بسم الله النور
#قصهدلبری
شهیدمحمدحسین محمدخانی
تاریخ تولد: ۹ / ۴ / ۱۳۶۴
تاریخ شهادت: ۱۶ / ۸ / ۱۳۹۴
محل تولد:تهران
محل شهادت:سوریه
کتاب قصه دلبری،اززبان مرجان خانم،که آقامحمدحسیناش را روایت میکند.روایتی که مارابا آدمی آشنامیکند که دقیقا شبیه ماست؛میخندد،عاشق میشود،خیلی وقتها پول ندارد،هیئت میرود،نذریهای روضه را برای مرجان خانم میآورد،چشمدرچشم وهابیها روضه میخوانَد وحتی مو میکارد اما مقصودرافراموش نمیکند وآخرسرشهید میشود!دل او بندمرجان خانمی شده بود که بقول خودش لای پنبه بزرگ شده بود.دردانشگاه ازمرجان خاستگاری کرد اما جواب نه شنید،مرجانی که هیچ اهمیتی به اونمیداد ودر اردوی مشهد،حتی کفش محمدحسین راهم ازپنجره اتوبوس بیرون انداخته بودواصلادوستش نداشت،همه را واسطه کرد.اصرارکرد.اماتنهاجوابی که شنید«نه!»بود.نهای که او را بستنشین حرم امام رضاکرد،وسرانجام بعشقش رسیدونشست روبهرویش،خندیدوگفت: دیدیدآخربدلتون نشستم!زبان مرجان بند آمده بود.اوکه همیشه حاضرجواب بود،حالا انگار لال شده بود.محمدحسین خودش جواب خودش را داد:رفتم مشهد،ی دهه متوسل شدم،محمدحسین را همه به قصه دلبری اش می شناسند.همان روایت عاشقانه پسرمذهبیای که سخت دلباخت.و وصال آنها به دلتنگی ابدی منتهی شد،محمدحسین مردی که#سردارسلیمانیدرتوصیفاوگفت:آزادسازی حلب را مدیون محمدحسین هستیم وهرروزبرایش صدقه کنارمیزارم.ایشان بااصابت ترکش به سر به شهادت رسید.
حتما این کتاب ها رو هم مطالعه کنید.👇
#عمارحلب
#جادهیوتیوپ