#فلسطین #طوفان_الأقصى ان شاءالله به زودی شاهد ریشه کن شدن رژیم صهیونیستی باشیم

♡ اے‌آرزوترین‌بھار... #امام_زمان

🎬 #کلیپ «بی‌شرف‌ترین انسان‌ها» 👤 استاد رائفی_پور ⭐️ صهیونیست‌ها خودشان را قوم برگزیده می‌دانند و بقیه حیوانی هستند که به شکل آدم آفریده شده‌اند... 🇵🇸 #فلسطین کلید رمزآلود ظهوره... #طوفان_الأقصى

☘ ⚘بشارت ظهور ⚘#مقام_معظم_رهبری: همه شما زوال دشمنان بشریت را خواهید دید .

📚 خشک شدن کف دست برای مسح در وضو 💠 سؤال: اگر رطوبتِ کف دست، خشک شود باید از ریش یا ابرو برای مسح استفاده شود حال اگر ریش و ابرویی وجود نداشته نباشد (مانند زنی که ابروهایش ریخته) وظیفه مکلف چیست؟ ✅ جواب: در این صورت از رطوبت بقیۀ اعضای وضو استفاده کند. #احکام #وضو #احکام_مسح

🔰 پیشنهاد مشاهده 🎥 #نماهنگ: شبیه جُوْن مثل بلال ... 🔺مداحی فارسی - عربی 🎤حاج میثم مطیعی 💠 به مناسبت ورود شیخ ابراهیم زکزاکی رهبر شیعیان نیجریه به ایران

رژه جالب و اشعار بسیار جذاب در حضور رهبر معظم انقلاب در دانشگاه امام حسین علیه السلام در راه فتح #فلسطین در جنگ دشمن بی دین چون بدر و حنینیم سرباز حسینیم #الله_اکبر #طوفان_الأقصى

با عرض سلام خدمت شما عزیزان🌸 🔻دعای جوشن صغیر در جنگ ۴۰ روزه اسرائیل ، را #حاج_قاسم توصیه کردند، اگر بتونید همگی باهم بخونیم 📌لطفا پیام نشر داده شود اجرتون با خداوند منان.🤲 «غزه زیر آتیش شیاطین است» #الله_اکبر

#ادعیه عزیزان، جوشن صغیر در جنگ ۴۰ روزه اسرائیل ،را سردار سلیمانی توصیه کردند، اگر بتونید، لطف کنید و نشر دهید،‌اجرتون با خداوند منان. غزه زیر آتیش شیاطین هست😔 #طوفان_الاقصی 📝#دعای_جوشن_صغیر 🎤 استاد #فرهمند

♨️شگفتي آية الكرسي ابوبکر بن نوح می گوید: پدرم نقل کرد: دوستی در نهروان داشتم که یک روز برایم تعریف کرد که من عادت داشتم هر شب آیة الکرسی را می خواندم و بر در دکان و مغازه ام می دمیدم و با خیال راحت به منزلم می رفتم. یک شب یادم رفت آیةالکرسی را به مغازه بخوانم، و به خانه رفتم و وقت خواب یادم آمد، از همان جا خواندم و به طرف مغازه ام دمیدم. فردا صبح که به مغازه آمدم و درب باز کردم، دیدم دزدی در مغازه آمده و هر چه در آنجا بوده جمع کرده، بعد متوجّه مردی شدم که در آنجا نشسته. گفتم: تو که هستی و در اینجا چه کار داری؟ گفت: داد نزن من چیزی از تو نبرده ام، نگاه کن تمام متاع تو موجود است، من اینها را بستم و همینکه خواستم بردارم وببرم درب مغازه را پیدا نمی کردم، تا اثاثها را زمین می گذاشتم درب را نشان می کردم باز تا می خواستم ببرم دیوار می شد. خلاصه شب را تا صبح به این بلا بسر بردم تا اینکه تو درب را باز کردی، حالا اگر می توانی مرا عفو کن، زیرا من توبه کردم و چیزی هم از تو نبرده ام. من هم دست از او برداشتم و خدا را شکر کردم. 📚شفا و درمان با قرآن ص٥۰