فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رد پایے تازه از پشت صنوبر ها گذشت...
#دکلمه
#فاضل_نظری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای آنڪـه مـــرا
بــرده اے از یاد ، ڪـجایـے؟
بیــگانه شدے ، دست
مریـــزاد ، ڪـجایـے؟
در دام تــوأم نیست
مـرا راه گـریــزے
من عاشــق ایـن دام
و تـو صیــّاد ڪجایـے؟
#فاضل_نظری
🇮🇷
ای زندگی بردار دست از امتحانم
چیزی نه میدانم نه میخواهم بدانم
دلسنگ یا دلتنگ! چون کوهی زمینگیر
از آسمان دلخوش به یک رنگینکمانم
کوتاهی عمر گل از بالانشینیست
اکنون که میبینند خوارم، در امانم
دلبستۀ افلاکم و پابستۀ خاک
فوارهای بین زمین و آسمانم
آن روز اگر خود بال خود را میشکستم
اکنون نمیگفتم بمانم یا نمانم؟!
قفل قفس باز و قناریها هراسان
دل کندن آسان نیست! آیا میتوانم؟!
✍ #فاضل_نظری
#گره_کور_ظهور💔
🦋🍃🌱
@zeyafat_zohor
6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ما را کبوترانه وفادار کرده است
آزاد کرده است و گرفتار کرده است
بامت بلند باد که دلتنگیات مرا
از هرچه هست غیر تو بیزار کرده است
خوشبخت آن دلی که گناهِ نکرده را
در پیشگاه لطف تو اقرار کرده است
تنها گناه ما طمع بخشش تو بود
ما را کرامت تو گنه کار کرده است
چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر
قربان آن گلی که مرا خوار کرده است
#فاضل_نظری
🇮🇷
ای دل صبور باش که غم های ما از اوست
گر دوست اوست هرچه به ما می رسد نکوست
خاموشم و قنوت من آیینهٔ غم است
غم در زبان عشق، الفبای گفتگوست
ما را که از حجاب ظواهر گذشتهایم
دل مسجد است و عشق نماز است و غم وضوست
با من دم از عذاب قیامت مزن که من
از عدل دوست هم بگریزم به فضل دوست
بفروش جان عاریتی را به صاحبش
گر دوست مشتری ست چنین سودم آرزوست
خود گفته است از همه نزدیک تر به ماست
بیچاره عاقلی که سرش گرم جستجوست
#فاضل_نظری
نشسته سایه ای از آفــتاب بر رویش
به روی شانهی طوفان رهاست گیسویش
ز دوردست، سواران دوباره میآیند
که بگذرند به اسبان خویش از رویش
کجاست یوسف مجروح پیرهن چاکم
که باد از دل صحرا میآورَد بــــــویش
کسی بزرگتر از امتحان ابراهیم
کسی چنان که به مذبح بُرید چاقویش
نشسته است کنارش کسی که می گرید
کسی که دست گرفته به روی پـــــهلویش
هــــــزار مرتبه پرسیده ام زخود او کیست
که این غریب ، نهاده است سر به زانویش
کسی در آن طرف دشت ها نه معلوم است
کجای حادثــه افـــــــــتاده است بازویـــــــش
کسی که با لب خشک و ترک ترک شده اش
نشسته تـــیر به زیر کمـــــــان ابــــــــــــرویش
کسی است وارث این دردها که چون کوه است
عجب که کـوه ز مـــاتم ســــــــــپید شد مویـش
عجب که کــــــــــوه شده چون نسیم سرگردان
که عشق می کشد از هر طرف به هر سویش
طلوع می کند اکنون به روی نیزه سـری
به روی شانه طوفان رهاست گیسویش
#فاضل_نظری
چو آه در تن بی روح نی دمیده شدم
سکوت بودم و با یک نفس شنیده شدم
شبیه سایه، عدم بود هستیام اما
به هر طرف نظر انداخت نور، دیده شدم
همین که چشمهء عشق تو در دلم جوشید
ز کوه صبر به دشت جنون کشیده شدم
تو سیب سرخی و من برگ سبز، خوشحالم
که در کنار تو بودم که با تو چیده شدم
قسم به آه که فاضل ندارد از خود هیچ
من از اضافهء خاک تو آفریده شدم
.
#فاضل_نظری