جٵݩم فدٵے مھدے(عج):
🔘 به مناسبت سالروز تاسیس #مسجد_مقدس_جمکران (هفدهمِ ماه مبارک رمضان)؛
▫️یکی یکی خادمها را در آغوش می گرفت و می بوسید.
همه ی وجودش را هیجانی عجیب فرا گرفته بود.
قصه را که پرسیدند از تصادفش گفت؛
از پاهایی که فلج شده بود،
از توسل های شبانه برای شفا گرفتن،
و از سفرش به مسجد مقدس جمکران.
ظهر آن روز با حالی خوش متوسل شده بود به امام عصر علیه السلام.
خیلی زود نوری عجیب و بویی خوش، توجهش را جلب کرده بود .
صاحبِ جمکران را دید در کنار قمر بنی هاشم علیه السلام.
سر از پا نمی شناخت.
همه ی وجودش غرق تماشا شده بود.
صاحب زمین و زمان فرمود:
«تو خوب شدی! برو به بقیه هم بگو که برای فرجم دعا کنند.»
📚 ملاقات با امام زمان علیه السلام در مسجد مقدس جمکران، ص۱۷۵.
#داستانک_مهدوی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
┄┅┅┅┅┄💠┄┅┅┅┅┄
🌿 به مناسبت سالروز تاسیس مسجد مقدس جمکران به امر امام عصر علیه السلام (17 رمضان)
⚡️بازسازی مسجد تازه شروع شده بود.
برای بنایی، آب را از قم می آوردند.
سخت بود.
قرار شد به حفر چاه.
رفت تهران.
با یک شرکت حفّاری صحبت کرد.
چک داد تا بیایند و چاه حفر کنند.
جایی از زمین جمکران، برای حفر چاه انتخاب شد.
⚡️قرار شد از شنبه شروع کنند.
شب جمعه، در صحن مسجد، مشغول راز و نیاز بود که دستی بر شانه اش نشست.
قاصدی بود از طرف صاحب مسجد؛
حضرت، پیغام داده بودند که:
«آنجا نه! آنجا بعدها بخشی از مسجد میشود. به آب هم نخواهد رسید!»
قاصد حجت خدا، جای دیگری را برای حفر چاه نشانش داد.
⚡️صبح شنبه شد.
از مهندسان حفاری انکار که جای تازه مناسب نیست.
از او اصرار که فقط همین جا!
تعهد داد و مسئولیت همه چیز را بر عهده گرفت.
⚡️چند روز بعد، مهندس ها آمدند سراغش؛
خوشحال و حیرت زده!
آسانتر از همیشه به آب رسیده بودند.
آب که جاری شد، ماند تامین مبلغ چک.
متوسل شد به صاحب جمکران!
روز قبل از موعد چک، اتفاقی افتاد.
صاحب شرکت حفاری و پسرش آمدند مسجد.
مشتاق اینکه بدانند کار چه کسی بوده، جانمایی تازه چاه.
⚡️از حاج آقای لطیفی نسب شنیدند که:
«این مسجد صاحب دارد.»
گفتند: پس این چاه هم هدیه ما به مسجد جمکران.
چک را پس دادند و گره،گشوده شد.
📚 راه وصال، ص119.
#جمڪرانوعدهگاهعاشقــان
#حامی_شیعیان
#مسجد_مقدس_جمکران
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج