرهاش آرامش خاصی پیدا کرده بود و از غم و ناراحتی چند ساعت پیش چیزی در آن نبود. دلم گواهی داد که خبری شده است. رو به من کرد و پرسید:
🔸 نماز امام زمان (عج) را چطور میخوانند؟
▫️ با تعجب پرسیدم:
🔹 حالا چی شده که میخواهی نماز امام زمان (عج) را بخوانی؟
▫️ گفت:
🔸 نذر کردهام.
▫️ و بعد لبخندی زد. گفتم:
🔹 باید مفاتیح را بیاورم. مفاتیح را آوردم و از روی آن چگونگی نماز را خواندم. نماز را که خواندیم، گفت:
🔸 برو هرچه زودتر بچهها را خبر کن.
▫️ مطمئن شدم که خبری شده وگرنه با این سرعت بچهها را خبر نمیکرد. وقتی همه جمع شدند گفت:
🔸 برادران باید پایگاه را اینجا بزنیم.
▫️ همه تعجب کردند.
🗺 بروجردی با اطمینان روی نقشه یک نقطه را نشان داد و گفت:
🔸 باید پایگاه اینجا باشد.
▫️ فرمانده سپاه سردشت هم آنجا بود. رفت طرف نقشه و نقطهای را که بروجردی نشان داده بود، خوب بررسی کرد. بعد در حالی که متعجب بود لبخندی از رضایت زد و گفت:
🔷 بهترین نقطه همین جاست، درست همین جا، بهتر از اینجا نمیشود.
▫️ همه تعجب کرده بودند. دو روز بود که از صبح تا شام بحث میکردیم، ولی به نتیجه نمیرسیدیم؛ حتی با برادران ارتشی هم جلسهای گذاشته بودیم و ساعتها با همدیگر اوضاع منطقه را بررسی کرده بودیم. حالا چطور در مدتی به این کوتاهی، بروجردی توانسته بود بهترین نقطه را برای پایگاه پیدا کند؟
یکی یکی آن منطقه را بررسی میکردیم، همه میگفتند:
🔷 بهترین نقطه همینجاست و باید پایگاه را همین جا زد.
▫️ رفتم سراغ برادر بروجردی که گوشهای نشسته بود و رفته بود توی فکر. چهرهاش خسته نشان میداد، کار سنگین این یکی دو روز و کم خوابیهای این مدت خستهاش کرده بود. با اینکه چشمهایش از بیخوابی قرمز شده بودند ولی انگار میدرخشیدند و شادمانی میکردند. پهلوی او نشستم، دلم میخواست هرچه زودتر بفهمم جریان از چه قرار است. گفتم:
🔹 چطور شد محلی به این خوبی را پیدا کردی، الان چند روز است که هرچه جلسه میگذاریم و بحث میکنیم به جایی نمیرسیم.
▫️ در حالی که لبخند میزد گفت:
🔸 راستش پیدا کردن محل این پایگاه کار من نبود.
▫️ بعد در حالی که با نگاهی عمیق به نقشه بزرگ روی دیوار مینگریست ادامه داد:
▪️ شب، قبل از خواب توسل جستم به وجود مقدس امام زمان (عج) و گفتم که:
🔘 ما دیگر کاری از دستمان برنمیآید و فکرمان به جایی قد نمیدهد، خودت کمکمان کن.
▪️ بعد پلکهایم سنگین شد و با خودم نذر کردم که اگر این مشکل حل شود، به شکرانه نماز امام زمان (عج) بخوانم. بعد خستگی امانم نداد و همان جا روی نقشه به خواب رفتم.
✨ تازه خوابیده بودم که دیدم آقایی آمد توی اتاق. خوب صورتش را به یاد نمیآورم. ولی انگار مدتها بود که او را میشناختم، انگار خیلی وقت بود که با او آشنایی داشتم. آمد و گفت که:
🔶 اینجا را پایگاه بزنید. اینجا محل خوبی است.
▪️ و با دست روی نقشه را نشان داد. به نقشه نگاه کردم و محلی را که آن آقا نشان میداد را بهخاطر سپردم. از خواب پریدم، دیدم هیچ کس آنجا نیست. بلند شدم و آمدم نقشه را نگاه کردم، تعجب کردم، اصلاً به فکرم نرسیده بود که در این ارتفاع پایگاه بزنیم.
▫️ و خلاصه اینگونه و با توسل به وجود مقدس امام زمان (عج) مشکل رزمندگان اسلام حل شد.
⬅️ برگرفته از: امام زمان (علیه السلام) و شهدا، سلیم جعفری، ص ۴۹. به نقل از: آقای شفیعی.
منبع: ماهنامه موعود شماره ۹۲
🏷 #امام_زمان_عج
🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🤍💚 ﷽ 🦋🦋🦋
گࢪ چھ این شهر شلوغ است
ولۍ باور ڪن
آنچنان
جاے تُـو
خالیست
صدا مۍپیچد..😔!
🌍 اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ 🌤
#حاج_قاسم_سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویری از دقت بالای دوربینهای نظارتی فراجا در اماکن عمومی
🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تجارت نامشروع لیدرهای اپوزیسیون به روایت یک سلطنت طلب؛
📌 تلویزیون های خارجی از این آدمکهای کوچولو، با تبلیغاتی شبیه شستشوی مغزی، از این منشوریهای بدون شخصیت، بدون وزن، بدون جایگاه و کاسبکار و...
چهرههای سیاسی درست کردند.
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خامنه ای
انسانها وقتی دلشان با نماز انس گرفت و از طریق نماز با خدای متعال مانوس شدن و آشنا شدن گناهان از اینها دور میشود بطور طبیعی .
نماز اول وقت را با هیچ چیز نمیشه عوض کرد،
التماس دعای فرج
اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب (س)
التماس دعا
🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این فیلم برای دشمنان انقلاب از چند بمب اتمی خطرناک تر است.
برکات جمهوری اسلامی و انقلاب بزرگ حضرت امام رو ببینید.
اسم خودش عمر هست، اسم خانمش عایشه ولی اسم بچه هاشون .....